بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است—قران میفرماید- قران یک معجزه بزرگ است- بخش اول-خصوصیات قران ساخته وپرداخته شده است که دربرگیرنده-یک پدیده منحصربفرد باشد- که هرگز-کتاب های نوشته بشر یافت نمیشود- هردادعنصر قران از طریق یک قاعده ریاضی به هم متصل میشوند—سور ه ها- ایه ها وکلمات- تعدادحروف وتعداد کلمات- که از یک ریشه هستند—تعدادوتنوع اسمای الهی-منحصربفرد بودن در تعداد حروف- حذف ویا تغیرماهرانه حروف هائی خاص وبسیار موارد دیگرقران همراه محتوا- از خصوصیات اعجازی قران است-دوتا جنبه بسیارمهم .و اصلی سیستم ریاضی وارقران مجید عبارت هستند-(1)-ریاضیات ادبی انشا قران است-(2)-و-ساختارریاضی وارکه دربر گیرنده تعداد سوره ها وایات- بخاطر انکه-درک ریاضی کد ها بااندک تغیرات درمتن قران یاترتیب فیزیکی ان- به سرعت اشکار میشود- قران به سادگی وراحتی درک میشود ولی قابل تقلید نیست- برای اولین باردر تاریخ ما نوشته ای داریم- که فراهم امده است- که قدرت الهی را اثبات میکندکه یک انشای فوق بشری است-هرخواننده این کتاب به اسانی میتواندمعجزه ریاضی انرا تائید ودرک کند- کلمه خدا(الله) که درشت وکلفت درتمام متن نوشته شده است-که مداوم رو به افزایش است که لغت الله رادر پائین صفحهدر گوشه چپ نوشته شده است که دراخرین صفحه – صفحه372میباشد نشان دهنده جمع بوجود امده کلمه الله 2698 است یا برابر با 19x142 میباشد- جمع کل ایات- که در ان کلمه الله باشد-118123 ایه می باشد- که بصورت فاکتور گیری برابر است118123=19x6217)19-عدد نوزده- یک عددتعین کننده وشاخصدر سرتاسر سیستم ریاضی وار قران است-ادامه دارد
بسم الله الرحمن الرحیم-نظر یات شخصی است-فرق بین فلسفه وعلم-این دو دارای تعریف مشخص ومختلف است ولی باهم میتواند ارتباط کنند وروابط دوجانبه داشته باشند ودارای وابستگی به هم متواند وجود اشته باشد- بعضی گفته اند- که علم باعقل ارتباط دارد وفلسفه باقلب؟؟ که یک تعریف مسیحی است واین چنین نیست-علم با حس بعلاوه عقل است ولی فلسفه باعقلی باملاک های خاص برهستی وعلم مینگرد- وایمان قبول قلبی علم وفلسفه است علم بر پدیده های طبیعی کاوش ودرک میکند-برای درک پدیده ها میبایست –متد وروش داشت ایا این متد وروش نتجه درست مدهد ویا نتجه غلط میدهد –علم انرا درک نمیکند عقل انرادرک میکند سئوالی مطرح است-کهما رنگ زرد واقعا درطبیعت رنگ زرد است؟ عقل مسئله راحل میکند- فرکانس رنگ زرد را مشخص میکند وهرگاه انسان رنگ زرد را درست ان فکانس همان فرکانس زرد نشان میدهد- وایا زمانیکه رنگ زرد میخواهدبیان کند تلفظ اش درست است وباز انراعقل با ضبط صوت وبیان دیگران مشخص میکند-تجربه کردن مفید است ویا نیست- کارعقل است- سئوال اینجا است چرا موضوعات فلسفی مانند علم برپایه حقایق مسلم نیستند؟؟ وبسیارمختلف ومبهم به نظر میرسند- درعلم بر پایه اولیه حس است است که میتوان برای همه یکسان باشد- ولی فلسفه برپایه گاهی اصول منطقی جاذب نباشد وفرد برای خود اصول عقلانی تعریف کند- مانندمارکسیست- درعلم درمراحل اول فردمیتواند فرضیه درنظر بگیرد وحال این فرضیه درعمل جواب میدهد ویانمیدهدحس وعقل انرا مشخص میکنند- ولی درفلسفه فرد حاضرنیست دریک گفتمان فلسفی شرکت کند وخودرا تصحیح کند- قران مجیدمیفرمیاد بعضی براساس عقل هم دینا وهم اخرت را میپذیرند- ولی عده ای براساس معیارهای غلط فلسفی فقط دینارا میپذیرند واخرت نمیپدیرنند ویا از اخرت غفلت میکنند ودنیای خاص راخودرا میسازنند- به ملاک ها وارزش های فلسفی اصطلاح متافزیکی دادندکه درک انان ازدرک ملاکهای علوم کمی سختر است-منطق درعلم چون توسط حس وعقل کنترول میشود دردانشمندان نزدیک به هم است ولی درفلسفه این چنین نیست- وملاک های علمی کمکی به ملاکهای فلسفی نمیکند وفلسفه میتواند بر روی ملاک های علمی نظر دهد-لذا مباحث متافیزکی – منطق-شناخت علمی وشناخت فلسفی- زبان -اخلاق-موثق بودن- ودیگر وابسته ها به دانش فلسفهدر بر گیرنده موضعات فلسفی است-لذا درفلسفه میتوان گفت از فکر به فکر میرسیم- وان هدف ما از فکرتوسط استدلال فکری مشخص واثبات میشود ومشخص شد که ملاک های عقلانی توسط تجربه وحس اثبات نمیشود وان ملاک ها قابل دیدن نیستند-درعلم بافرضیه اغاز میشود که در حس بدنبال ان میگیردیم تا راستی نمائی انرا مشخص کنیم ولی درفلسفه باقضیه شروع میکنم وباتفکرمنطقی راستینمائی را مشخص میکینم- مثلا رحمانیت وحکمت الهی در مذهب وهابیت درست است یا درمدهب شیعه-کدام برحق هستند-ولی مسائلی در طبیعت رخ میدهدکه میبایست هم ملاک های علمی را رشد وهم ملاک های فلسفی وبرعکس میتوان ملاک های فلسفی را رشد درنتجه میتوان ملاک های علمی را رشد داد-مثلا برای اثبات خداوندمنان بایدملاک های علمی وملاک ها فلسفی را رشد دهیم ویابرای شناخت وحی باید ملاکهای علمی وفلسفی را رشد دهیم-علم به تنهائی نمیتواند مکتب سودمندی را بوجود اورد-علم نمیتواند درک اولیه از مکتب سودمندی که اساس بوجوامدن این مکتب باشد- صد در صد تبین کند- دلیل ان این است فرضیه واصولی که تصور میکند کاملا صحیح نیستند درحالی که میبایست صحیح باشند-ودر ضمن بهمردم بی اموزد که چگونه عمل کنند-دراین زمینه علم نمیتواند بهبودی بخشد ویا وارد مجادله وچالش شود-که مثال خوب اش تئوری تکامل جناب اقای داروین است
بسم الله الرحمن الرحیم-نظر یات شخصی است-فرق بین فلسفه وعلم-این دو دارای تعریف مشخص ومختلف است ولی باهم میتواند ارتباط کنند وروابط دوجانبه داشته باشند ودارای وابستگی به هم متواند وجود اشته باشد- بعضی گفته اند- که علم باعقل ارتباط دارد وفلسفه باقلب؟؟ که یک تعریف مسیحی است واین چنین نیست-علم با حس بعلاوه عقل است ولی فلسفه باعقلی باملاک های خاص برهستی وعلم مینگرد- وایمان قبول قلبی علم وفلسفه است علم بر پدیده های طبیعی کاوش ودرک میکند-برای درک پدیده ها میبایست –متد وروش داشت ایا این متد وروش نتجه درست مدهد ویا نتجه غلط میدهد –علم انرا درک نمیکند عقل انرادرک میکند سئوالی مطرح است-کهما رنگ زرد واقعا درطبیعت رنگ زرد است؟ عقل مسئله راحل میکند- فرکانس رنگ زرد را مشخص میکند وهرگاه انسان رنگ زرد را درست ان فکانس همان فرکانس زرد نشان میدهد- وایا زمانیکه رنگ زرد میخواهدبیان کند تلفظ اش درست است وباز انراعقل با ضبط صوت وبیان دیگران مشخص میکند-تجربه کردن مفید است ویا نیست- کارعقل است- سئوال اینجا است چرا موضوعات فلسفی مانند علم برپایه حقایق مسلم نیستند؟؟ وبسیارمختلف ومبهم به نظر میرسند- درعلم بر پایه اولیه حس است است که میتوان برای همه یکسان باشد- ولی فلسفه برپایه گاهی اصول منطقی جاذب نباشد وفرد برای خود اصول عقلانی تعریف کند- مانندمارکسیست- درعلم درمراحل اول فردمیتواند فرضیه درنظر بگیرد وحال این فرضیه درعمل جواب میدهد ویانمیدهدحس وعقل انرا مشخص میکنند- ولی درفلسفه فرد حاضرنیست دریک گفتمان فلسفی شرکت کند وخودرا تصحیح کند- قران مجیدمیفرمیاد بعضی براساس عقل هم دینا وهم اخرت را میپذیرند- ولی عده ای براساس معیارهای غلط فلسفی فقط دینارا میپذیرند واخرت نمیپدیرنند ویا از اخرت غفلت میکنند ودنیای خاص راخودرا میسازنند- به ملاک ها وارزش های فلسفی اصطلاح متافزیکی دادندکه درک انان ازدرک ملاکهای علوم کمی سختر است-منطق درعلم چون توسط حس وعقل کنترول میشود دردانشمندان نزدیک به هم است ولی درفلسفه این چنین نیست- وملاک های علمی کمکی به ملاکهای فلسفی نمیکند وفلسفه میتواند بر روی ملاک های علمی نظر دهد-لذا مباحث متافیزکی – منطق-شناخت علمی وشناخت فلسفی- زبان -اخلاق-موثق بودن- ودیگر وابسته ها به دانش فلسفهدر بر گیرنده موضعات فلسفی است-لذا درفلسفه میتوان گفت از فکر به فکر میرسیم- وان هدف ما از فکرتوسط استدلال فکری مشخص واثبات میشود ومشخص شد که ملاک های عقلانی توسط تجربه وحس اثبات نمیشود وان ملاک ها قابل دیدن نیستند-درعلم بافرضیه اغاز میشود که در حس بدنبال ان میگیردیم تا راستی نمائی انرا مشخص کنیم ولی درفلسفه باقضیه شروع میکنم وباتفکرمنطقی راستینمائی را مشخص میکینم- مثلا رحمانیت وحکمت الهی در مذهب وهابیت درست است یا درمدهب شیعه-کدام برحق هستند-ولی مسائلی در طبیعت رخ میدهدکه میبایست هم ملاک های علمی را رشد وهم ملاک های فلسفی وبرعکس میتوان ملاک های فلسفی را رشد درنتجه میتوان ملاک های علمی را رشد داد-مثلا برای اثبات خداوندمنان بایدملاک های علمی وملاک ها فلسفی را رشد دهیم ویابرای شناخت وحی باید ملاکهای علمی وفلسفی را رشد دهیم-علم به تنهائی نمیتواند مکتب سودمندی را بوجود اورد-علم نمیتواند درک اولیه از مکتب سودمندی که اساس بوجوامدن این مکتب باشد- صد در صد تبین کند- دلیل ان این است فرضیه واصولی که تصور میکند کاملا صحیح نیستند درحالی که میبایست صحیح باشند-ودر ضمن بهمردم بی اموزد که چگونه عمل کنند-دراین زمینه علم نمیتواند بهبودی بخشد ویا وارد مجادله وچالش شود-که مثال خوب اش تئوری تکامل جناب اقای داروین است
بسم الله الرحمن الرحیم-نظر یات شخصی است-فرق بین فلسفه وعلم-این دو دارای تعریف مشخص ومختلف است ولی باهم میتواند ارتباط کنند وروابط دوجانبه داشته باشند ودارای وابستگی به هم متواند وجود اشته باشد- بعضی گفته اند- که علم باعقل ارتباط دارد وفلسفه باقلب؟؟ که یک تعریف مسیحی است واین چنین نیست-علم با حس بعلاوه عقل است ولی فلسفه باعقلی باملاک های خاص برهستی وعلم مینگرد- وایمان قبول قلبی علم وفلسفه است علم بر پدیده های طبیعی کاوش ودرک میکند-برای درک پدیده ها میبایست –متد وروش داشت ایا این متد وروش نتجه درست مدهد ویا نتجه غلط میدهد –علم انرا درک نمیکند عقل انرادرک میکند سئوالی مطرح است-کهما رنگ زرد واقعا درطبیعت رنگ زرد است؟ عقل مسئله راحل میکند- فرکانس رنگ زرد را مشخص میکند وهرگاه انسان رنگ زرد را درست ان فکانس همان فرکانس زرد نشان میدهد- وایا زمانیکه رنگ زرد میخواهدبیان کند تلفظ اش درست است وباز انراعقل با ضبط صوت وبیان دیگران مشخص میکند-تجربه کردن مفید است ویا نیست- کارعقل است- سئوال اینجا است چرا موضوعات فلسفی مانند علم برپایه حقایق مسلم نیستند؟؟ وبسیارمختلف ومبهم به نظر میرسند- درعلم بر پایه اولیه حس است است که میتوان برای همه یکسان باشد- ولی فلسفه برپایه گاهی اصول منطقی جاذب نباشد وفرد برای خود اصول عقلانی تعریف کند- مانندمارکسیست- درعلم درمراحل اول فردمیتواند فرضیه درنظر بگیرد وحال این فرضیه درعمل جواب میدهد ویانمیدهدحس وعقل انرا مشخص میکنند- ولی درفلسفه فرد حاضرنیست دریک گفتمان فلسفی شرکت کند وخودرا تصحیح کند- قران مجیدمیفرمیاد بعضی براساس عقل هم دینا وهم اخرت را میپذیرند- ولی عده ای براساس معیارهای غلط فلسفی فقط دینارا میپذیرند واخرت نمیپدیرنند ویا از اخرت غفلت میکنند ودنیای خاص راخودرا میسازنند- به ملاک ها وارزش های فلسفی اصطلاح متافزیکی دادندکه درک انان ازدرک ملاکهای علوم کمی سختر است-منطق درعلم چون توسط حس وعقل کنترول میشود دردانشمندان نزدیک به هم است ولی درفلسفه این چنین نیست- وملاک های علمی کمکی به ملاکهای فلسفی نمیکند وفلسفه میتواند بر روی ملاک های علمی نظر دهد-لذا مباحث متافیزکی – منطق-شناخت علمی وشناخت فلسفی- زبان -اخلاق-موثق بودن- ودیگر وابسته ها به دانش فلسفهدر بر گیرنده موضعات فلسفی است-لذا درفلسفه میتوان گفت از فکر به فکر میرسیم- وان هدف ما از فکرتوسط استدلال فکری مشخص واثبات میشود ومشخص شد که ملاک های عقلانی توسط تجربه وحس اثبات نمیشود وان ملاک ها قابل دیدن نیستند-درعلم بافرضیه اغاز میشود که در حس بدنبال ان میگیردیم تا راستی نمائی انرا مشخص کنیم ولی درفلسفه باقضیه شروع میکنم وباتفکرمنطقی راستینمائی را مشخص میکینم- مثلا رحمانیت وحکمت الهی در مذهب وهابیت درست است یا درمدهب شیعه-کدام برحق هستند-ولی مسائلی در طبیعت رخ میدهدکه میبایست هم ملاک های علمی را رشد وهم ملاک های فلسفی وبرعکس میتوان ملاک های فلسفی را رشد درنتجه میتوان ملاک های علمی را رشد داد-مثلا برای اثبات خداوندمنان بایدملاک های علمی وملاک ها فلسفی را رشد دهیم ویابرای شناخت وحی باید ملاکهای علمی وفلسفی را رشد دهیم-علم به تنهائی نمیتواند مکتب سودمندی را بوجود اورد-علم نمیتواند درک اولیه از مکتب سودمندی که اساس بوجوامدن این مکتب باشد- صد در صد تبین کند- دلیل ان این است فرضیه واصولی که تصور میکند کاملا صحیح نیستند درحالی که میبایست صحیح باشند-ودر ضمن بهمردم بی اموزد که چگونه عمل کنند-دراین زمینه علم نمیتواند بهبودی بخشد ویا وارد مجادله وچالش شود-که مثال خوب اش تئوری تکامل جناب اقای داروین است
بسم الله الرحمن الرحیم-خبری از یاهو نیوز-مجلس ایالت فلوریداجمهوری خواهان درخواست کردن- که ریس پلیس درباره تیراندازی- درپارک لند -پاسخگو باشد-تقریبا همه نمایندگان جمهوری خواه مجلس فلوریدا خطاب به دولت ایالت- اقای ریک اسکات- دمکرات- فورا- جواب ریس پلیس=شریف=عنوان- برای کشتارمرگ اور-دریک مدرسه محلی که دراول این ماه رخ داده است پاسخگو باشد-سنخنگوی مجلس – اقای ریچارد –کورکوران- جمهوری خواه- درتوئیت خویش که به اقای اسکات فرستاده بود در روز یکشنبه ادعا کرده بود که ایشان فوراریس پلیس- شهرک -برو وارد-اقای اسکات اسرائیل را- برای ناتوانی – ویک انتخاب غلط که درست عمل نمیکند واعتبار خودرا در نزد حکومت از دست داده است- درنامه چهار صفحه ای 74 نفر از 76 نفرنمایندگان مجلس اقای اسرئیل را متهم کردنددر عمل بسیارمهم برای حفظ جان افراد- شکست خورده است 14 نفردر کشتار-در مدرسه بزرگ استون من-دوگلاس –درشهرک – پارک لند-فلوریدا که دران یک جوان نوزده سال با ظن قو ی مسلح شده اعتراف به کشتن هفده نفر شد که بایک اسلحه هجومی اقدام کرده بود-در این سال اغاز اش بایک مدیریت تراژدی غیر قابل گفتن- توسط شریف اسرائی ومعاونین ایشان شروع شد البته جرم معاون اول مسلم شده است ولی معاونین ایشان-توجه ای به اخطارها نکرده اند وازان غفلت کردن-که بحران-رفتار غیرر معمول- تهدید- رفتار خلاف اجتماعی از نیکولاس جکوب کروز دیده نشده بود درباره شخصی نمایندگان به ان مرد مسلح-که- ارجاع دادهاند – در نامه نمایندگان ذکر شده است از سا2008تا 20017- از ان مدرسه هیجده تلفن در باره رفتار اقای کروز شده بوده است- اقای ترامپدرحلقه اتش است وگفتند برای سال بیست برای ایشان باید دعا کرد-
بسم الله الرحمن الرحیم-خبری از یاهو نیوز-مجلس ایالت فلوریداجمهوری خواهان درخواست کردن- که ریس پلیس درباره تیراندازی- درپارک لند -پاسخگو باشد-تقریبا همه نمایندگان جمهوری خواه مجلس فلوریدا خطاب به دولت ایالت- اقای ریک اسکات- دمکرات- فورا- جواب ریس پلیس=شریف=عنوان- برای کشتارمرگ اور-دریک مدرسه محلی که دراول این ماه رخ داده است پاسخگو باشد-سنخنگوی مجلس – اقای ریچارد –کورکوران- جمهوری خواه- درتوئیت خویش که به اقای اسکات فرستاده بود در روز یکشنبه ادعا کرده بود که ایشان فوراریس پلیس- شهرک -برو وارد-اقای اسکات اسرائیل را- برای ناتوانی – ویک انتخاب غلط که درست عمل نمیکند واعتبار خودرا در نزد حکومت از دست داده است- درنامه چهار صفحه ای 74 نفر از 76 نفرنمایندگان مجلس اقای اسرئیل را متهم کردنددر عمل بسیارمهم برای حفظ جان افراد- شکست خورده است 14 نفردر کشتار-در مدرسه بزرگ استون من-دوگلاس –درشهرک – پارک لند-فلوریدا که دران یک جوان نوزده سال با ظن قو ی مسلح شده اعتراف به کشتن هفده نفر شد که بایک اسلحه هجومی اقدام کرده بود-در این سال اغاز اش بایک مدیریت تراژدی غیر قابل گفتن- توسط شریف اسرائی ومعاونین ایشان شروع شد البته جرم معاون اول مسلم شده است ولی معاونین ایشان-توجه ای به اخطارها نکرده اند وازان غفلت کردن-که بحران-رفتار غیرر معمول- تهدید- رفتار خلاف اجتماعی از نیکولاس جکوب کروز دیده نشده بود درباره شخصی نمایندگان به ان مرد مسلح-که- ارجاع دادهاند – در نامه نمایندگان ذکر شده است از سا2008تا 20017- از ان مدرسه هیجده تلفن در باره رفتار اقای کروز شده بوده است- اقای ترامپدرحلقه اتش است وگفتند برای سال بیست برای ایشان باید دعا کرد-
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-جریان فدک- کاملا مشخص وبه سادگی میتوانفهمید که اقایان میخواستند زهره چشم بگیرنند ودیگران رابه سختی بترسانند- زیرا بخوبی میدانستند که مقام ولایت را از حضرت علیه السلام غصب کردند- ودرضمن خاندان باعظمت پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم بئبنال پست وطلب دنیا انهم به ناحق جلوه دهند وخودر که از طریق مردم- انتخاب شدند پس تکلیف دارند که کارسخت حکومت راانجام دهند بارها معاویه علیه العنت خودرامنصوب دوخلیفه اول ودوم میدانست ورای مردم وبه حضرت علی علیه السلام نامه مینوشت که اینهمه حرص مقام نداشته باش وبکاراخرت بپرداز- امانبرد حضرت زهرا علیها السلام اولا باعث میشد-که واردیک چالشی دیقی وعمیق با ایندو شیخین شود وسیاست های انها بخبوی برای مردم روشن شود ومنافق بودن انها ودروغگوبودن انها مشخص شود وکینه انها نسبت به اهل بیت پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم- اشکار شود- ودراین مورداحادیث زیادی اقایان جعل کردن- که نمونه هایئ خواهد امد- روزی حضرت جبرائیل علیه السلام که شاهد زندیگتنی سخت پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم وخاندان پر عظمت اش را مشاهده کرده بود ومسلمانان هم وضع خوبی نداشتندازطرف خداوندمنان به نزد رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم امد وگفت- که خداوندمنان میفرماید- اگر مایل هستی من کوه مدینه را به طلا تبدیل کنم- حضرت علیه السلام برای ا نکه درس دهد- مردم از بزرگان مسائل خودرابیاموزند- اموختن کسر شان نیست بلکه نشان عقل ودرایت وفهم وتواضع مطلوب است- نظر حضرت جبرائیل علیه السلام را جویا شد ایشان مخالفت کرد زیررا مفت خوری-عادت میشود درهمه جیز میخواهد اسان بدست اورد با زحمت میتوان ان طلاهارابدست اورد – این جریان به گوش اصحاب رسید-کم کم ودرپنهان صحبت هائی درگیر شد ومسلم است سوژه نابی برای منافقین بود-حضرت صلواته الله علیه واله والسلم- فرمودند ما انبیا طلا ونقره برای مردم نمی گذاریم- برای انها علم میگذاریم—این حدیث صحیح است احادیث دیگر که بحث صدقه میکند جعلی هستند-دلیل روشن است وموردبحث واقع میشود هیچ کس نمیتواندبرای همه مردم ثروتی ببخشد ولی میتواند علمی برای کلیه مردم بگذارد درثانی خانواده جزو مردم نیست اگر جزو مردم است پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم میبایست نفقه همه رابدهد- وپیامبران گذشته هم صلواته الله علیهم اجمعین همین کار کردند-پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم حضرت علی علیه السلام وصی خود را درارث قراردادند سوسه شتر داشتندکه یکی خود سوار میشدندویکی هم به حضرت علی علیه السلام دادندبودند وکی هم به یکعربی خدمت ایشان امد وگفت من هیچ کاری بلدنیستم- جزانکه راه قریه خودمان را با مدینهبلد هستم اگریک شتر بدهید من کالائی ویافردی ویاامانتی را بین قریه خود ومدینه- بیاورم ویبابرم وپولی بدست اورم وبه شدت به شما علاقمندهستم وشما راببینم- حضرت در روز های اخربودندفرمودند اگذفلان روز صبحنزدمن امدی من زنده هستم شتر به شما میدهم ولی اگربعداز ظهرامدی شتر راعلی علیه السلام بگیر چراموال-را خودبعنوان صدقه به بیت المال نداد- پس این حدیث دروغ است وحضرت علی علیه السلام که جاسوسان اقای ابلوبکر از این جریان مطلع بود خواستندشترازان عرب بگیرنند درگوش اقای ابوبکر چیزی گفت که ایشان سرخ شدند وگفتندبه این شتر کاری نداشته باشید بعدجریان ان مرد-گفت- پس حضرت وصی نیاز نداشت درهمان زمان اخر همهرا میبایست به بیت المال بدهد-اماجریا ن فدک-درراه خیبر اتفاقاشهرکهائی نبوده است به فدک رسیدند که درنزدیکی خیبر است از فرمایشات انحضرت صلواته الله علیه واله والسلم- چنین بر می اید که فرمودند اینهاهم یهودی خطرناکی هستند ولی نه به اندازه خیبری ها اصحاب ایستادند وحضرت صلواته اللهعلیه واله والسلم باحضرت علی علیه السلام احتمالا به چندنفربه نزدانها رفتند وحضرت عظمت صلواته علیه واله والسلمفرمودند جریان ما با خیبری ها این است نظر شماچیست؟؟ انها گفتند ما با کارانهاهم مخالف هستیم- واجازه بدهید ما باشیم ودرعوض دوباغ خرما بود بهترین رابه شما میدهیم-پیامبراکرم صلواته اللهعلیه والسلم پذیرفتند وفرمودند سندانرابنویسید- ومن درباز گشت سندرا خواهم گرفت انزمان کاغذ امده بود وسند هم برروی کاغذ نوشته میشد-بعداز جنگکه سپاه اسلام روانه مدینه شد به فدک رسیدند- دراینجا- باید- سیاست الهی- را باید یادگرفت حضرت به سپاه فرمودند که بروید من خودم را به شما میرسانم رفتند وحضرت رسول اکرم صلواته الهعلیه واله والسلم سند راگرفتند که ان باغ به اسم ایشان است وایشان هم قراردادرا امضا کردند – درهمین موقع جبرائیل علیه السلام نازل شددرحدود یک ساعت باحضرت صحبت مرد ودرواقع میخواست وقت کشی کند- درضمن گفت خداوندذمنان فرموده است این باغ به حضرت زهرا علیه السلام داده شود- اصحاب نگران شدند وایستادند وجناب اقای ابوبکر که شیخ شیوخ بودفرستادند تاخداوندمنان حجت را برایشان تمام کند- ایشان امد متوجه شد که حضرت در سرجاده فدک است وحرکت نکرده است- گفت یا رسولال الله چه اتفاقی افتاده است؟؟ ایشان فرمودند تا این لحظه به سمت مقابل خوداشاره کردندکه جبرائیل ا علیه السلام اینجا ایستاده بودهمین لحظه رفت ودرذیل سند حضرت صلواته اللهعلیه واله ولسلم انتقال سندرابه حضرت فاطمه سلام الله علیهامرقوم فرموده بودند—ایشان گفت کهمن میتوانم انرا به اصحاب بگویم حضرت سلام الله علیه واله والسلم-فرمودندبله وبه هرکس که بگوئی ثوابی خاص میبری ایا درخانه کاغذ داری وایامتونی بیشتر کاغذ پیدا کنی گفت بله از همسا یه ثروتمند میگیرم- ایشن صلواته اللهعلیه واله والسلم باسرعت که شتر ابوبکر جزو شتران جمازه بود یعنی پرسرعت میرفتخد را به منزل برسان یک نوشته یامینوت با اشناخوب بنویس که این باغ فدک به خواست خداوندمنان از تملیک پیامبر اکرم صلواته اللهعلیه واله والسلم درامده است وبهحضرت فاطمه سلام اللهعلیه انتقال پیدا کرده است و-اول ذیل نامه خودات وزنت امضائ کنند وبعد مابقه افراد ونامه رابه ترمینال بیاورکه جاوی بوده است برای پیشواز وبدرقه که بعدا درباره ان شرح میدهم تا اصحاب همگه تااندازهای که نامه جادارا امضا کنند وده نفراولراهم حضرت رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم مشخص کردند- تا زمانی که حضرت رسول اکرم صلواته الهعلیه واله والسلم به اصحاب رسید هیچ اعرابی راندیدند!!-