بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است- درسانه های شاهنامه ای غرب - میگوید -هرچه حضرت رهبر معزز درباره غرب گفته است مثلا سازمان ملل نمیتواند چنین کند اتفاقا چنین شد -خوب این نشان میدهد-که قانون چنگل است اتفاقاهم اقای مارکس وهم هیتلر این را پیش بینی کرده بودند- کوچکترین خدمتی امریکا به اوکراین کرده است وحالا با اسلحه مدرن میخواهدکریمه هم نابود کند درمقابل ازدست دادن بخش مهمی از اوکراین- روسی نشین است درکریمه اوکراینی است اقایپوتین فرمودندما اسلحهای مدرن به دوستان پیش کش میکنیم- امریکا گفته است هرنوع تکنولوژی را چین بخواهد میدهیم- تا ابروی امریکادرمنطقه حفظ شود این حاتم بخشی نه به تایوان و ژاپون کره جنوبی حتی اروپانکرده است پولافغانستان گرفته است نمیدهد اگرما میکردیم ده هاسازمان خیریه جهانی وسیاست مدران غوغا میکردنداتفاقا چهره کریه این دنیا باید اشکارشود همانطور که درکربلا اشکارشد- خانمی چند لحظه گیش از رودخانه ها ودریاچه کلورا- رانشان میداد که بسیاراب کمی دارند- وفرمودند احمقا میخواهنددعا کنند واین امربادعا درست نمیشود- بایدمسلمانان امریکادعای باران طبق سنت عمل کنند تامتوجه شود-مسئله سوئدو فنلالند برای عضویت به ناتو کمرمق شده است میدانند هزینه های میلیلارد دلار ی بایدهزینه کنندوخرابی ها راجبران کنند درلبنان تصورمیرودبشدت به سمت ایران متمایل شدند مدتهااسرائیل سرزمین اب لبنان تصاحب میکرد ومداوم لبنان رابه ارا مش دعوت میکنندکه جبران میکنم وچه میکنیم ولی باجنگمردمی پس گرفتن وهیچگونه کمک شایانی نکردند وحال مسئله نفت است وباز همانبازی راشروع کردند ولی این بار مسئله بهنحو دگیری حل خواهدشد ولبنان تاحد ورشکستکی کشاند ولی هیچگونه طرح سازنده نداشتند لذا جهان درلبه پرتگاه است کهیکدفعه ممکن از تغیرات سرنوشت ساز ی رادربر بگیرد -انشاالله
بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است- بخاطر بزرگ داشت ماه محرم - بخش دوازدهم-مسئله -امامت- یک مسةله کلی است که فرى بایى مءلع وعالم باشى وىیطر ابعاى-مثلا پدر ومادر نسبت به فرزندان-مهمترین امامت- امامت الهی است که خداوندمنان منت بر انسان وجن- میگذارد-هرکسی خوداش بداندکه شایسته امامت نیست- ولی امامت کنند غاصب است- عضب کرده است یعنی بناحق براساس جهل عمل میکند اهل جهنم است وجالب است گاهی هم خوداش اقرار به جهل خود میکند وهرکس این موضوع را بدانداز او حمایت کند اوهم غاصب است-وهرکس بدون علم وتحقیق حرف کسی که جاهل است را قبول کند اوهم غاصب است-وهرکس بتواند به علم دست پیدا کند وعمل نکند اوهم غاصب است وفقط میماند کسی کهدرحرج است درگرفتاری است- بیادسعی کند از گرفتاری خارج شود وبنحوی عمل کند که ضربه زیادی نزند ونخورد- قاعده کلی اقراربه جهل غلط وغاصب است- درکربلا امام حسین علیه السلام حجت راتمام کردند وهرکس کاری نکرد ولی نپذیرفت اوهم غاصب است- ساقط شدن یعنی جدا شدن قبلا بعضی مغازه ها عنوان سقط فروشی داشتند یعنی کله قند بصورت هم کامل وهم خردشده به اندازه که فرد میخواهد میفروختند ومثلا نیم کیلو- امام حسین علیه السلام برای حفظ دین حدنهائی انرامشخص کرد ودرضمن بیان کردند من مطلع هستم درفلان دهکده در نزدیکی شام پیرزنی گرسنهمیخوابد ومریض است ودارو ودکتر به او رسیدگی نمیکند ویزید حق بیت المال اورامی می خورد- وبداداونمیرسد پس از حکومت وامامت کردن ساقط است درتاریخ من نخواندم که یزید بیتالمال تقسیم کرده باشد- دراسلام تقسیم بیتالمال بطور کامل متعلق به رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم وحضرت علی علیه السلام است وتاحدی اقای ابوبکر واقای عمر است-تاامروز معلوم میشود امام حسینعلیه السلام میخواستند درکوفه پایگاه پخش اخبر واطلاع رسانی اسلامی کنند چون شامیان برای حج وتجارت بهعربستان وعراق میامدند و این اخبار و اطلاع رسانی به شام برنند امروزه شواهد نشان که مسلمان جهان اسلام مطالبی از ایران درک کردند مایل هستندبیشتربفهمند وغرب اینرابخوبی درک کرده است ومیخواهد جلوگیری کند وما باید هوشیارباشیم ودریان جهت همکار ی موثر داشته باشیم-مثلا درهند دوباره توجه بزبان فارسی شروع شده است بخصوص دربین مسلمانان وباید دراین جهت کوشش کرد
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- درسوره براءت- یاتوبه- در کتاب تفسیر سوره براپت بنا بر مفسر بزرگوار رهبر انقلاب کبیر اسلامی ایران میفرماید درصفحه 12- طرح مباحث تقریب= نزدیک کردن- از قرب گرفته شده است- و اگاهی بخشی درمورد باورهای مذاهب اسلامی—زمین ی نزدیککردن دیدگاه ها و وحدت وانسجام جهان اسلام- فراهم اورند---- که درارای اهل سنت هم امده است که مسلمانان باید باخلفا وحدت داشته باشند در ایه50 این سوره- اشاره که به تفضیل بحث اخوت اسلامی ولزوم همدلی وهم دردی افراد بیان شده است-درایه 100 اقایان که بیشتر سبک وهابی دارند یک تفسیر من دراوردی دارند- متسافانه درشان النزول یعنی پاسخ الهی به بعضی مساءل- که خداوندمنان میخاهدبیان کند که ایشان هم میبیند وهم میشوند مخصوصا فردی که از خداوندمنان طلب یاری کرده است- وپاسخ منطقی میدهد- این نمونه ها کافی استکه وجود خداوندمنان وشنیدن و\تاسخ دادن را اثبات میکنند ولی برای این شان النزول دیواری کوتاه تر پیدا کردندکه باقران واحادیث به سود خودشان بازی کنند گاهی ایه هیچگونه ربطی به الشان نزول نداردمال برداران سنی اکثیرت انهااینطور است- برای معاویه واب نملجم مرادی لعنت الله غیره داستان سازی کردند-درایه 100 سوره براءیت وهابی ها شیطنت کردند- ایه میفرمایدکه کسانی پیش تاز هستند نمره اول هستندقهرمان هستند انها درنزدخداوندمنان از دیگران جلوتر هستندمثلا قرب الهی – یک حرف منطقی است کهاولا مداوم است دربین چند نسل هرکس جلوترباشد نزدیکتراست ومسابقات ورزشی وعلمی وغیره هم به اینجهت مقبول است- شطنت انها این است که مهاجرین قبلاز پیروزی اسلام ازمکه به مدینه امدند انها\یشتاز هستند پس چرا حضرت سلمان مقام دهم دارد؟؟ قران نمیگویدکه کسانی که از مکه تا قبلاز پنجم هجرتبهمدینه باشند اینهاپیشتاز هستند اول درباره کل مسلمان انزمان است که هنوز این کل بوجودنیامده بود – بله گفته استمهجرین کهنوز اسلام درچنگال کفر است بهمدینه امدند مقام بهتری از انهایی که از مکه نیامدند دارند ولی نفرموده است پیشتاز هستند درزمانی که اسلام سلطه پیدا کرد-حال مسابقه است چه کسانی پیشتاز میشوند-در دین یهود بعدازا نکه-حضرت موسی علیه السلام به طورسینا رفت قبلا همه بر\یروی از حضرت موسی علیه السلام تاحدی بودند وبعدگول سامری خوردند حضرت موسی علیه السلام باز گشت دستور داد دوصف بشوید وهمدیگرا بکشید تا همه پاک شوند درحدیث است که امام معصوم فرمودند انهاپی که ناپاک بودندکشته شدند دوران مسحیت به قبل از پولس نبی وبعداز پولس نبی تقسیم میشودکسانیکه دباره خداوندمنان و حضرت عیسی علیه السلام وحضرت جبراپیل علیه السلام که بحث خواهم کرد معتقدباشندانها پیشکسوت هستند- اقایا درهچل فرو رفتند- از طرفی تمام صحابه عادل میدانند ودر باره خلفا باید همه وحدت داشته باشند اگرهمه عادل هستند نهتنها وحدت بدست میاید بلکه تفرقه بوجود می اید وهمین اصحاب عادل با بسیاری از خلفا بیزاربودند ودر نبردهای برعلیه انها شرکت کردند-دوحالت رخ میدهد – یکی توجیه غیرعقلانی شعاری بازو عالم بودن واکثریت ونظریات خاص وجعل حدیث و تفسیر انحرافی مطلبرا جابی ندازند- دوم ملاکه منطقی وعقلانی عوض میکندوبعداثبات میکنند که متخصصان بعضی پاپ ها هستند قران نهتنها بین مذاهب اسلامی انسجام ووحدت قایل میشوندبین اسلام ومسیحیت وحتی یهودیت میخواهد انسجام –و-وحدت درست کند کافای است مسحیت خداوندمنان راکه پاین اورده است درحدیک انسان- -تفریط وحضرت عیسی علیه السلام بیشاز حد بالا برده است- افراط به تعدیل دست بزند-مسءله نقالی نیست- عقلانی است- دانشمندان کاتولیک از یکی از پاپ های سابق خواستند اجازه دهد انجیل را ویرایش کنند ایشان قبول نکرد فرمودند درهمین زمینه اگر ویرایش شود مردم درمابقیه میخواهند-چیزی از انجیل باقی نمیماند بهترین نظر این است که خداوندمنان خدای اصلی است یک خدیا دیگر هم \یدا شد ودرخواست که با خدای اصلی باشد وتقرب پیدا کندتا مقام فرزندی – همنطور برای روح القدس یعنی حضرت جبراییل علیه السلام بنام پیام و خبر رسان- ولی اگر مخلوق باشند بله خداگونه هستند ومظهر صفات الهی هستند- درقران هر مغجزهای حضرت عیسی علیه السلام کرده است اول فرمودند باذن الله درقبلاز \ولیس نبی چنینبوده است وایشان خواسته است مقام عیسی علیه السلام بالابیاورد تادهن یهودبسته شود ومتاسفانه در اسلام هم همین طور اتفاقا افتاده است اسلام بعداز سقیفه شروع نمیشود قبلاز سقیفه شروع میشود-
بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است- خانم افغنستان ودیگر خانم ها باید بدانند- خداوندمنان العلیم وال الحکیم وهم الرحمن والرحیم- والعزیز است بارهای درقران فرموده است- شمانمیتوانید طرحهای من را از اجرایان جلوگیری کنید ومنرا عاجز کنید این شما هستید که انهم به سادگی بایک صیحیه عاجز میشوید- قرانمیفذماید اگر این قران برکوه هیمالیا زده شود ازترس الهی متلاشی میشود یک مثال است خوب ایه حجاب اگربرکوه زدهشود وکوه نپذیرد متلاشی میشودانهم از ترس الهی- یک چثه هفتادکیلویی- پس نقشی نمیتواند داشته باشد- به پایمبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم چون به قوانین جاهلی اعتقادنداشت وبرخلاف ان بود برچسب های بسیارزشتی دادند-وخداوندمنان هم پاسخ تک تک انهاراداد-دراخرالزمان حدیث است که بیشتر اهل جهنم از خانم ها هستند وبخوص دختران عزب و ویکسوم انها پسران عزب- غرب وبخصوص امریکا استادما نیست بسیاری از افراد تاثیرگذارانها گناه کار وفاسد هستند- واهل جهنم خواهند بود- مسلمانان باید استادانها شوند- درخانه بودن ودربیرون بودند بسیارباهم فرق دارد نمیشود یکسان باشند- خصلت ها دردست انسان نیست بایداز قوانین الهی تبعیت کند- بنفع انسان است ولو ندادند- از طرفی اقایان طالباندرشناخت احادیث باید دقت کنند- پیامبر ان صلواته الله علیهم اجمعین دو عملکرد دارندیکی عمومی ویکی موردی - موردی ها نمیشود ازانهاقوانین کلی بدست اورد-مثلاپیامبر اکرم صلواته اللهعلیه واله والسلم به یکپیمرد فقیر فرمودند که چهارزن بگیر تا زندگانی تو بچرخد نمیشود به هر پیرمرد فقیر گفت برو چهارزن بگیر- یابه یک سیاه پوست بسیارزشت وبنده فرمودندبرو دخترریس فلان قبیله رابگیر- وماهم چنین کنیم- یکموردبوده است که پیامبر اکرم صلواته الله علیه والسلام فرمودند به دخترات نوشتن یادنده- اینموردی است وانزمان شرایط خاصی داشت وبعضی دختران توکل الهی نداشتندوازطریق کارهای غیرمعمول میخواستند مسئال ازدواج خودرا فراهم کنند مثلا درهند بعضی دختر هاپسرمطلوب خودرا میدزدند- اینکه قانون کلی نیست بیجهت دختران به بیرون از خانه بیایندپسران بدنبال انهابرون میایند وامکانداردنتجه های غیر معقول رخ دهد-جهان سوم درک نمیکند که مافیا یعنی چی -هممردم خودشان وهم دیگران را موش ازمایشگاهی وبنده وخود میکنند که پولی به جیب بزنند- چه از راه حلال وچهاز راهحرام وترسی هم از خداوندمنان ندارند- این جریان برج های دوقلو کم کم داراد مطلبروشن میشود به اینخاطربود که اقای بوش وارد افغانستان شود-دلیل ان چین دراطرف افغانستان پیشرفت اقتصادی زیادی ایجادکرده استودرضمن پایگاهی نظامی واتمی خلیج فارس را در تحتالشعاع خود دارد کهاگر بخواهد درخلیج فارس امریکا عرضه اندام بکند باچین روبروشود- اطراف افغانستان همه کشورهایاسلامی هستند وتاجیکستان وحدت نظامی باروسیه دارد وخلیج فارس درتحت موشکهای اتمی روسیه است ایران هم مربی اعتقادی منطقه است وباز باموشکهای خود اشراف درخلیج فارس دارد وهندوستان هم همینطور است این از بعد نظامی وازبعد فرهنگی هم غلبه با اسلام است-واز بعد اقتصادی معادن بکر زیادیدرافغانستان است تانجه که بتواد انهارااستخراج کند که کرده است اینجا است که جریان برج دوقلوی امریکا رخ میدهدکه امروزه مسائل زیادی روشن شده است اولین سئوال این است اینخلبانهای عربی میخواستند درکدام کشوراسلامی خلبان شوند- ظاهر بیادعربستانباشد که عربستان انکار کرده است تمام خلبانهای عربستان جنگی تمام از قبیله سعود استودوم درکشوری هشتاددرصد سعودی هستندوبیست درصد از قبیله ای پنچگانه که باسعودی وصلت میکنند از کسان دیگرنیست- سئوال دوم هر خلبیان درامریکا حداقل پنچ سال کمک خلبان هستندوبعداز ازمایشهای سخت نوبت بهانه میرسد غالبا بعداز پانزده سال امکان نوبت به انها میرسد اماخلبانهای خارجی تاانجا نشردارد فقط یک ایرانی است خلبان های بسیارماهر ایرانی که بها مریکارفتند به انها اجازه پرواز نداد فقط بریا مبارزه با یوگسلاوی که انزمان یوگسلاوی مانندترکیه یک از راهای درامدارز ازطریق هوپیمای خوداش به سراسردنیا بودکه بسیار ارزانتراز همه بود وچند خلبان انها پناهده شدندوبهچنداز انها بعداز طی دوره های اجازه پرواز دادند بعداز مدتی کوتاه از ان جریان چند دستگاه بسیارهای تک واردفرودگاه شد- معلوم بوده است انها ازفبل داشتند یکی تمام افراد داخل هواپیما- تی داخل کابین عکس افرادباان افرادی که بایدداخل ان هواپیما باشد مقایسه میکند دوم دستگاهی اگر هواپیماربا بخواد درروی باند هوپیمایرا بدزد سیسم استارت هواپیما قفل میشود سوم اگرهواپیما رب خود پشت فرمان قراربگیرد هواپیما بصورت اتوماتیک به مبدا برمیگیرد واوهیچ کار نمیتواندبکند- کاملا مشخص است نه خلبان های واقعی درهواپیمابودندون پلیس مخفی- مردم متوجه شدن که هوپیما درجهت عکس حرکت میکندوبایددرلبه اقیانوس به سمت جنوب حرکت کند دادفریادراه اندختندودرب کابین قفل شده بود وسعی کردندکه دربرا بشکنندولی نتواستند- اما یک خانمخبرنگار که پروازها ومسائل حمل ونقل هوائی دنبال میکرده است به اوگفتهبودندودفلان ساعت جریان رارصد کند ایشان مخفی کاری کرد تازمانی که دادستان گفت اگرکسی اطلاعاتی داردندهد مجرم است ایشان یک بیسیم مجهزیداشت وصدای خلبان هواپیماکه به برج مراقبت میگوید هواپیمادرست نزدیک زدن به برج است این هم ضبط شده است- اول این برج ازصدسال گذشته است هیچ شرکت بیمه دیگرانرا بیمه نمیکند ازرو اول برای انکهاین برج بعداز صدسال باید تخریب شودمزاحمت ی برای ساختمان دیگرنداشته باشد سر هر تقاطع تیراهن مقداری موادمنفجر کارگذاشته است که براحتی این ساختمان فرو بریزد-ودیگر ساخته نخواهدشدچون تعدادبرج که برای شرکتهای ساخته میشودتعدادزیادی است-ودیگرساختان ارزشی وصرفی ندارد درضمن سازمان سیا دراین ساختمان دستگاهی جاسوسی کارگذاشته بود وجاسوسانی هم داشت ان مسائل لو رفت وهمه مواظب بودند- بهمردم درهواپیما گفتند که این هواپیما برای رفع نقص نیو یورک میرودویک هواپیما دیگر شمارا به مقصد میرساندولی مردم قبول نکردند دانشمندان تحقیق کردند که هفتاددرصد سوخت هواپیما درخارج از برج ها ازبین رفته بوده است وبال هواپیما که دران سوخت است واردیک اطاق شده است لی منفجرنشده است وارین انها که قطعات تیراهن همه یک اندازه است واینامرنشان میدهد تقسیمنیرو دقیق بوداست ونمیشود یکنقطه منفجرشود ولی قطعات یکسان باشندچر ا برایانکه بهانهبتواند بدست اورندوارد افغانستان وعراق عربستان سعودی بشوند وتا فرصت دارندسودهای بدست اورند
ب عجیبی است، شب عاشورا! پسر پیغمبر چه میکرد؟ از پسر شیرخواره در اردوی او هست تا پیرمرد نود ساله! ابروان عبدالرحمن بن عبدالرتب از کهنسالی به اندازهای پایین افتاده که چشمش زیر آن درست نمیبیند. اکنون آب را بر روی زنان و کودکان بستهاند. جای آن است که همه خود را ببازند ولی سیدالشهدا یک دنیا صبر و تحمل است. هم? اینها را میبییند ولی از رسالتش غافل نیست. کد خبر: 272042 16:05 - 16 مرداد 1401
به گزارش «شیعه نیوز»، آنچه می خوانید برگزیده ای از سخنان مرحوم آیت الله سید محمود طالقانی درباره وقایع شب و روز عاشورا است که در دوران زندان حدود سال های 1344 بیان شده است (1):
شب عاشورا
شب عجیبی است، شب عاشورا! پسر پیغمبر چه میکرد؟ از پسر شیرخواره در اردوی او هست تا پیرمرد نود ساله! ابروان عبدالرحمن بن عبدالرتب از کهنسالی به اندازهای پایین افتاده که چشمش زیر آن درست نمیبیند. اکنون آب را بر روی زنان و کودکان بستهاند. جای آن است که همه خود را ببازند ولی سیدالشهدا یک دنیا صبر و تحمل است. هم? اینها را میبییند ولی از رسالتش غافل نیست.
بخوانید ...
در شب عاشورا پس از گرفتن مهلت، امام خطب? مشهور خود را خواند و در پایان همه را مخیر کرد که بین رفتن و ماندن یکی را برگزینند. بعد از آن فرمود خیمهها را به هم نزدیک کنند تا سنگر باشد و بعد از آن امر به کندن خندق فرمود که در آن آتش بریزند. خیمهای هم مخصوص اسلحهها زده شد و خیم? دیگری که در آن غسل و شستشو کنند. و شگفت اینکه یاران امام به قدری از این پیشامد خوشحالاند که در آن اوضاع حساس با هم شوخی میکنند! در خیم? دیگر علی بن حسین(ع) است که بیمار شده و حسین به خواهر خویش سفارش میکند که از او پرستاری کند.
روز عاشورا و خطب? امام حسین (ع)
صبح طلوع کرد و روز عاشوراست. صدای الله اکبر بلند شد. نماز خواندند. در مقابل خیمهها صفبندی انجام گرفت. میسره و میمنه دارد و فرماند? آنها حبیب و زهیر است. پرچمدار عباس بن علی(ع) است و خود امام در قلب سپاه است. دو صف در مقابل هم ایستادند و چند بار شمر در تیررس قرار گرفت و همه او را میشناختند. اجازه خواستند که او را با تیر بزنند. فرمود ما جنگ را شروع نمیکنیم. چه آنان ظاهراً مسلماناند! حضرت اول دعا میخواند: اتصال به مبدأ و التجایی به او. صفوف دشمن پیش میآید. حضرت باز دعا میخواند: «أللهم أنت ثقتی فی کل کرب و رجائی فی کل شده و أنت لی فی کل أمر نزل بی ثقه و عده.» هیچ درخواست نمیکند که خدا این مصیبت را برطرف کند. «فأنت ولی کل نعمه و صاحب کل حسنه و منتهی کل رغبته.» انسان باید خیلی بلندنظر باشد تا بفهمد امام چه میگوید. هدف هم? وجود اوست.
به فرمان عمرسعد و شمر، برای تسریع در کار و بیدار نشدن وجدانها، دستور پیشروی به صف داده میشود. منتهای همّ و غم امام آن است که آنان آرام بگیرند تا چند کلمه با آنها گفتگو کند. دو خطبه برای دشمنان خواند. عدهای از اصحاب هم سخن گفتند. حضرت در خطب? اول سوار شتر شد و مثل رعد خروشید به طوری که هم? سپاه صدایش را میشنید. باز لشکر آرام نگرفت. آنان را تحریک میکردند که هیاهو و همهمه کنند. بعد فرمود: «یا أیها الناس، إسمعوا قولی» به سخن من گوش فرا دهید و ساکت باشید! شما بر گردن من حق دارید. باید حقتان را ادا کنم و چشم و گوشتان را به مصلحت خودتان و آیند? خودتان باز کنم و بگویم که چرا به سرزمین شما آمدهام. اگر گفتههای مرا شنیدید و پذیرفتید و به انصاف رفتار کردید، سعادتمند خواهید شد. آنگاه که سخنانم تمام شد و دانستید برای چه آمدهام، میتوانید تصمیم بگیرید. اما اگر حرف مرا نشنیدید و عذر مرا نپذیرفتید، در صلاح خود و دین و آیندهتان بیندیشید: (فأجمعوا أمرکم و شرکاءکم ثم لا یکن أمرکم علیکم غمه ثم اقضوا إلى و لا تنظرون». اگر درست تأمل کردید و تصمیم گرفتید کار مرا تمام کنید. چنین کنید ولی من فقط به شما بگویم که بین من و شما خدایی حاکم است که کتاب را فرو فرستاد.
سپاه قدری آرام گرفت. در همین هنگام، حضرت از پشت سر صدای ضجه و نال? زنان را شنید و به عباس و اکبر فرمود آرامشان کنید تا خاطر من فقط به یک طرف مشغول باشد. هر دو طرف ساکت شدند و حتی شمر هم سکوت کرد. مورخان نوشتهاند که امام نخست حمد خدای را گفت، اما چنان حمدی که ما تاکنون نظیر آن را نشنیدهایم: «ألحمدلله الذی جعل الدنیا دار الفناء و الزوال...» فرمود: «مغرور کسی است که فریب دنیا و مقام زندگی دنیا را بخورد و بدبخت کسی است که مفتون دنیا شود.» مبادا آمال و آرزوها شما را بفریبد. امید آنکه به این شهوات امید ببندد قطع خواهد شد و دست خالی خواهد ماند. شما برای کاری اجتماع کردهاید که خدا را به خشم میآورد. چه پروردگار بزرگی است او و شما چه بد بندگانی برای او! شما کسانی که اسلام را به دنیا رسانیدید، آیا سزاوار است که بعد از پیامبر(ص) خون ذریهاش را بریزید؟ وای بر شما! هرگز به آنچه میخواهید نخواهید رسید. اول مرا بشناسید، سپس به عقل و وجدان خود مراجعه کنید». آنگاه نسب خودش را بیان میکند. سپس سفارش پیغمبر (ص) را دربار? خودش به یاد آنان آورد و اتمام حجت کرد: «آیا من پسر دختر پیامبر شما نیستم؟ آیا من پسر وصی پیامبر شما و اولین مؤمن به اسلام نیستم؟ حمزه عموی من نیست؟ آیا نشنیدهاید که رسول خدا دربار? من و برادرم فرمود: «هذان سیدا الشباب أهل الجنه»؟ من هرگز دروغ نگفتهام ولی اگر شما مرا دروغگو میپندارید، از صحاب? رسول خدا که بین شما هستند، بپرسید! جابر، انس بن مالک، سعید. اینان همه به شما خواهند گفت که این سخن را که گفتم، از پیامبر شنیدهاند. آیا همین برای شما کافی نیست که دست از کشتن من بردارید؟
سخنان امام(ع) کم کم تأثیر میکند و وجدانها را تکان میدهد. شمر به میان میافتد و میگوید: «کسی اگر بفهمد تو چه میگویی، خدا را با یک حرف پرستیده است!» و حبیب در جواب او میگوید: «تو خدا را به هفتاد رو میپرستی و نمیدانی!» شمر تودهنی میخورد و ساکت میشود. امام ادامه داد: «این نسب من و این سخن پیامبر (ص) دربار? من. آن هم شاهدان. از اینها گذشته، من یک فرد مسلمانم. مسلمان را که بیجهت به قتل نمیرسانند. آیا شما از ابن زیاد که هم? مالتان را برده و مردان شما را کشته است، طرفداری میکنید؟». همه ساکتاند. حرفی ندارند که بگویند. بعد حضرت سران سپاه را صدا کرد.
«حجار بن ابجر، شبث بن ربعی، قیس بن اشعث، زید بن حارث، شما نبودید که برای من نامه نوشتید؟»
سر را پایین انداختند و گفتند: نه!
امام فرمود: «به خدا قسم نوشتید! ای مردم، شما مرا دعوت کردید به کوفه بیایم و آمدم. حال اگر از من بدتان آمده است، بگذارید بازگردم.»
قیس بن اشعث گفت: «آیا نمیخواهی با پسر عموی خود یزید بیعت کنی؟ من اطمینان میدهم که هیچ ضرری به تو نرسد.»
لحن امام تغییر کرد: «تو برادر برادرت هستی!» یعنی تو هم در خباثت مانند برادرت، محمدبن اشعث، هستی که مسلم را کشت.
بزرگ بدان قهرمانی را که دست ذلت به دشمن نداد و پای عقیدهاش سر داد.
فرمود: «به خدا سوگند چنین نمیکنم! دست خود را مانند مثل بندگان که در مقابل هر ناچیز و ناکسی خم میشوند، به دست شما نمیدهم... به خدا پناه میبرم از جباری که به روز رسیدگی و حساب ایمان نیاورد».
شتر را خوابانید و پیاده شد. بعد از این خطبه، زُهیر و بُریر هریک خطبهای خواندند.
در خطب? دوم، لحن سخن امام(ع) فرق میکند و خطبه، شدید و محرک است.
مراحل سهگان? روز عاشورا
حال در واقع? کربلا این آیه چقدر تحقق پیدا کرده است! روز عاشورا تابلوی عجیبی است. آثار معجزهآسایی از این اشخاص بروز میکند: «کأنه لا یمسهم الم الحدید» گویی از ضربت شمشیر و تیر و نیزه احساس درد نمیکردند! چه حالی پیدا کرده بودند؟! میبینید همین بشر عالی، به خاطر هدف و عقیده، تحولی عجیب پیدا میکند. مورخان از روز عاشورا خیلی آشفته و نامنظم سخن گفتهاند و تقدم و تأخر قضایا را معلوم نکردهاند. آنقدری که از مجموع قضایا معلوم میشود این است که روز عاشورا سه مرحله داشته است:
1.آرامش و ابلاغ رسالت و تحذیر و انذار نسبت به آینده زندگی و اجتماع و واقعیات پس از مرگ.
2.مرحل? مبارزه و جنگ و کشتار و خون و بدنهایی که به خاک و خون میغلتند.
3.مرحل? نهایی جنایت و ستم، از زدن و سر بریدن و سر بالای نیزه کردن و...
این مراحل هر کدام رنگی مخصوص به خود دارد. صبح نورانیت و صفا و سکون. ظهر رجز و حماسه و زد و خورد. و عصر شهواتی که چشم انسان را تاریک میکند و وحشیانهترین جنایاتی که از بشر سر میزند...
سه خطبه از امام حسین(ع) نقل میکنند که در روز عاشورا ایراد فرمود. یکی همان اتمام حجت که دیروز بیان کردیم. امام در این خطبه از دشمن میپرسد که شما برای چه به جنگ من آمدهاید و سفارش رسول خدا(ص) دربار? خودش را یادآوری آنان میکند و در آخر میفرماید که اگر هیچ سابقه و نسبت و امتیازی هم برای من نباشد، دست کم من مسلمانم هستم و مسلمان را بیجهت نباید کشت!
خطب? دیگر انشادیهای است که حضرت، لشکر ابن زیاد را قسم میدهد که او وارث همه چیز پیامبر است. از زره و لباس گرفته تا اسلحه و اسب. در این خطبه میخواهد به عوامالناس آشکارا بنماید که بیگناه در معرض این حمله قرار گرفته است. اما اینکه آیا این سخنان ضمیم? خطبه اول بوده یا مستقل است، معلوم نیست.
گویند در هنگام ایراد خطب? اول، حضرت سوار بر شتر بود و در هنگام ایراد خطب? دوم یا سوم سوار بر اسب پیامبر (ص)، به نام مُرتَجِز شد که از زمان آن حضرت تا آن روز، یعنی بیش از پنجاه سال، زنده بوده است که خود این معمایی است. چون اسب این اندازه عمر ندارد.
خطب? پایانی و حماسی امام حسین(ع) در کربلا
خطب? آخر خیلی شدید و تند و حماسی و تکاندهنده است. باید آن منظره و آن گوینده زنده باشد تا بتوان تأثیر آن را دانست! و من نمیتوانم آن را ترجمه کنم. اما ما لا یدرک کله لایترک کله. لذا آن را میخوانم.
غیر از این خطابههای امام، از حبیب و زهیر و حر هم خطابههایی نقل شده است. که حسین(ع) سوار بر اسب شد و قرآنی را بر سر گرفت و این خطبه را خواند (شاید خطب? استشهادیه در ابتدای این خطب? سوم بوده است.) میفرماید: «تَبّاً لکم اَیَّتها الجماعهُ و تُرحاً...» مرگ بر شما باد و نابود شوید ای گروه مردمی که اینجا جمع شدهاید! مطرود باشید! آن هنگام که صدای ضجه و نال? شما مردم ذلتزده برخاست، ما به نجاتتان شتافتیم. حال شما شمشیری را به روی ما میکشید که از آن ماست؟! شما کی شمشیرزن بودید؟ عدهای پراکنده و وحشی! این قدرت را تنها از جد من و پدر من و عموهای من پیدا کردهاید. قدرتی که از ما گرفتهاید به روی ما بر میگردانید؟!
آیا آن آتش جنگی را که ما برای دشمنان خدا و مردم و مشرکان برافروختیم، میخواهید به جان ما بیفکنید؟! صبح از خواب برخاستید و بیتأمل همدست دشمن خود و بر ضد دوستانتان شدید؟! ای کاش با این پشتیبانی که از آنها میکنید، ذرهای حق و خیر در آنان سراغ میداشتید! نه عدلی را در میان شما رایج کردهاند که خود را مرهون آن بدانید و نه از ظلم آنان در امانید! شما که از ترس آنان خواب ندارید و امید از آینده بریدهاید همدست آنان شدهاید! چرا بر سرتان از آسمان و زمین ذلت و بدبختی نبارد؟ هنوز جنگی روی نداده ما را واگذاشتید! تا شمشیرها در نیام است آیندهبینی کنید. مانند پشههای حقیر که ناگهان به سویی هجوم میآورند، به سوی ما حمله آوردهاید و بر سرمان ریختهاید! چرا؟ مصلحت است که عهدهای خود را نقض کردهاید؟ پایمال شوید! نابود شوید! از بندگان کنیز (بندگان شهوت و رقاصهها و فاحشهها) و پس ماندههای احزاب متفرق و تفرفهجو و درمانده پیروی کردهاید! از آن کسان که قانون خدا را به دور انداختهاند و کلمات الهی را تحریف کردهاند. ریشههای گناه (یا افراد پراکندهای) که با هم گرد آمدهاند. ای دَمهای شیطان (یعنی هیچ نفس عقل و ایمان در شما دمیده نشده است) و ای خاموشکنندگان چراغ سنت الهی، وای بر شما! اینان (یزید و ابن زیاد و عمرسعد) را یاری میرسانید و ما را بییار و یاور میگذارید؟! این دو دلی و نفاق و بیرأیی شما سابق? دیرینه دارد و تردید اساس حیات اجتماعی شماست. همین ریشههای خبیث شاخههای شما روییده است. خبیثترین میوهای هستید که جز حزن و اندوه و تأثر از ثمر? بشریت بهرهای ندارید و با هم? اجتماعتان لقمهای هستید که هر غاصبی میتواند شما را ببلعد»!
«ألا و إن الدعی بن الدعى قد رکزنی بین اثنتین: السله و الذله، هیهات منا الذله! ...» آگاه باشید، این ناکس ناکسزاده مرا مختار کرده است که بین جنگیدن و تن به ذلت دادن و دست ذلت به ناکس دادن یکی را اختیار کنم. من و ذلت؟! هیهات که من دست ذلت در دست کسی بگذارم! اگر چنین کنم، بندگی دنیا را در برابر طاغوتها پذیرفتهام. یعنی پذیرفتن بندگی بشر تا ابد! هماکنون آن مبدأیی که میزان عدل را برپا داشته است و اراده کرده که ضعیف خورد? قوی تر نشود، به من الهام میکند که حسین، تن به خواری مده! آن پیامبری که برای آزادی و نجات بشر برخاست و من در دامن او پرورش یافتهام به گوش من میخواند که تن به پستی مده! دامنهایی که مرا پروریدند و زهرا (س) که مرا شیر داد به من گفتهاند که تن به ذلت ندهم، ولو آنکه کشته شوم! خردمندان سرفراز و با حمیت آینده و گذشته، به من میگویند که تسلیم ذلت مشو! من مردانه و بزرگوارانه به خاک و خون غلتیدن را بر اطاعت از مردم پست برمیگزینم. تصمیم به جنگ با من گرفتهاید؟ بگیرید! ولی هوشیار باشید که من برای پاس آزادی بشر و دنیای او، با همین یاران اندک و پیرمردان بر شما خواهم تاخت و با آنکه سپاهی ندارم، در مقابلتان میایستم»!
حضرت(ع) پس از این سخنان، اشعار فروه را خواند: «... اگر شکست دادیم کار تازهای نکردهایم و اگر (به ظاهر) شکست خوردیم، این شمایید که شکست خوردهاید نه ما! قدرت حق را کسی نمیتواند شکست دهد. ترس در سرشت ما نیست. اکنون مصلحت چنین است که دل به مرگ نهیم و دولت در دست کسانی دیگر بیفتد. وقتی مرگ سنگینی سین? خود را از کسانی دور کرد، به جانب کسانی دیگر رو خواهد آورد»! امروز روز مرگ باعزت ماست و فردا روز مرگ باذلت شما! آنان که امروز ما را شماتت میکنند که چرا تن به سازش ندادید؟ بدانند که خود به بدتر از این دچار خواهند شد. به خدا سوگند ما را خواهید کشت و باز خواهید گشت. اما بدانید که از آن پس همان قدر آسودگی خواهید داشت که کسی پا بر رکاب کند. آنگاه است که آسیاب خون به گرد شما بچرخد و همچون ارابهای که محورش در رفته است بر زمین بیفتید. بدانید که از این پس اجتماع سالم و ساکنی نخواهید داشت. پدرم از قول جدم، رسول خدا(ص) مرا از هم? این ماجراها آگاه ساخته است. اما شما و شرکایتان جمع شوید و تأمل کنید و تصمیم بگیرید»!
سپس امام آیهای خواند و دستها را به آسمان بلند کرد و چنین دعا کرد: «خدایا باران رحمت خود را از اینان دریغ فرما. همچنان که آب روان بیابان را از ما دریغ داشتند! خداوندا قحطسالهایی همچون زمان یوسف و قوم مصر، بر ایشان نازل فرما! خدایا، آن جوانک ثقفی را بر اینان مسلط گردان که پی در پی جام زهر به کامشان فرو ریزد! این قوم دعوت ما را نپذیرفتند و ما را وانهادند».
حضرت خطبه را به پایان رساند و از اسب فرود آمد. کم کم همهمهای در سپاه در گرفت و عدهای از تپهماهورهای اطراف به حضرت پیوستند و عدهای هم گریختند. اما مظهر کامل تحول و انقلاب روحی، حر بن یزید ریاحی بود که وجدانش از زیر خروارها گناه سر برآورد و او نیز به یاری حضرت شتافت و خطابهای ایراد کرد. فرماندهان که اوضاع را حساس دیدند، به سربازان نهیب زدند که حمله آوردند و کار را تمام کنند. ولی سربازان مردد شده بودند و کسی از آنان جرأت نمیکرد قدم پیش بگذارد. چندمدتی گذشت تا آنکه عمرسعد خود جلو آمد و برای تسکین خاطر ابن زیاد و جبران سخن چینیهایی که از او نزد اربابش کرده بودند، تیری در کمان نهاد و به سوی حضرت نشانه رفت و فریاد زد پیش امیر گواهی دهید که من اولین کسی بودم که به حسین تیر انداختم! در این هنگام، حضرت و یارانش پشت تپهها و اسبها سنگر گرفتند و جنگ آغاز شد و حریم و حجاب از بین رفت. حضرت به اصحاب فرمود: «برخیزید و قیام کنید و رو به مرگی آرید که در انتظار شماست».
یادآوری و معرفی: آیتالله طالقانی زمانی که در زندان به سر میبرده، به صورت منظم و نیز پراکنده سخنانی پیرامون درسآموزی از قرآن و بهرهگیری از مضامین آن برای زندگی ایراد کرده است که بخش منظم آن در کتاب «پرتوی از قرآن» به صورت تفسیر قرآن و بخش پراکند? آن بعدها در بخش «با قرآن در زندان» در کتاب «درسهای قرآنی» منتشر شده است. بخش اخیر بر اساس یادداشتهای شخصی محمدمهدی جعفری، از یاران و همراهان طالقانی در زندان، از آن سخنرانیها تهیه شده است و از 19 شهریور 1343 تا 23 اردیبهشت 1344 را در بر میگیرد. جعفری در این باره مینویسد: «این مطالب را نه میتوان تقریرات آیتالله طالقانی دانست و نه سخنرانیهای ضبط شد? ایشان به حساب آورد. بلکه برداشتهایی است، غالباً نقل به مضمون، از این کمترین که گاه برای تکمیل جملهای و مطلبی از خاطر? دچار پیری شده و احیاناً به فراموشی افتاده، سود جستهام و گاه نیز از منابعی استفاده شده است.» مطلب حاضر متن سلسله سخنرانیهای آیتالله طالقانی در ده? اول محرم در زندان قصر است که در هفت جلسه، از هفدهم اردیبهشت 1344 (برابر با پنجم محرم) تا بیست و سوم اردیبهشت 1344 (برابر با یازدهم محرم) درباره واقعه عاشورا ایراد شده است.
تاریخ ایجاد اثر: 17 تا 23 اردیبهشت 1344
منبع مورد استفاده: کتاب درسهای قرآنی: با قرآن در زندان، در خانواده، در صحنه، (مجموعه آثار آیتالله طالقانی، جلد اول)، به همت مجتمع فرهنگی آیتالله طالقانی، نشر شرکت سهامی انتشار، 1386، چاپ دوم 1387، صص174 تا 233، به نقل از یادداشتهای شخصی محمدمهدی جعفری
انتهای پیام
لینک کوتاه: shia-news.com/0018lm گزارش خطا 0 ارسال نظر برچسب ها: شب عاشورا عاشورا آیت الله طالقانی امام حسین تاسوعا
پیشنهاد امروز
بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است- جریان سلمان رشدی - یک ایه عبرت است-حضرت علی علیه السلام به شیعیان میفرماید خیل زود دین را به فرزندان یاددهید وگرنه شیاطین به انها دین خودرا یاد دردانشگاه لندن بودم یک چشنواربود نزدیکی من یک دخترم ایرانی بود از پرسیدم کدام دبیرستان رفتی گفت ژآندارک ومن گفتم بین دخترا چادی هم بود ایشان گفت دوتا بودند باصحبتهای خانم استاد وبچه ها چادررها کردند همهانها درخارج هستند ودیگرحاضر نیستندبه ایران برگردند همین طور دبیرستانی المانها داشتندوکلاس های انجمن ایران امریکا حتی یک فرد نابغه مومن را بچه های ایرانی سرکلاس راه نداند-من ازطرف گروه رفتم وبا بچه هاصحبت کردم وقبول نکردند- اقای سلمان رشدی تادیروز اهل کلکته بود وحال اهل کشمیرشده است؟؟ پدرایشان تحصیلات خوبی داشته است وزبان انگلیسی خوب صحبت میکرده است وبشدت مذهبی بوده است وفقط یک اشتباه کرده است ایشان دردبیرستان انگلیسی ها گذاشته است است انجا بادمکراسی وسکولار وخواندن مجلات سکسی که پدراش وقتیکه متوجه میشود اورا مجازات میکند علاقه عبادت نداشته است باز مورد مجازات واقع میشود ودردبیرستان عاشق دختری میشود پدردختر میپذیردوپدران دختر نمیپذیرد ودر ان دبیرستان کتباسلامی فراوان بوده است منجله بعضی کتب سنی منحرف وجود داشته است- مقدمه دیگر معلوم نیست که این مزخرافت چه کسی درشرق پراکنده است من بالهام از سخنان استدمعزز مرحوم حضرت اقای عبدالله زبرجد رحمت الله تنها کارشیطان است انهم مرغ پلیکان ویا لک لک ویابقول اعراب غرانیق وجالب اسکه درایران هندوستان اعراب غیره همه یکنوع بیان کردند ومتاسفانه درمذاب منطقه امده است کتابی از دین زردتشت برای من وردند همین مطلب دران است واعراب میخواستندبگردن ایرانی هابی اندازننددرحالیکه درباره بت های خودهم همین گفته اند جریان این است که اگر مرغ ماهی خوارویا لک لک وپیلکان مغز ودل کسی رابخورد به سمت بهشت پرواز میکندودربهشت است تا ان فرد درقیامت زنده شود چون مغز وسراو پاک شده است درجای خود قرار میگیرد وفرد بهشتی میشود همین سئوال ازامام صادق علیه السلام کردند ایشان فرمودند خداوندمنان اجلازاناستکه مغز وقلب انسان رادر حوصله یا چنیه دان غرانیق قراردهد چون یکموادضد چربی در حوصله مرغ ماهی خواراست که بجای صابون ازان استفاده میکردندوتصور میکردندمغز وقلب فرد باصابون میشورد وپاک میشود بت فروش های مکه وقتیکه متوجه شدند که کردم مکه درحال جذب به رسول اکرم صلواته الله علیه است ایشان دعوت کردند به جائی که سه تبت مهم لات وعزی ومنات است گفتنداین سه بت جزو غرانیق هستند- شما اینسه بت رامعاف کنید ودروصف اینها جمله ای بگوئید درهمین ضمن یک فرد عرب معمولی امد وپرسید جریان چیست انها شرح دادند این مردمعمولی شروع کرد به ناسزا گفتن انها که احمقها این حرف ها چیست شاخ پیامبر اکرم صلواته الله علیه والسلام وهمان لحظه به سجده رفت شیطان هم حاضربود بشکل یک فرد گفت پیامبر نقش خوداش رابازی کرد وتصدیق کرد وحضرت جبرائیل علیه السلام امد وایه برایانها اوردوباز رسول اکرم صلواته الله واله والسلم سجده کردند افرادنادان نوشتندکه پیامبر اکرم صلواته الله علیه حرف انهارا پذیرف که اقای شیطان انجا بود شیطان گفت من اول القا کردم رسول اکرم صلواته اللهعلیه والسلم پذیرفت ولی بعد متوجه خطا شد وانرا نپذیرفت زیرا جبرائیل علیه السلام ایه اورده است این مطلب مسلمانان تاحدی مخفی نگه داشته بودندولی درکتابخانه دبرستان بودوایشان گفت من باخودمن گفتم این چه پیامبری است که گول شیطان را میخورد این دستورا غلیظ وشدید که پدرمن عمل مکیندمال این پیامبر است درحایکه رفتارانگلیسی ه بهمراتب بهتر است اگر ایشان بهاینمدرسه نرفته بود درست مانند بچه مسلمان ای دیگر اعتقدپیدا میکرد به ان عمل میکرد این باعث شد که ایشان منحرف شودولی خبرنگاران گفتهاند درگفتمان با یشان هیچگونه منطقی را ندارد وفقط شعار میدهد-آیات شیطانی (به انگلیسی: The Satanic Verses) چهارمین رمان سلمان رشدی نویسنده هندی-انگلیسی است. این کتاب برای اولین بار در سپتامبر 1988 منتشر شد و از زندگی محمد، پیامبر اسلام الهام گرفته شدهاست. رشدی مانند کتابهای قبلیاش از واقعگرایی جادویی استفاده کرد و برای خلق شخصیتهایش بر رویدادها و افراد معاصر تکیه کرد. این عنوان به غرانیق اشاره دارد؛ گروهی از آیات قرآنی درباره? سه الهه? بتپرستان مکه: لات، عزی و منات.[1] بخشی از داستان که به «آیات شیطانی» میپردازد، بر اساس روایتهای مورخان واقدی و طبری بودهاست.[1]
آیات شیطانی در بریتانیا بازخوردهای مثبتی دریافت کرد و به مرحله نهایی جایزه ادبی من بوکر 1988 رسید (جایزه نهایی به اسکار و لوسیندا اثر پیتر کری تعلق گرفت) و جایزه ویتبرد را در سال 1988 را برای رمان سال دریافت کرد.[2] این کتاب با جنجالهای بزرگی روبرو شد و مسلمانان و اندیشمندان دینی آن را به توهین به اسلان، کفرگویی دین اسلام متهم کردند. خشم مسلمانان باعث شد که روحالله خمینی، رهبر وقت جمهوری اسلامی، با صدور فتوایی حکم مرگ رشدی را صادر کند. نتیجه آن چندین سوءقصد نافرجام علیه رشدی - که توسط دولت بریتانیا تحت حمایت پلیس قرار گرفت - و حمله به چندین فرد مرتبط، از جمله قتل هیتوشی ایگاراشی - مترجم ژاپنی کتاب - بود.
داستان کتاب
رمان در قالب رئالیسم جادویی نوشته شده و روایت اصلی داستان آمیخته با رشتهای از جستارهای فرعی است که در قالب رؤیاهای یکی از شخصیتهای اصلی داستان بازگو میشود. روایت اصلی، همچون دیگر داستانهای رشدی، شامل ترک وطن کردگان هندی در انگلستان امروز میشود. هواپیمایی از هند که توسط گروهی از سیکها ربوده شده، بر فراز انگلیس منفجر و تمام سرنشینان آن به جز دو هنرپیشه? هندی مسلمان که قهرمانهای اصلی داستان میباشند کشته میشوند. نفر نخست جبرئیل فرشته نام دارد، هنرپیشه? سرشناس بالیوود که نقش تخصصیش بازی در نقش خدایان هندوست و دیگری صلاحالدین چمچان فرزند یک بازرگان که ملیت هندی خویش را کنار گذارده و بهعنوان دوبلور در انگلیس فعالیت میکند. بهدنبال این انفجار هر دو داخل کانال آبی سقوط کرده و بهطرز جادویی نجات مییابند. در یک دگرگونی معجزهآسا، جبرئیل فرشته واقعاً هویت جبرئیل (برترین فرشته مقرب در ادیان ابراهیمی که او را رابط میان خداوند و پیامبران میدانند) را میگیرد و چمچا نیز هویت یک روح پلید.
پس از یافتهشدن در ساحل، چمچا توسط پلیس به ظن مهاجر غیرقانونی بودن دستگیر میشود، درحالیکه جبرئیل بیتفاوت جریان را نظاره میکند.
دو قهرمان برای بازیابی زندگی خود تلاش میکنند. جبرئیل در جستجوی عشق گمشده? خویش، کوهنوردی با نام الی کن را مییابد، ولی بیماری روانی او بر پیوندشان سایه میافکند. صلاحالدین نیز که بهگونهای معجزهآسا ساختار انسانی خویش را بازیافته، بهدنبال کینهجویی از جبرئیل برای واگذاشتن او پس از واقعه? سقوط از هواپیمای ربوده شدهاست. او این اندیشه را با افروختن آتش حسد در جبرئیل و نابودسازی رابطهاش با الی عملی میسازد. در تنگنای دیگری در داستان، جبرئیل بر آنچه صلاحالدین انجام داده آگاه میشود، ولی او را میبخشد و حتی جانش را نجات میدهد.
هر دوِی آنها به هند بازمیگردند. جبرئیل که هنوز از بیماریش رنج میبرد در یک طغیان حسادتی دیگر الی را به قتل میرساند و سپس خودکشی میکند. صلاحالدین نیز که نهتنها مورد بخشایش جبرئیل قرارگرفته، بلکه با پدر و نیز هویت هندی فراموش شدهاش به آشتی رسیده، برآن میشود که در هند باقی بماند.
بخشهای روایی رؤیاها
یک رشته از حکایات رؤیا روایی نیمه جادویی پرداختهشده در ذهن بیمار جبرئیل فرشته در درون داستان جای گرفته و با جزئیات مرتبط فراوان و نیز مایههای متعارفی از وحی الهی، ایمان و تعصّبات مذهبی و همچنین تشکیکات بههم پیوند خوردهاست.
یکی از این حکایات فرعی شامل بیشترین عناصریاست که برای مسلمانان توهینآمیز تلقی گردیدهاست. این حکایت شامل بازگویی دگرگون شده? زندگی محمد (در رمان با نام «محوند» یا «پیامبر») در شهر مکه (در رمان با نام «جاهلیه») است. در میان این حکایت، بخش آیات شیطانی روایت میشود که در آن پیامبر ابتدا خبر از وحی آیاتی در پشتیبانی از بتهای شرکآلود دیرینه میدهد ولی بعد آن را لغزشی برخاسته از القائات شیطانی عنوان میدارد. دو شخصیت نیز در حکایت معرفی میگردند که به مخالفت با «پیامبر» میپردازند: یکی زن کاهن بیدین شیطانصفتی با نام «هند» است و دیگری شاعریاست بذلهگو، گمانمند و هتاک با نام «بال». وقتی پیامبر پیروزمندانه به شهر بازمیگردد، بال خودرا در یک روسپیخانه? زیرزمینی که در آن روسپیها نام همسران پیامبر را بر خویش نهادهاند، پنهان میسازد. همچنین یکی از صحابه پیامبر در تشکیک صحت گفتار او، مدعی میشود که پیامبر در بخشهایی از قرآن در حین وحی زیرکانه دستکاری کردهاست.
بخش دوم داستان عایشه، رعیت هندی را به تصویر میکشد که مدعی میشود از جبرئیل (فرشته? مقرب) بدو وحی میشود. او همه? عوام روستایش را اغفال میکند تا با پای پیاده آهنگ سفری از برای زیارت بهسوی مکه کنند، با این ادعا که میتوانند پیاده از دریای عربی بگذرند. این زیارت هنگامیکه باورمندان همه پا به دریا گذارده و ناپدید میشوند به پایانی مصیبتبار میانجامد. در این میان شاهدان واقعه، شرحهای ضدونقیضی از غرق شدن یا گذر معجزهوار این افراد از آب ارائه میدهند.
بخش سوم رؤیا یک رهبر مذهبی متحجر تبعیدی، با نام «امام» را در اواخر قرن بیستم به تصویر میکشد. این شخصیت کنایهای شفّاف به زندگی روحالله خمینی در زمان تبعیدش در پاریس دارد ولی همچنین با دستمایههای اصلی راوی بازگشتکننده به شخصیت پیامبر در ارتباط است.
درباره? ریشه کتاب
این کتاب در سبکی شبیه به سبک رئالیسم جادویی نوشته شدهو بخشی از آن از یک ماجرای صدر اسلام مشهور به غرانیق الهام گرفتهاست. ماجرای غرانیق که در تعدادی از کتابهای تاریخ اسلام به مانند تاریخ طبری آمدهاست شرح آیاتی است که توسط شیطان در دهان محمد پیامبر اسلام در حال خواندن سوره نجم در دوران زندگی در مکه قرار داده میشود و محمد سپس توسط جبرئیل از وحی نبودن این آیات و شیطانی بودن آن مطلع میگردد. بیشتر مسلمانان دوران معاصر تا پیش از انتشار رمان آیات شیطانی در دهه 1980 میلادی، از این ماجرا اطلاعی نداشتند.[3]
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- اقای غنی ریس جمهور قبلی - فرمودند من انچه از دست من برمی امدکردم- اشکال دراینجا است که مهم انها مطابق دستور امریکا بوده است وگاهی ایشان برخورد با امریکا داشته است مودبانه گفته بودند میتوانی کناربروی وشغل دیگری پیدا کنی- ایشان سیاست خداوندمنان را نمیشناسد که امریکا مجبور میکند برخلاف میل وسیاست قبلی خودعمل کند خداوندمنان باطاغوتیان یک سیاست این چنینی دارد صدام انزمان که اسرائیل را پذیرفت بقول معروف- ریش اش به باد دادپودری بهصورتاش زدند وکمی خوشگلاش کردند- اقای غنی هم همینطور-طالبان عربستان باسیاست امریکابوجود اورد وبه انها گفتندیکمذهب متعصبرا بوجودبیاورید انها هم هرچه امریکاگفت عمل کردند یک دفعه گفتندسیاست مامتغیر کرده است درکابلمشروب فروشی ایجاد شدوموادمخدر امد وکلوب رقص اوازو درستشد دوست دختر وپسرپیدا شد وغیره طالبان هیچگونه عکسالعملی نشان نداد وبمب هم نگذاشت-تنها ایتالله العظمی اصف المحسنی رحمتالله علیه عکس العمل نشانداد وشایعه است که به ایشان پست وزیردادگستری دادند قبول نکذد چون برای افراد خود پارتی بازی میکردند لذا امریکا از طریق پاکستان به طالبان کمک میکرد که دراینده مشترکا حکومت کنند جریان روستاه سربسته یک جنگ موش وگربه بودکه سرانجام از همه لحاظ بنفع طالبان بود که طالبان اسلحه ودارو وماشین وغیره بدست میاورد وپنج نفر انتحاری انجا حساب ارتش اقای غنی رمیرسیدند ودرنتجه مردم فراری میشدندومشکلات اقای غنی زیادمیشد تا انجا کهدیگربودجه نداشتند وبایدمسئله بصورت واقعی حل شود حال چه ترنفدهای میزد باور نکردنی است ومقداری من بیان کنم- المانها درتکونولوژی جلو بودند ترفندهای زیادی میزدندیک پنچتائی به مایاد دادند منخیلی درفیلمهای مستند خارجی دیدم ازجمله ا جاق خوراک پذی مال امریکا است فتیله بالا بکشید منفجر میشود ولی بهسربازان خودنگفته بود انها وارد خانه روستاوی همهفرارکردندوفقط پنچ نفر از طالبان انجا هستندجاده مداوم مین ذاری میکنند یکی دیگر انفجاری باسیخ مشهور بود المانها ته تخت یک سیخی بوسط تخت چسبید است بهمحض انکه شخصی روی تخب بخواب د این سیخ واردیک سورخ میشود ویکی پریز زائه را تغیرجهت میدهد بمب منفجر میشود مانندپریز چراغ روی ان تخت یک پیتو گذاشتن که تا سیخ دیه نشود بفرمانده روسی که خیلی جوان است- میگویند اطاق شما است وروی تحت دراز میکشد وتخت به هوا میرود ویا درکمد تعداد زیادی کتاب است یکعنوانی دارد که فرد انگیزه میکند مثلا روس های کودن تا کتاب راباز میکندمنفجر میشودتا اطاع به فرماندهی کل برسد تعدادی کشته شدهاند ازجمه بشکه قیر استکه انرا گرم کنند درجنگ ایران وعراق تعدادی کار گذاشتندیک سرهنگ عراقی یکی از انها برد برای ساختمان سای خوداش منفجرشد صدام هم گفت انتقام سختیب بگیرید- یکی دیگر دریک دهکده لب جاده فقط پنچنفراز طالبان بودند غالبا انگلیسی ها مسئول بودندهرچه کردندتلفات زیادی دادند مثلا بصورت عشایری هجرت میکردند انگلیسی با هلی کوپیترسرکشی میکردند انهایکدفعه نزدیکی یک غاری جای امنی رست کردند واسلحه انجه قرادادند که قابل کشف نبود هلی کوپتر که امدسرکشی کند با استینگرزدند رفتندداخل غار انگلیسی نیرو فرستادندتمام اطراف جادهرا بمباران کردندولی طبق یک روش محاسباتی نظامی مین کاشته بودند وتعدادی از تانکه وماشین ها روی مین رفتندوغارا جستجو کردند چیز پیدا نکردند ویادرهماندهکدهلب جاده که متروکهشدهبود پشت ر سیخ کار گذاشتند وجلوی ر در کوچه زیر زمین موادمنفجر کار گذاشتند درب که باز کردندوموادمنفجر عمل کرد وتعدادی را کشت وغیره لذا کارامریکادرجهان اثرمنفی میکذارد ولی خوب باز دنیا محتاج امریکا است وخداوندمنان کم کم چین را علم میکند وغیره تاامریکا پاسخی درست حسابی بگیرد شاید متنبه شود