بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-به نظر حقیرکتب دینی ما بصورت کلی درسطح کلاس ششم ابتدایی مانده است- مسئله بیان حق است- شخصی بنام حارث همدانی از یاران حضرت علی علیه السلام ولی ساده لوح بعداز مدتی کوتاه اقایان فهمیدند حق با امامت است- ولی قابل پذریفتن نیست جای عجب ندارد توی امریکا امدن به دیواریک مسجد شرا پاشیدن وکله وسر خوک را به دیوار مسجد چسپاندن وشیشه ای شراب که خالی بوده است کنار دیوار گذاشتند حرف انها این است ایندو را حلال کنید-اباید دلیلی که شراب وگوشت خوک حرام است تاانجا کهممکن است حق مطلب را ادا کنیم واثبات کنیم قران وحی است جناب مرحوم ایتالله مجد الدین محلاتی رحمت الله علیه پای ایشان بشدت درد میکرد- وفرزند ایشان درنیویورک استاد ادیان شناسی منجمله اسلام بود- ایشان تحقیقاتی کرده بود وفهمیدهبود دارو ومعالجه ای دارندکهتاحدی درد راکم میکند وپدرراخواستند به امریکا بیاید- ایشان قراربود یک هفته برود سه ماه طول کشید- اسلام شناسانامریکامیالبودند با ایشان جلسه ای داشته باشند ایشان بیان کردند ازقران استنباط های کردن که درقم نشده است اینمانیستیم که اسلام جلومیریم این قران است اسلام راجلومیبرد وماباید یادبگیریم قران چگونه اسلام راجلومیبرد- دربهشنت سطح مادی یک ملییونیم سطح معنوی است- مسئله مسئلهحق است نهاکثریت ونه اقلیت هیچکدام ملاک نیست مگر با حق سنجیده شود حارث میگوید من در حقایق شما شک ندارم ولی محفلها که بیشتر درخیابان بوده است مطالب بهنحوی میگویند که شک اور است ومن جواب ندارم وخلافترا جا میاندازند اینامر همچنان روبه رشدبود واوج ان در زمان امام حسن عسکری صلاواته الهعلیه واله والسلم است امروزه هر مطلب نادرست که درهردینی ومذهبی باشد مانوضف هستیم بساط اش راجمع کنیم برای انکه بهراحتی به تمام ادیان انراتسری میدهندومذهب باطل اسلامی طرفدارخودرا تاحد زیادی ساکت هستند ولی به دانشگاه اجازهدادند بساط انها راهم جمع کنند- زیرا سکولار منتقدین سنگین خودرادارد ولی اجازهندار حق سکولار درکل نابودکند بلکه منور و زینت دهند- امروز خانم ها به دعا توجه میکنندخوب است ولی باسطح درک دردعابالارود شاید باور کنید پسرها درخانه عاشق اشپزی شدند نوه من کلاس چهارم است وبادوستاش بهمنزل مااز مدرسه امد درحیات فوتابل بازی میکردند ایشان کلاس فوتبال میرود وفوتبال اشبسیارخوب شده است واز دوستاش پرسیدم شماهم فوتبال بلد هستید ایشاگفت من فوتبال کلاس رفتم ومنتخب هستم ومن گفتم نکته مهم فوتبال چیست وفرمودند یکضرب ودوضرب ومن گفتم روپایی بلد هستی نوه من خیلی خوب است ولی مال ایشان زیادجالب نبود-ادمه دارد
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است -در سفر اول اربعین از شلجمه عراق ماشیاهای نوی رانخریده بود ولی درسفر دوم از نروژ والمان ماشین های تازه امده خریداری کرده بود صدام لعین فقط به غرب عراق توجه کرده بود که خوداش کرد غرب بوداستان صلاح دین طاغوتیت هن بدیننحو هستند انصاف وعدالت وانسانیت سرشان نمیشودجاده بسیار جاها خاکی شده بود وبرش های زیدای پیذداکرده بود همن بخاطر تنهابندر مهم عراق بصره وهم سفر به ایران وکویت که خریداری از کویت در طرازهای بسیاربالا است وماینهای نفتکش این رمل با یک دیوار اجر قبلا تاحدی رمهار میکردند وبعلنت رفتن ناشینهای روی این اجرها دیگر عاملی برای نگهداری رمل وجودنداشدت وخاکی عظیم روی جاده بود ومذاوم راننده میفرمودندهجا مدتی نگه میدارم تاانجا که میتوانید اب بخورید وگاهی یک دکهاب کنار جاده بود وبوق میزند واب معدنی زیادی به داخل میاوردمعلوم خاک از کجا وارد میشد میفرمود پنچر تانصفه باز کنید وپنجره شاگردبازبود که خاک بیرون رود وجالب بود مانند کولر ا هوارامیکشید وبهخارج میرف ت وگرخاک تهنشینمیکیرد وهمیشه خاک چند سانتیمتر بالای سر مابود یک جنابی فرد شوخ وزنده دل یکچپی خریدهبود وبلدنبود چگونه ازان استفاده کند دور گردن اش حلقه زده بود روکرد به من گفت یانمی بایست بیایم ویا نیبایست باهواپیما میامدم- اکگر بخواد این خصوصیات ادامه پیدا کند من باماشینی برمیگردم دخترم انطرف روی صندلی بود گفت بابا ازان اب پرتقا لی خوراست دفعه قبلا ایشان یازده ساعت درماشین بودندومداوم خراب میشد صدای کسی درنیامد - بلاخره تاحد زیادی جاده خوب شد وما به یک جایگاه بسیارجالبی رسیدیم که یک شهر تاریخی بسیارمهم کهمن متاسفانه اسم اش رانوشتم ولی نوشتها را گم کردم ونام ان شهر فراموش کردم که باموکب فاصله دارد فضای سبزی درست کردهبودن وبخشی چمن ا بود ونیم کتهای شیکی داشت ویک حزه دشت وتعدادی درخت وسنگ فرش جالبی هم داشت وسه ردیف عریض غذا میدادند وماشین سواری بسیارزیاد واتئبوس ها وکامیونها ایستادهبودند ومدام اضافه میشدموکب سمت ما در دستچبود وصف درحدود پانزدهمتر که هر فرد نماینده تعدادی وما مدتی صبر کردیم و دخترمن درصف رفت ولی پشت سر ما جمعین زیاد شد وان اقا چندنفری جلوتراز مابود هروقت غذا تمام شودونیمرو با فلیف دلمی و پیاز داده میشودویا تخم مرغ سفت ونان ومن یکدفعه متوجه شدم ایشان غذای خوداش خوردخلاصه غذا گرفتیم وشروع بخوردن کردیک وبعد سوار ماشین شدیم وحرکنت کردیم منمتوجه شدم ایشان درخوداش فرو رفته وساکت شده وسعی میکند روبه پنجره باشد وصحبتی نمی کند خیلی عجیب بود ارام گفتم خیلی زرنگی کردی کمی رو خوداش برگردانند ودیدم چشمتر است وخواست برگرد ومن گفتم اتفاقی افتاده استموکب ما همهجولن بود وبسیارفعال ودروسط مسئول بود یکجون سی وپنج ساله زیبا روس برومند وبسیارهم مدیر ایشانگفت یکنفر فرستاد که شما بیاید خارج از صف روکرد به دیگ دار هرچقدرمیخواهد به ده که ناراحت نشود
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-برگرفته از سایت1398/7/1دوشنبه
(12)
(2)
«خداباوری و دانشمندان معاصر غربی»- دکتر گلشنی
کتاب"خداباوری و دانشمندان معاصر غربی" تأکید بر این مطلب دارد که در خود غرب نیز برخی فیلسوفان و عالمان خداباور برجسته وجود داشته که همیشه با خرافات و شبهات و بدآموزی ها به مقابله پرداخته و سست بنیان بودن آنها را نشان داده اند.
نویسنده: پروفسور مهدی #گلشنی
تعداد صفحات: 128
ناشر: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
استاد در پیشگفتار آورده:
«متأسفانه در دو دهة اخیر شبهات چند نفر از عالمان غربی در مورد اعتقاد به خالق جهان بهشدت در میهن اسلامی ما مطرح شده است
و این در حالی است که حتی پاسخهایی که در خود غرب به این شبهات داده شده نیز ترجمه نشده است.
همچنین به خاطر رواج فلسفه #پوزیتویسم در محیطهای علمی ما این شبهات بر ذهن جوانان اثرگذار بوده است.
غرض از نگارش این رساله تبیین این مطلب است که
اولا
شبهات این ملحدان فاقد بنیه علمی و فلسفی است.
ثانیا
تأکید روی این مطلب است که در خود #غرب بعضی فیلسوفان و عالمان خداباور برجسته، آگاهانه و مدبرانه به مقابله با این شبهات و بدآموزیها پرداخته و سستی بنیان آنها را نشان دادهاند.»
کتاب حاضر حاوی سه فصل به شرح زیر است:
1ـ در فصل اول، به نظرات مختلف دربارة رابطه #علم_و_دین در جهان غرب و نگرش عالمان معاصر غربی به خداباوری پرداخته شده است.
2ـ در فصل دوم، #شبهات ملحدان و عالمان دینستیز مطرح و پاسخهای داده شده به آنها در مغرب زمین تشریح شده است.
3ـ در فصل سوم، اسلوب جدید برهان نظم بر وجود خداوند که در چند دهه اخیر مطرح شده، بیان گردیده است.
شایان ذکر است که نویسنده کتاب نه تنها در رشته تخصصی خود ـ #فیزیک ـ از سرآمدان است که در فلسفه و معارف اسلامی و قرآنشناسی نیز از تبحّر مسلمی برخوردار است. وی ضمنا استاد ممتاز دانشگاه شریف بوده و برنده جایزه چهرههای ماندگار است.
مثلاً در بخشی از کتاب از زبان اینشتین آمده است:
اینشتین می گفت: ما در وضعیت یک طفل خردسال هستیم که وارد یک کتابخانه بزرگ می شود که تمامی دیوارهای آن از زمین تا سقف با کتاب هایی که به زبان های مختلف نوشته شده اند، پوشیده است. کودک می داند که باید کسانی آن کتاب ها را نوشته باشند، اما نمی داند که چه کسانی یا چگونه آن ها را نوشته اند، و نیز زبان هایی را که در نوشتن آن کتاب ها به کار رفته اند نمی فهمد. کودک یک طرح مشخص در ترتیب کتاب ها می بیند، یک نظم اسرار آمیز، که آن را درک نمی کند، ولی به طور مبهم حدس می زند. این به نظر من وضعیت عقل انسانی به خداست.
" خداباوری و دانشمندان معاصر غربی" از سه فصل، به شرح زیر تشکیل شده است.
فصل اول: خداباوری از منظر دانشمندان معاصر غربی
فصل دوم: علم جدید و بعضی چالش ها در برابر ادیان توحیدی
فصل سوم: اسلوب جدید برهان نظم
دکتر گلشنی در بخشی از پیشگفتار کتاب، و در تبیین فصول مختلف این کتاب چنین می نویسد:
در این رساله ما سه مطلب زیر را در سه فصل مطرح کرده ایم:
1.در فصل اول به نظرات مختلف درباره رابطه علم و دین در جهان غرب و نگرش عالمان معاصر غربی به خداباوری پرداخته ایم. این فصل قبلاً به نحو خلاصه تر در کتاب فیزیک دانان غربی و مسئله خداباوری، آمده و در اینجا توسعه داده شده است.
2.در فصل دوم، شبهات مطرح شده از طرف ملحدان و عالمان دین ستیز را مطرح کرده و عمدتاً پاسخ های داده شده به آنها در غرب را مطرح کرده ایم. بخشی از این فصل قبلاً به نحو مختصرتر در مقاله ((استاد مطهری و نقش بنیادی فلسفه در ربط علم به دین)) چاپ شده بود و اکنون بسط داده شده و موضوعات جدیدی در آن مطرح شده است.
3.در فصل سوم، اسلوب جدید برهان نظم بر وجود خداوند را که در چند دهه اخیر مطرح شده، آورده ایم و شبهات مخالفان ادیان الهی درخصوص این استدلال و راه های گریز آنها از آن را مطرح کرده و پاسخ عالمان و فیلسوفان خداباور غربی به این شبهات را ذکر کرده ایم.
متأسفانه در دو دهه اخیر شبهات چند نفر از عالمان غربی در مورد اعتقاد به خالق جهان به شدت در میهن اسلامی ما مطرح شده است و این درحالی است که حتی پاسخ هایی که در خود غرب به این شبهات داده شده نیز ترجمه نشده است
-www.mr-qasemi.ir
(2)پاسخ های آلیستر مک گراث به ریچارد داوکینز
پروفسور آلیستر مکگراث استاد الهیات تاریخی دانشگاه آکسفورد و دستیار پژوهشی ارشد در کالج هریس منچستر است. وی ابتدا در رشتهی شیمی تحصیل کرده و قبل از تحصیل الهیات نظاممند، تحقیقاتی در زمینهی
نویسنده: حمیدرضا آیت اللهی
پروفسور آلیستر مکگراث (1) استاد الهیات تاریخی دانشگاه آکسفورد و دستیار پژوهشی ارشد در کالج هریس منچستر است. وی ابتدا در رشتهی شیمی تحصیل کرده و قبل از تحصیل الهیات نظاممند، تحقیقاتی در زمینهی بیوفیزیک مولکولی در دانشگاه آکسفورد به انجام رسانده است. خود وی عنوان میکند که:
من یک ملحد بودم. در سال 1953 در ایرلند شمالی متولد شدم. ابتدا گمان میکردم که خدا یک توهّم بچهگانه است که برای پیرها، شیادان مذهبی و کسانی که از نظر هوشی ضعیف هستند، مناسب است. علوم طبیعی که در دوران دبیرستان مطالعه کرده بودم، مرا به این نتیجه رسانده بودند که میان الحاد (2) و علوم طبیعی رابطهی مستقیمی وجود دارد و همین امر باعث شده بود که دین را به بوتهی نقد بکشم. در سال 1971 در دانشگاه آکسفورد با مطالعهی بیوفیزیک مولکولی، هیجان بیشتری برای پژوهش عالم طبیعت یافتم. با وجود شادی و شور فراوانی که برای مطالعهی علوم طبیعی داشتم، به فکر بازاندیشی و تجدیدنظر در تفکرات الحادیام افتادم. برای هیچکس آسان نیست که عقاید محوریاش را در معرض نقد قرار دهد. دلیل من برای اینکار وقوف به این امر بود که مطالب به روشنی و وضوحی که من فکر میکردم، نبودند. من این مرحله را بحران ایمان (3) مینامم. رفتهرفته فهمیدم که دلایل مکاتب الحادی، قابل قبول نیستند. دلایلی که زمانی روشن، قاطع و قانع کننده به نظر میرسیدند، برایم به دلایلی مبتنی بر دور باطل تبدیل شدند. فرصت صحبت با مسیحیان دربارهی ایمانشان، برای من آشکار کرد که دربارهی مسیحیت کم میدانم و همانها را هم از توضیحات نه چندان درست منتقدان جنجالی مسیحیت مثل برتراند راسل و کارل مارکس اخذ کرده بودم. ارتباط قطعیای که من میان علوم طبیعی و الحاد میدیدم ارتباطی احمقانه و جاهلانه بود. پس از گرویدن به مسیحیت، به بررسی جدایی نظاممند علوم طبیعی و الحاد پرداخته و با بررسی هرچه بیشتر، علوم طبیعی را از چشمانداز مسیحیت دیدم. در سال 1977 در حال مطالعهی بیوفیزیک مولکولی در آکسفورد اولین کتاب ریچارد داوکینز (4) جانورشناس ممتاز آکسفورد با عنوان ژن خودخواه (5) را دیدم. با وجود توانایی بالای وی در بیان مفاهیم مشکل، نکتهای که که در آن یافتم، الحاد کمعمق و سطحی نگرانهی آن بود که با بر چسبی روشنفکرانه به زیستشناسی او اضافه شده بود، و نه با استدلالهای واضح و یقینی. داوکینز، هم اکنون به متفکر پیشتاز تشکیلات الحادی بریتانیا و یکی از صریحترین منتقدان دین مسیحیت تبدیل شده است. کیفیت تقریرات و جسارت نثرش از او حریفی اجتناب ناپذیر برای مدافعه گران (6) مسیحی ساخته است (McGrath, 2007, p1-6).
مکگراث در این مقاله رویکرد داوکینز به مسئلهی دین و علم را مطرح کرده و ارتباط میان علوم طبیعی و الحاد را به چالش کشیده و مهمترین عناصر نقد الحادی مسیحیت را مطرح کرده و به آنها جواب داده است. البته این نقدها با طول و تفصیل بیشتری در کتاب وی تحت عنوان "خدای داوکینز" (7) بیان شدهاند (Mc Grath, 2004, pp. 31-2).
به نظر داوکینز علم و نظریهی تکامل داروین (8) اعتقاد به خدا را به غیرممکن ساخته است. قبل از داروین، جهان امری تلقی میشد که توسط خدا طراحی شده اما پس از او تنها «توهم طرح» مطرح میشود. جهان داروینی هیچ هدفی ندارد و نمیتوان آن را به صورت «خیر» یا «شر» توصیف کرد. چیزی نیست جز بی تفاوتی بی امان کور. وی داروینیسم را یک نظریهی زیست شناختی نمیداند بلکه آن را یک جهان بینی میداند. داروین به خصوص و علم به طور عموم ما را به سمت الحاد سوق میدهند (Dawkins, 1995, p.133).
مکگراث در پاسخ عنوان میکند که معروف است که روش علمی قادر به قضاوت در مورد فرضیهی خدا، خواه مثبت و خواه منفی، نیست. آنان که باور دارند وجود خدا را ثابت یا رد میکنند، از روش علمی فراتر از محدودیتهای قانونیاش استفاده میکنند و آن را بی اعتبار میکنند.
برخی از زیست شناسان سرشناس مانند فرانسیس اس کالینز (9)، سرپرست پروژهی تعیین ژنوم انسانی، معتقد است که علوم طبیعی ایمان را تأیید میکنند (Mc Grath, 2007, pp.23-37).
اما زیست شناس تکاملی، استفن جی گلد (10) تعبیرهای سلبی دربارهی ایمان را رد میکند و معتقد است که ایمان را به هیچ نحوی نمیتوان اثبات کرد؛ اگر قرار است پرسش از وجود خداوند حل شود بهتر است بر پایه و اساسهای دیگری حل شود. محدودیتهای دینی روش علمی، در زمان خود داروین هم به خوبی درک شده بود و این نظر جدیدی نیست. این نکته در نوشتههای تی. اچ. هاکسلی (11) هم بیان شده است. گلد در سال 1992 مقالهای در مجلهی علمی آمریکایی (12) عنوان کرد که علم به وسیلهی روشهای قانونیاش نمیتواند در مورد خدا قضاوت کند و داروینیسم هیچ ارتباطی با وجود یا ماهیت خدا ندارد. وی معتقد است که زیست شناسان تکاملی هم میتوانند ملحد باشند و هم موحد. وی همچنین میگوید جی. جی. سیمپسون (13) که یک اومانیست لاادری گراست و مسیحی ارتدکس روسی، تئودوسیوس دوبژانسکی (14) هم در نوشتههایشان این نکته را تأیید کردهاند (Gould. 1992, pp.118-127). مک گراث عنوان میکند که داوکینز داروینیسم را آزادراهی خردمندانه به سوی الحاد میداند اما این خط سیر خردمندانه مستقیماً به لاادریگرایی میرسد. داوکینز فاصلهی منطقی بین داروینیسم و الحاد را با لفّاظی و سخن پراکنی پر میکند نه با سند و مدرک. اگر قرار باشد نتایج قطعی حاصل شود، باید بر پایه و اساس دیگری باشد و هرکس خلاف این را بگوید باید دلیل داشته باشد (Mc Grath, 2007, p. 8-10).
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-دریک کلاسی بافرهنگیان عظیم الشان درباره تاریخ اسلام وانهم تاریخ صدر اسلام صحبت کردم و دباره جنابان اقای ابوبکر وعمر اندکی صحبت کردم ومابقیه مطلب انها به کتاب ارجاع دادمولی درباره جناب عثمان وحضرت علی علیه السلام مفصل تربود-قل از بجث یک خانم پیش کسوت که نزدیکی بازنشسته گی بود فرمودند-فلانی برادران سنی هم هستند من گفتم قدماهای انان بروی چشم ولی بحث ما علمی واکادامیک است حقایق مطرح میشود قضاوت باشماها- درقبل از اسلام ناسیونالیست باید باشند وهرکس مذهب خودرا داردوحق ندارند بهکشوری تجاوز کند واورامجبور به دینخودکند وهیچکس نباید براساس اجباردینی را تحمیل کند ویاقبول کند- تمام انکارهای سابق وحتی امروزه غلط است وکفر است اما بعد از اسلام ناسونالیست بعداز ایمان است ویکحدود معین دارد که خداوندمنان پذیرفته است مانند زبان لباس و سنتهای خاص بایدمورد تاید اسلام واقع شودوگرنه باطل است اسلام بهاندازه کامل گسترش دارد واگرنیاز داشته باشد امام باید تعین کند نه افراد- میگویند امام الزمان علیه که نیست چطور میشود امام الزمان فرمودند براساس حدیث قبلی عمل کنید وبعد فرمودند استنباط کنید دراین استنباط یعنی امام الزمان حکم خودرا نشان میدهد زمانی که امام هلیه الزمان ظهور میکند چهره ایشان در تلویزیون انزمان اشکار میشود همه دنیا افرادی میگویند ما ایشان را میددیم باچهرهای همان ملت وقوم که ازکنارما ردمیشدند یاداخل کوچه میشدند ویاما تعقیب میکردیم ایشان وارد ان اداره میشدند باهمان چهره ایشان را درتلویزیون میبینند-پیامبر اکرم صلواته الله هروقت بهجنگ میرفتند درشی نزدیک به بدربود- جنگ راشروع نمی کردند پشت یک تپه اردومیزدندکه طرف بیاید مذاکرهکند که چندنفرازمسلمانان راکشته است کشتن دراسلام بسیارحساس است هرکس ولومسلمان نباشد وکشته شود حتما بایدقصاص شود وقانون قصاص عمل شود واگر نتوانند منتظرباشند تا توانایی بدست اورند واگرنشد درقیامت قصاص خواهد شد-مثال اوردند بهقول معروف درمثال مناقشه نیست که مثلا امکان نداردکه اگر گاوی به گاوی شاخ زد- درقامت هردوگاو زنده میشود ان گاو شاخی به ان گاو میزند بعضی گاو بعضی افرادمیدانند-در حدیث است که مغصوم علیه السلام فرمودند که صفت است درسوره حشر که معنای واقعی انرادرنزدیکی ظهور درک میکنند- یکی از انها یامصور است یعنی تصویر ساز هم به نقاشی وهم بهمجسمه سازی با هرشی که جسمی را شکل دهد مصور میگفتند ازگپیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم سئوال شد که نطفهمرد در رحم خانم ها چگونه مصور میشود- پیامبراکرم صلواته الله علیه واله والسلم اگرمیفرمودند کار خدا است تصور میکردند خداوندمنان بادستهای خودو وسایل در رحم خانم ها تصویر میکنند واین کفراست فرمودند فرشتگان میکنند فرشتگان بقول عالمی دومعنا دارد یکمعنای سمبولک است کهنمیکند ولی تصور کنند اشکال ندارد ویک واقعیت وحقیقت داردکه کار فرشتگلن است اینجا نمادین است خودسلول های طبق نقشه الهی انجام یدهند یک مثالی بزنم فرض کنید کسی پول زیادی ایرانی داد درایران از ان استفاده میکند به روسیهمیرود مقداری ازپول روبل میشود وبعد میروچین انجا روبل - یوان میشود همین طورتااخر سلول روح دارد طبق دستور الهی عمل میکند روح هم نداشته باشدمیکانیزم دارد مانندماشین که خوداش عمل میکند ویاکارخانه عمل میکند ولی سلول روح دارد وطبق فرمان عمل میکند اینرادراخرالزمان درک میکنند- یرگردیم به مطلبکه افرادان روستا بیایند ومذاکره کنند درشب یک فرد فرستادند تا پیامبراکرم صلواته الهعلیه واله والسلم بکشد دراطراف اردو افراد درشب کشیک میداند که غافل گیرنشوند ویکاز اینها پشت تپه بهجای انکه اتش را در دور درخندقی روشن کند کنار خود بود داشت قرانمیخواند پیامبراکرم صلواته الله علیه واله والسلم براسا سعلم غیب نزدفردامد-ناگهان اتش شعله کشید به سمت فرد وان فردرادید واسم اش اورد وگفت حال تیری ازجناب من کهاهل مثلاتمیم هستم ومسلمان هستم به تو فلان کس هستی کها هل فلان قبائل هستی وکافرای میفرستم وتیرخورد وگفت نوش جان ویک کاری کرد که حضرت خندید شایدمناسب نباشد- حضرت رسول اکرم صلواته الله علیه والسلم فرمودند اول بگومسلمان هستم ودوم اگرخواستی اسم قبلیه خودرابگو- یعنی امت اسلامی اول است وبعدناسیونالیسم- اسلام یعنی چی یعنی هه دستورات بایدموردتاید خداوندمنان ونماینده خداوندمنان باشد- دونفر درصدراسلام بصورت مطلقگفتند که ذکات وخمس وبیت المال متعلق مطلق مال خلیف است وهرطور کهخواستعمل میکند وکاری به قوانین زکات وخمس ندارد یکه معاویه ودومی اقای عثمان حضرت علی علیه السلام امدند بیتالمال راتقسیمکنند فرمودند درهستی فقط من میتوان دقیق عمل کنم محاسبات دارد بیرون از انبار امدندته کفش خودرادیدند یک خرمای کوچک چسبیده بود وانر برداشتند وداخل انبار گذاشتند اصحاب خیلی تعجب کردن که ارزشیندارد حضرت علی علیه السلام انزمان خداوندمنان شکر کرد وفرمودند اگر دقتنکردم بودم باید پاسخگو باشم حال شما برماید بهیک فرد سنی عی عادل تر است ویا عثمان وایا اصحاب کهمیفرمایندستارهای نورانی هستند عادل بودند یانبودند ایشانفرمودند حضرت علی علیه السلام عادلتراز عثمان بود ولی حق حکومت فقهات انزمان حق عثمان بود واصحاب برتری ایشان راثبات کردندمن گفتم اگر اصحاب عادل بودند ونورانیت داشتند نباید باهمدیگر بجنگند حریم یک دیگر داشته باشند- درثانی یک حدیث مشهور است که پیامبراکرم صلواته الهعلیه واله والسلم فرمودند که اندکی ازاصحاب بهشتی میشوند درمقامعلی علیه السلام حدیث فراوان است خانمربوطه فرمودند بهانجوان چون شما حضرت علی علیه السلام عادلتر شناختید شما سرانجام نجات پیدامیکنید وبهمن شکهای داشتم برطرف شد انجوان فرمودند چهارده قرن است که اهل سنت چنینمیگویند برای من شک ایجادشد وگفتندچگونه امکان دارد اکثریت درطول تاریخ سنی باشند واکثریتجنمی شود درحالیکه بسیار کوشش کردن ومن گفتم اشکال انهاامروزه دردنیا شناخته شده است درشیعه وغرب میگویند در زمان شناخت همه گفته های قبلاراکناربگذراید ازنوع ازاول تحقیق کنید سیاری موارد ایرادهای بعدی پیدا میشود راحل این است تاریخ کدام میپذیرد که عدل عقلانی است درکسنت عقلانی است کدام درست فهمیدند انایکه چنگ راه انداختند ویانهای که جنگ راه نیداختند-خانم عایشه که علی علیه السلام بقدرت رسید مخالفت راشروع کرد مدینه زیاد سرباز برای انها نداشت انهارفتند که عثمان از امویانبود وبیشترامویان از نژاد انعا درمکه بود وحاضر به کمک عثمان نشدند انهارترغیب کرد کهوارد جنگ شوند گفتند یک شعار لازم داریم باید براساس ان شعار رجز درست کنیم رجز یعنی تبلیغات اعراب نقش تیلیغات رابخوبی میداست که تاسی درصد اثردارد اقای پوتین فرمودند هرکس درتبلیغات ضعف نشان دهد غرب برنده میشود-امام اراحل همان روز اول توجه کرد به صدا وسیما وفرمودند شما یک دانشگاه هستید وتبلیغات علمی کنید وهنرمندان ورزشکاران دعوت کرد که تبلیغات شما بسیارموثر است یکی گفت علی علیه السلام دراثرنادانی مردم سرکارامد واستدلالی ندارد خانم عایشه گفت این به حضرتعلی علیه السلام نیچسبد دگری گفت علی بهامامحسن واممحسین گفت ندیدهبگیرید که اینها زپشت بام بروند وخایفه رابکشند درحقیقت علی علیه السلام کشته است اینراخانم عایشه قبول کرد ایشانبیاناتنمراتاید کرد ولی فرمودندکافی نیست بایدامت اسلامیا نرابپذیرد البته ما گام های درجهت امت برداشتیم ولی کافی نیست وباید تلاش بیشتر کرد
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- یک ضمیر خود اگاه داریم به اصطلاح ضمیر فاعل ازغرب گرفته شده است ویک ضمیر ناخوداگاه داریم به ان ضمیر میگویند ضمیر ناخوداگاه یاضمیر منفعل- این ضمیر ازخوداگاه تبعیت نمیکند خوداش مستقل است هم از نفسانیت خوشش میاید وهم ا ز فطرت-وجدان مال این ضمیر است- شهوات هم اساس اش همین ضمیر است-حضرت علی علیه السلام میفرماید انسان اول به شهوات فکر میکند وبعدبه عقل این شهوات بسیارقوی است ولی زود گذر است عقل یک لذت اول کمی دارد ولیمداوم انسان رابهسمتخودمیخواند ومیتواندبارشدعقل که اسان به ضمیر بعنوان غذابدهد واوراباور کند حتی شهولترا ریشهکن میکند واین کار ایمان وبعدتقوا است ازهنر های الهی است بشر دستکمی دارد شیطان براو میتواند مسلط شود- مثلا شما دراطاق خواب ویا یا اطاق دیگر ویادرحال نمازمیخوانید بسیارنماز دل چسب است-حال بروید درمهمانخانه نماز بخوانید سعی زیادی باید بکنید تا دل چسب شود دلیل اش هماه ضمیرناخوداگاه است بهراحتی رام نمیشودولی ضمیر خوداگاه به راحتی میتواند رام شود حضرت یحیی علیه السلام درمحیطی بود که مردم کشاورز ودامداربودند وگوشت فراوانی برای فروش به اطراف تولیدمیکردند فرمودند یک دست لباس اضافی بیاورید وانلابس خونین دررودخانه نشورید ابی روان برزید وسپ در پارچه بگذارید درخانه باچنگ زدن زیاد ومواد دیگر بشورید خون نجس است- خون حضرت مسیح علیه السلام هم نجس است واگر برفرض حضرت مسیح روح خدای داشته باشد ان روح خون ندارد خون قرمز است وشراب هم قرمز ولی چون نجس است نباید خوردمافیای زمان امدن گفتند کل عظمت حضرت مسیح علیه السلام درخون ایشان است شما شراب بخورید بعنوان خون حضرت مسیح علیه السلام این شراب به خاطر حضرت مسیح علیه السلام ماندخون مسیح علیه السلاممیشود وشما به علم وقدرتمسیح علیه السلام نایل میشوید یک حکمت بدون دلیل وساده لوحانه به خون حضرت مسیح علیه السلام نسبت دادند که سرتاپا غلط است است شراب خون نمیشود وطاهر نمیشود بخاطرانکه فرد شراب رابخورد وبشودخون حضرت مسیح علیه السلامکمالاحضرت مسیح علیه السلام ربطی به خون ندارد-همین طور نان بخورید که این نان از دست کشیش گرفته باشد میشود گوشت حضرت مسیح علیه السلام-نان گران بود این بازی را دراوردند دراسلامهم رخ ذداده است ابوهریره-پدرگربه یک روز ابوهریره یک گربه رادربغل داشت حضرت رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم این لقب به ایشان دادند معنای خوبی گربهنداشت هرکاری کرد که این لقب را مردم ترک کنند نشد- ابوهریره رد میشد دید پیاز های خوبی کسی داردکه کمیازمسافت های دور می اید وایشان اهل طمع بود وگران میفروخت ومردم نمیخریدند بهابوهیره گفت اگر تو کاری بکنی که این پیازه به فروش رود هرچه دراین طبقه است مجانی به تومیدهدگفت همه را درسبد مردم امدند چه خبراست که این همه پیاز میخری ایشان حدیثی راجعل کردکه پیاز فلان جا هرکس درمکه بخورد اهل بهشت است هم ضمیر خوداگاه را فریب داد وهم ضمیر ناخوداگاه فریب داد به این میکویند غش یعنی فریب هرکس باخلق خدا غش کند وخداوندهم بااوغش خواهد کرد ولی نمیشودبه ظاهر بهاین سادگی پی برد بلکه ممکن است درظاهربرخلاف باشد دراینجا باید توکل کرد- امدن درامریکا به دیوار مسجد شراب پاشیدن وبطری خالی شراب کنار دیوار گذاشتند وچند کله خوک را به دیوارمسجد چسباندند- ونشتوند مسجد باید فتوا بدهد هم شراب بورند وهم گوشت خوک ازمعصوم پرسیدند چرا گوشت خوک نباید خورد امام پاسخ داند که حیوانا تی حلال گوشتدهستند زیبا هستند- رام هستند زباله نمیخورند شهوات رانی بی قید ندارند وگوشت انها علاوبرغذا درمان ودوا هم است وشیر انها خوش مزه ومقوی وداروهم است سربسته این فمنیست بعلت غش کردن با مردان خانم استوهمجنس گرای مردانهم بعلت افسار زدن بهمردان است توسط خانم ها-