بسم الله الرحمن الرحیم- مبحث شقاوت وسعادت- این سوائل مطرح شده است چرا خداوندبه کسی میداندبرای همیشه اهل شقاوت است نیروی معصیت میدهد- اما جواب- دراین مورد به نظر میرسید غور لازم نشده است- خداوند همه رابرای کمال دهی وبه سعادت ریدن افریده است وانها را به کملاتی که میتوانند به انها برسند انها راتوان خواهدداد واز هیچکس توان به کمال رسیدن رادریغ نخواهد کرد همانطور که روزی مادی را قسم خورده است درحال بهانه برساند روزی معنوی هم به انها خواهد رساند- ولی فرد مختاراست میتواند از توانی که خداوند به ایشان مرحمت میکند درجهت سعادت ویا شقاوت استفاده کند اگر نیروی وتوان از فرد معصیت کار بگیرد دیگر ان فرد توان رفتن به سعادت راهم ازدست میدهد درتجربیات غرب بخوبی اثبات شده است که معصیت کاران را خداوند رها نمیکند ولو به نظر اینجنین بیاید مداوم برانها دست انداز درست میکند که توان انها بریده شود ومداوم به فکر فرومیرنند یاراه گناه راپیدا کنند ویاا زشر مجازات نجات پیداکنند- البته انسان از جهتی پوست کلفت هم است میتنوان باز لجاجت کند ولی خداوند با شلاقهای نامرئی برای دیگران اور وادار به تفکر وتعقل میکند وکارها را براو سخت میکند تا توان معصیت ازاو گرفته شود- لذا در روز قیامت فرد خاطی نمیتواند ادعا کند توان کارنیک را نداشته است ولی چناچه توان را ازاو بگیرند میتوانست این ادعا را داشته باشد وخلقت او هم عبث میشد زیرا ازاول برای معصیت خلق شده بود وراهی بسوی سعادت نداشت-
بسم الله الرحمن الرحیم- خاطره های از جبهه- عارف شو- من همراه عده ای از موسسه ای به جبهه رفتیم که قرار بود دوره دیده بانی وهمکار اجرای اتش درتوپخانه انجام وظیفه کنند ومقدار مختصری در سازمان مربوطه شان دوره دیده بودند و من گفتم باید کارهای عملی هم بکنند- جناب شهید معزز مهندس ظل انوار فرمودند از خیراش بگذر واینها هم شاهد اجرائیات اتش هم هستند کافی است ولی من قبول نکردم خلاصه ایشان رفتن12 گلوله توپ را اضافی گرفتند قبلا به ندرت توپ زده میشد- این گلوله ها بیاد طبق قانون ارتش وسط بیابان تونلی بکنیم وانها انجا انبار کنیم وازانجا به اندازه بقول بچه ها جیره بیاوریم تیراندازی کنیم- ولی بچه هادرهمان تپه ای که توپ ها مستقر بود درنوک ان یک گودال کنده بودند وگلوله ها رانجا میگذاشتند وروی ان گلوله خالی که به پوکه مشهر است میرختند ومداوم بانها بازی میکردندکه عراق گول بخورد وعراق هم گول خورده بود عراق مداوم کوه ها سوراخ میکرد ویک نوع توپ روسی که بعضی ها معتقد بودند باهلی کوپتر رانها درغار جا میدهد وبعضی معتقد بودن توسط یک کشنده که داخل غار هست به انجا میبرند وبعضی هامعتقد بودن توسط تانک میکشند وسرانجام تانک را به دره پرتاپ میکنند ولی انها را اشکار نمیکرد وشش تا ازان جلوی واحد ما که مشهور به دسته ذوالفقار بود ایجاد کرده بود وبه خط اول میکفتند نوک ذوالفقار- مستقر کرده بود- این توپ عراقی را نمیشد باتوپ زد میابیست باموشک بقول بچه ها نیم وجبی بزنند وکارشناسان سپاه وارتش هم این امر تائید میکردند واصلا مشخص بود که تنها راه همین است ولی موشکی وجود نداشت هرنفری بایددوتوپ بزند مرکز مهمات وحشت زیادی داشت که یک دفعه واحد روی هوا برود مدوام کار کاشنکی میکرد ودعوا میکرد ومیبایست تا ساعت ده تیراندازی تمام شود ولی من مطلب رانمیدانستم ومداوم بیسیم میزد که وضع واحد چطوراست بچه به من میگفتند که از شهر بچه های خرید میگویند باقلا درشهر خوب نیست ما برایخرید به خارج شهر میرویم ومداوم چنین میساختند بعضث ها موقع برای نخود ویابرای کاهو- یکدفعه این شش تا شروع به تیراندازی کزدند بچه قبلا با وانت گلوله میاوردند عراق به شروع به سمت وانت میکرد وبچه با جلو وعقب کردن وانت میخواستند نقطه کوررا بدست بیاورند یک دفعه نزدیک بوده است که وانت روبه هوا برود بعدا باوانت جعبه گوچه فرنگی ازمایش کرده بودند ونقطه کور بدست اورده بودند وبا این شش توپ کارکمی مشکل میشد بعد ازمدتی من متوجه شدم واحد نزدیک ما که یک واحد ارتشی میکند انهم با ما تیراندازی میکند واین باعث میشد اتش نصف شود روز من کنار اشپزخانه ایستاده بودم یک نجاب سرگرد قد بلند پیشمن امد که گویا به واحد مراجعه کرده بود وانها منرانشان داده بودند وجناب مهندس نبودند پیش من امد وفرمودند وفرمودند مداوم عراق دارد روی سرما اتش میریزد واعصاب ماداغان شده است ومن درمنزل زنگ تلفن میزند میخواهم تلفن را به زمین میکوبم وبا زنم مداوم درگیری دارم اعصاب که خراب شد که دگیر درست نمیشود وبعد ازجنگ ماباید زندگانی کنیم با کدام اعصاب توپخانه طبق قوانین ارتش باید به شهر اندیمشک منتقل شود که ماا ز فشار خارج شویم- عراق 80 کیلومتر را خالی کرده است که نیروی اش درفشار نباشد ما هیچ جای عقب رفتن نداریم ارتش ایران هم 80 کلیومتر است حالاشما طرح بدهیدتا60کیلومتر عقب برویم خداحافظی کرد رفت- من حدس زدم که جناب مهندس برای کمک به ما اواحد ارتشی درخواست کرده است هم زمان تیراندازی کند اتش روی ما کم شود وایشان امد ومن جریان را گفتم وایشان گفت نفهمید که تومجری هستی؟ گفتم نه نفهمیده بود تازه من میفهمیدم که مجری طرح من هستم وفرمودندشگر خدا وگرنه چهارتا کلفت به تو میگفت من باایشان مداوم درگیری دارم ومن پس از زمان کوتاهی طرح را متوقف کردم – درهمین وضع یک دفه ازمهمات زنگ زدند که مهمات مخفی میکنید بعداظهر میزنید جناب مهندسعصابی شد به بیسیم چی گفت بگو تو نمیخواهد برای بچه ها دلسوزی روی هوا بروند جایشان بهتر است یک جناب عارف مسلکی امد وایشان گفت به جنادسرگرد بفرمائید برو عارف شود توالا میتوانی زمانی که خانم مسدله میسازد چنگلوک بازی دربیاوری وبعداش هم یاهو بکشی همه فکر میکند موجی قرن جدید هستی از شر خانم وعوام الناس راحتی
بسم الله الرحمن الرحیم- خاطره های از جبهه- عارف شو- من همراه عده ای از موسسه ای به جبهه رفتیم که قرار بود دوره دیده بانی وهمکار اجرای اتش درتوپخانه انجام وظیفه کنند ومقدار مختصری در سازمان مربوطه شان دوره دیده بودند و من گفتم باید کارهای عملی هم بکنند- جناب شهید معزز مهندس ظل انوار فرمودند از خیراش بگذر واینها هم شاهد اجرائیات اتش هم هستند کافی است ولی من قبول نکردم خلاصه ایشان رفتن12 گلوله توپ را اضافی گرفتند قبلا به ندرت توپ زده میشد- این گلوله ها بیاد طبق قانون ارتش وسط بیابان تونلی بکنیم وانها انجا انبار کنیم وازانجا به اندازه بقول بچه ها جیره بیاوریم تیراندازی کنیم- ولی بچه هادرهمان تپه ای که توپ ها مستقر بود درنوک ان یک گودال کنده بودند وگلوله ها رانجا میگذاشتند وروی ان گلوله خالی که به پوکه مشهر است میرختند ومداوم بانها بازی میکردندکه عراق گول بخورد وعراق هم گول خورده بود عراق مداوم کوه ها سوراخ میکرد ویک نوع توپ روسی که بعضی ها معتقد بودند باهلی کوپتر رانها درغار جا میدهد وبعضی معتقد بودن توسط یک کشنده که داخل غار هست به انجا میبرند وبعضی هامعتقد بودن توسط تانک میکشند وسرانجام تانک را به دره پرتاپ میکنند ولی انها را اشکار نمیکرد وشش تا ازان جلوی واحد ما که مشهور به دسته ذوالفقار بود ایجاد کرده بود وبه خط اول میکفتند نوک ذوالفقار- مستقر کرده بود- این توپ عراقی را نمیشد باتوپ زد میابیست باموشک بقول بچه ها نیم وجبی بزنند وکارشناسان سپاه وارتش هم این امر تائید میکردند واصلا مشخص بود که تنها راه همین است ولی موشکی وجود نداشت هرنفری بایددوتوپ بزند مرکز مهمات وحشت زیادی داشت که یک دفعه واحد روی هوا برود مدوام کار کاشنکی میکرد ودعوا میکرد ومیبایست تا ساعت ده تیراندازی تمام شود ولی من مطلب رانمیدانستم ومداوم بیسیم میزد که وضع واحد چطوراست بچه به من میگفتند که از شهر بچه های خرید میگویند باقلا درشهر خوب نیست ما برایخرید به خارج شهر میرویم ومداوم چنین میساختند بعضث ها موقع برای نخود ویابرای کاهو- یکدفعه این شش تا شروع به تیراندازی کزدند بچه قبلا با وانت گلوله میاوردند عراق به شروع به سمت وانت میکرد وبچه با جلو وعقب کردن وانت میخواستند نقطه کوررا بدست بیاورند یک دفعه نزدیک بوده است که وانت روبه هوا برود بعدا باوانت جعبه گوچه فرنگی ازمایش کرده بودند ونقطه کور بدست اورده بودند وبا این شش توپ کارکمی مشکل میشد بعد ازمدتی من متوجه شدم واحد نزدیک ما که یک واحد ارتشی میکند انهم با ما تیراندازی میکند واین باعث میشد اتش نصف شود روز من کنار اشپزخانه ایستاده بودم یک نجاب سرگرد قد بلند پیشمن امد که گویا به واحد مراجعه کرده بود وانها منرانشان داده بودند وجناب مهندس نبودند پیش من امد وفرمودند وفرمودند مداوم عراق دارد روی سرما اتش میریزد واعصاب ماداغان شده است ومن درمنزل زنگ تلفن میزند میخواهم تلفن را به زمین میکوبم وبا زنم مداوم درگیری دارم اعصاب که خراب شد که دگیر درست نمیشود وبعد ازجنگ ماباید زندگانی کنیم با کدام اعصاب توپخانه طبق قوانین ارتش باید به شهر اندیمشک منتقل شود که ماا ز فشار خارج شویم- عراق 80 کیلومتر را خالی کرده است که نیروی اش درفشار نباشد ما هیچ جای عقب رفتن نداریم ارتش ایران هم 80 کلیومتر است حالاشما طرح بدهیدتا60کیلومتر عقب برویم خداحافظی کرد رفت- من حدس زدم که جناب مهندس برای کمک به ما اواحد ارتشی درخواست کرده است هم زمان تیراندازی کند اتش روی ما کم شود وایشان امد ومن جریان را گفتم وایشان گفت نفهمید که تومجری هستی؟ گفتم نه نفهمیده بود تازه من میفهمیدم که مجری طرح من هستم وفرمودندشگر خدا وگرنه چهارتا کلفت به تو میگفت من باایشان مداوم درگیری دارم ومن پس از زمان کوتاهی طرح را متوقف کردم – درهمین وضع یک دفه ازمهمات زنگ زدند که مهمات مخفی میکنید بعداظهر میزنید جناب مهندسعصابی شد به بیسیم چی گفت بگو تو نمیخواهد برای بچه ها دلسوزی روی هوا بروند جایشان بهتر است یک جناب عارف مسلکی امد وایشان گفت به جنادسرگرد بفرمائید برو عارف شود توالا میتوانی زمانی که خانم مسدله میسازد چنگلوک بازی دربیاوری وبعداش هم یاهو بکشی همه فکر میکند موجی قرن جدید هستی از شر خانم وعوام الناس راحتی
بسم الله الرحمن الرحیم - - به بهانه خواندن کتاب اسوه ":خاک نرمهای نرم کوشک:"- بخش دوم-چند مقدمه – چه در دفاع وجه در حمله استاندارهائی موجود است- چه درحمله وچه دردفاع بهترین استاندارد هر ده نفر یک توپ دشمن است وهر صدنفر نیم فرد کشته ویک نفر مجروح است- البته درجهان سوم به چنین استانداری امکان رسیدن ندارد حداقل یک ونیم شهید است وسه نفر مجروح است تا عددسه شهید دربعضی موارد اسثنائی امکان پذیر است بعضی کارشناسن میانگین را قبول دارن تا درشرایطی هم بتواند ده نفر شهید هم داشته باشد وباید بسیار نادرباشد وبدنبال ان پیروزی به حدهای استاندارد باید سریعا بوجود بیاد- حفظ روحیه ووجلوگیری از حساس شدن های عصبی وشک های بی جهت ومانند باید دردرجات بسیار پایئن باشد ویک راه ان هماهنگی دردرک اوضاع واحوال وتشخیصها ویکسان بودن نتایج وتصمیمات است- در حد استاندارد داری خصلت جنگ روان است وزمان های مناسب بدست میاید وفرد از انرژی لازم برخوداراست وچانچه با شرایط غیر دلخواه روبروشد میتوان بخوبی ازپس قضا براید- وهمیشه بیاد20 درصد امکات تغیرات داشت ولی اگر بیش ازان شد اختلافات نظریه زیاد است عدهای معتقد هستند ادامه کار بهتر است وعدهای معتقد هستند سربع عقب نشینی کنند وعداهای معتق هستند دشمن باید گول بخورد درحالی که حالت خمله دارند ارام ارام جبهه راترک میکنند- مگرانکه یک فکر خلاق مسئله رابخوبی حل کند- در شرایط ایدهال هر واحد میتواند140 حمله داشته باشد وباید دراین عدد جنگ را به پایان برساند وچانچه ادامه پیدا کند مشکلات زیادی ازجمله خستگی عصبی مردم ورزمنده بوجود میاید ومشکلات اقتصادی وکمبودها خودرا بخوبی نشان میدهند- درحملات ویا گرفتن مناطق وحفط ان میتواند کمی مشکل باشد به شرطی بعدا به ارامش برسد نباید درحال اماده باش باشد بیش از سه روز اماده باشد نیروی بشدت تحلیل میرود ودرحمله مقابل با شکست روبرو میشود که خوشبختانه مادرجبهه با ان روبرونبودیم ولی عراق بود.- عراق بعلت کمبود نیروی انسانی پیشانی جبهه را تنگ میگرفت وعمق میداد وغلظت اتش فراوان سعی میکرد ضعف خورا جبران کند در این ظرایط باید راه ورود بسیار بادقت انتخاب شود ورا ه خروج غیر ازا رهاورود زیرا دشمن روی راه ورود اگر هم راه خروج باشد تمهیدات سختی ایجاد میکند چناچه نتواند راه دیگری تهیه کند چون راه خروج شهیدان ومجروحین بادی یک راه سریع وبا امنیت منحصر بفرد باشد وازهمان راه ورود اصلی استفاده کند چناچه ادوات رزمی دشمن برای هرده نفر یک توپ میزند ودرحد استاندارد هست افراد به خط با فاصله هرنفر ده متر ارام وروان عبورمیکند وهرچه میران بیشتر شد فاصله وزمان بیشتر میشود چنانجه میزان تو.پ دوبرابر شد رفتن فوقالعاده مشگل است باید اتش دشمن را به سطح استاندارد رساند چناچه نتوانیم باید از کانال زدن ودیگر تمهیداد ومانور مختلف استفاده شو.د وباید فکر زمان کرد چناچه به زمان ضربه میزند نباید انجام شود مگر تصور کنیم که وضع درطول حملات تغیرات دلخواه را میکند وعدد3 نفر عدد اضمحلال است اگثریت قریب به اتفاق انرامحال میداننددر چهراه خندق هم عوراض زمین متنوع ودارای دشواریهای خاص بود بلکه تنوع شرایط داشت مانند دریا ونیزار وغیره که هرکدام تخصص های خاصی میخواهد بعناون مثال فرانسه خمپاره ابی به عراق داده بود که طبق یک محاسبات به ابها انداخته میشد به محض انکه قایق نزدیک میشد انرا نابود میکرد درنیزار درعمق سازماندهی بسیارد قیقی داده بود وازهمه مهمت ارایش نونی شکل ویا نعلی شکل است که مبتکر ان اشکانیان وبهرام ششم است حمله مستقم به نونی شکل 99 % مرگ است وامکان پیروزی امکان ندارد برای حمله باید بیاد دوجبهه درسمت راست وان چبههان بوجود بیاد که این جبهه من اسمش جبهه اطلاعاتی وعملیاتی میگدارم این جبهه 5 کلیامتر به پیش برود واستحکامات خاصی رابوجد اورد وبرای اولین بار امریکائی درجنگ المان انرا عملیاتی کردند وضربات هولناک زدند وتا برسد به جناحین جبهه نونی چون عقب گردان ان بسیار راحت است وحشت زیادی درل دشمن ایجاد میکند وباید استعداد دشمن بخصوص ازلحاض روانی دقیقا محک بزند درجناحین چناجه نیرو کم دارد تاکتیک مثلث یک جلهه به سمت راست ویک جبهه به سمت چپ ویک جبهه مساقیم ولی اکرنیرودارد شکل متوازی اضلاع میگیر د بر اساس شرایط بغل دست یک مثلث دیگر ویا خط وبعد تانک به صورت دایره با توپخانه پشت یر او بصورت دایره .ومانندان وحملات خوداش را درجا شروع میکند وعراق مجبور میشد که گسترش نیروی انسانی .وادات رزمی بدهد ودرمقابل پیشانی جبهه تونی از فاصله دور فقط تیرانذازی توپخانه میشود که حجم اتش عراق به حد استاندارد برسد که به راحتی نیروی ها تخریب بتواند مین ها وعوامل ایذائیرا کنند- ادامه دارد
بسم الله الرحمن الرحیم- چرا هائیتی چنین رنجی را داراشد- بخش سوم- نژادی پرستی عمیق ومقاوم- امریکا واروپا باعث جلوگیری از شناختن هایتیی بعنوان یک کشورمستقلبه مدت 60 سال شدوحتی تجارت به معنای مصطلح وعرفی ان با ان کشور بوجود نیامد- کشور با قوانین نظامی اداره میشد که اوج ام منجر بهقدرت رسیدن دیکتاتوری سبعانهاقای روولیرشد که امریکا از او حمایت میکرد وبه هیچوجه یک جامعه نیرومندی بوجود نیامد- هیچ گونه احزاب حتی یک کلوب تفریحی هم بوجود نیامد- هیچ گونه سازمانهای مختلفی که موردنیاز یک جامعه پیشرفته است هم بوجود نیامد- فرار مغزها کشور را ازمغزهای درخشان خالی کرد مادامیکه امریکا با یارانه دادن به محصولات صنعتی خوداش محصولات کشاورزی خوداش را به کشورهایتی صادر میکرد درحالیکه قیمتانان کمتر از قیمیت کشور هایتیی بود- درنتجه کشاورزانزمین های خودشان را رها کردند وگره گروه رهسپار پایتخت شدند وشهرک های کلبهای را ساختند که امرزوه در وتودهای اهن واجر سیمان فرو رفته اند بگناهانومجروحین- قوی نیرومند وضعیف مانند هم دفن شده اند- مردم هایتیی متحمل یک فاجعه طبیعی بسیار وخیم که با شرایط انسان ساز بوجود امده است شدند که یک کوره انگری برای روان انسان است- وهمچنین یک بحران شناخت که درک عمیق مسیحیت را بکنند که مسحییان باید ایمان قوی خودرانگهدارند وامیدوار باشند وخیرات ومبرات خودشان را بخوبی اداکنند- بخصوص برای پروتستانهای اصول گرا- ودباره به روح خدائی باز گزدند وکمک های خودشان را انجام دهند ومنتظرمراجعه حضرت مسیح علیه السلام باشند وبرای دهریون دوباره تعادل به زمین باز گردد وهمجنین روح ارامش به روح ناپیدای جهانبازگردد- برای بسیاری از دانشمندان جامعه شناس – میبایست ظرفیت مردم هایتیی را زیاد وقدرت ببخشند که بتوانند به خود کفائی برسند وهمچنین بتوانند اززیر .وام های اقتصادی رهائی یابند – ودباره جنگل های گذشته را احیا کنند وبتوانند به قدرت اقتصادی نائل شوند که از کمک های زمان وابستگی جدائی حاصل کنند- چگونه ما میتوانیم رنج مردمان خوب هائیتیی را تفسیر کنیم- که سرزمینشان را اماده میکنند تا ببینند که ما چگونهدرانجا قدم به پیش میگذاریم- پایان
بسمالله الرحمن الرحیم- -هستی شانسی امام حسین دربعد ایدولوژی واستراتژی- بخش دوم- طرح هر موجودی دو حالت دارد یا از یک منبع هوشمندی سرچشمه ونشات میگرد ویا از یک منبع غیرهوشمند- امروزه به خوبی مشخص میشود که طبیعت از یک منبع بسیار هوشمند سرچشمه گرفته است وبه همین علت است که ماتریالیسم در طول روند خوداش اولا شعبه بهشعبه شده است وضد یکدیگر شدهاند ومداوم نسل جدید انان نسلهای گذشته را نسخ کردهان زیرا نتوانستند به حقایق دست پیداکنند واین امر برای مذاهب باطل وهرنوع باطلی در روند تاریخیاش بیشک این امررخ خواهد داد از نظر جناب اقای ": جانسون:" بهترین تحلیل ماتریالیسم از افرینش این جهان مال جناب اقای داروین است میدانداما ایرادهای اساسی برایشان حاکم است اولانظر ایشان یم مظریه محض است فرضیه علمیدادهاند وعلم نمیتواند جای فلسفه رابگیرد وجانشین ان شود که بکرات در طول تاریخ علمی بشر رخداده است درثانی جناب داروین بر این اساس پایه گذاری کرده است که خداوند به طبیعت استعدادی داده است که به انواع را خوداش تکامل بدهد- وبه انواع جدید دست پیدا کند- البته میتوانست یک راه باشد ومحلی از اعراب را داشته باشد بشرطی که از یک نوع به نوع جدید حلقه های ناقص نداشته باشد زیرا دون شان الهی است لی همان طور که جناب اقای جانسون بیان کردهاند تنها راه شناخت وحی ناب میتواند باشدو بس- همانطور که پایمبراکرم صلوالتالله علیه واله والسلم فرمودند کار باطل اول ساده وشیرین وسرانجام ان تلخ وعذاب اوراست وبه قهقهرا خواهد رفت وبرعکس ان کار ایمان است- دراثبات علت افرینش این تئوری هم صادق است- همین روند را مادر داستان عاشورا بخوبی ملموس ومشهود است ونیمیتوان با بیام – مانریا لیسم- طبعیت- جهش مسائل را به سادگی حل کرد ولو چاشنی طول زمان راهم به ان اضافه کنیم- مانند انکه بگویم قرص اسپرین اثبات کرد که خداوند نیست لذا استراتژی در حرکت جدیداش بدنبال اثابت وشناخت وتائید حقایق الهی است- نکته حائز اهمیت که ایدولوژی واستراتژی از یک علم برای افراد بسیار خاص درامده است وبه سمت یک علم برای عموم درحال حرکت وسیر کردن است وهمچنین از قلمور حکومت هارج به سمت توده ها حرکت میکند ودرحال شکل دادن حکومت ها برامده است نه انکه حکومت ها بهان شکل دهند- لذا ایجاد کننده مراکز تحقیقاتی وانکشافی اردوگاه های سیاسی شده است- ادامه دارد
بسم الله الرحمن الرحیم- به بهانه خواندن کتاب اسوه ":خاک نرمهای نرم کوشک:"- درترید بودم که نقدی براین کتب بنویسم یانه- که ناگهان شهید والا مقام ": برونسی:" دیدم کوهی درایلام روبروی کوهی که انرا فتح کرده است در روی قله ان نشسته است .کلاه اهنی را برسرش وریش را تمام زده بود وجوانتر به نظر میرسید ویای اش را روی پایهاش انداخته بود وبا خشم وکنجکاوی به من مانند یک عقاب نگاه میکرد من خواندم که میگوید دران جنگ من باید اینجا بودم؟ ومنهم جواب میدادم دقیقا باید اینجا میبودید- زیرا ما مامور به ظاهر هستیم این نکته برای من تداعی شد که خداوند همیشه بهترین کار انسان ملاک قرار میدهد ان جنگ ملاک ظاهر حضرتاش بود وجنک بد ر نماد باطن ایشان بود بعضی ها هردو جنبه را دارند ونماد باطن را امام علیه السلام مشخص میکند که کجا باشد لذا من حرفی برای زدن ندارم ولی از لحاظ ظاهر میخواهم وارد بحث تاکتیکی شوم-ان منطقه بقول ایشان چهاراه شهادت را من بخوبی میشناسم وسردارن زیادی را درخوداش جای داده است ازجمله شهید مهندس ظل انوار ودوتا از برادرشان ودادامداشان که فرمانده بودن شهید کدخدائی درانجا شهید شدند- نکته اول ما ایرانیان در نیا برای انکه کسی جا کنیم نظیر نداریم- اگر جوانی بودم بسیجی صفر کیلومتر بقول شهید ظل انوار درنوک فله بودم واین کار اسانی نیست ونکته دوم رهبر میشود نماد همه چیز وجوداش همه چیز ونبوداش یعنی هیچ چیز درحالیمه قران این سبک فکر را رد کرده است ومدیران واسطهای وتحتانی هم باید باشد سوم گزنکرده کار میکنیم- اما بحث تاکتیکی- عراق قدرت اولش ادوات رزمی او بود وسپس نیروی پیاده وما برعکس بوده ایم دوستی داشتم که فرهنگی بود وهمان زمان جنگ درکویت درمدارس ایرانیان مسئول کارهای پرورشی – اعتقادی بود مداوم جاده کویت عراق در اختیارحمل ونقل ادوات رزمی بود وایشان یک مقاله مینویسد برعلیه همکاری کویت باعراق وانرا درداخل برد مدرسه میزند وتقاضای امر به معروف ونهی منکر از طرف بچه های ایرانی به زبان عربی اشنائی کامل بودند میکند وچند بچه اصیل عرب هم درمدرسه درس میخواندند- بچه ها متن را بعربی ترجمه میکنند ودر کویت پخش میکنند ودرهمان اثنا یک کشتی معظم غربی اسلحه اورده بود وانها را سوار بر ماشنهای حمل ونقل میکنند توی شهر که مردم تماشا کنند وگاو وشتر بکشند وفیلم برداری شود بچه اعلامیه پخش میکنند وبا چاقو از داخل چوپهای جعبه بزرگ به داخل ان نگا ه میکنند که چهر جعبه بزرگ اهنی بوده است وبادهای لاستیک هارا خالی میکنند ورانندگان هم پا به فرارمیگدارند ومراسم بهم میخورد قردای ان روز بازرس کویت وارد مدرسه میشود ویک راست میورد به سمت برد داخل مدرسیه ومیگوید این اعلامیه را بردارید وطبق ماده حقوقی به انها گش زد میکند که دیگر حق کارهای سیاسی ندارید وگرنه برخورد قانونی میشود وحق تحریک لیرانیان درکویت را ندارید وباز مادهای را قرائت میکنند وفردای ان روز ایشان رابه اداره خوداش دعوت میکند ایشان میفرماید مدرسه جزو خاک ایران است وهمانطور که شما خودرابر حق میدانید وبرایخودتان تبلیغ میکنید –ماهم خودربر حق میدانیم وازخودمان دفاع میکنیم ایشان- چنین نیست اگر ایمجا جرو خاک ایران بود من به اینجا نمیامدم واز طریق مطبوعات جواب شمارا میدادم وکار شما راهم اغفال مردم کویت ماقلمداد میکنیم وشمارا فردا به ادره خودم دعوت میکنم وناهارهم مهمان من هستید ایشان میرود- صحبت هائی بین طرفین مطرح میشود ان جناب میفرماید شمادقیقا همان چیزی میگوئید که رهبران شما میگویند وروزنامه شما مینویسند وهیچگاه شما جوابهای ما را دروزنامه هاتان درج نکردید ودرمقابل رسانه های ما کور کر هستید ایشان سئوال میکنند مگر شما مطالب ما ردج مردهاید ایشان میفرماید به تکرار رسیده است شما از هرکس که میخواهید درکویت از ایشان سئوال کنید- ایشان تعجب میکند ددر بحث ها مداوم میگفته است که شمارا اغفال کردهاند ومیفرماید ما به تمام اعراب روشنفکر ومظلوم متعهد هستیم وبا عراق پیمان دفاع نظامی داریم وازاین قیبل صحبتها که مفصل است- خلاصه بحث دراین مورد ایشان مقرماید انچنان که شما میگوید که کشوری دمکرات وازادی سخن است من از پول شخصی خودم یک روزنامه دراینجا تاسیس میکنم حرف طرفین را دران مینویسم وجواب شمار اهم میدهم- ایشان میخندند ومیفرماید شما دراغفال کردن مهارت کامل دارید تنها به شما اجازه این کاررا نداریم اتفاقا همان روز قبلی هواپیماهای رزمی از روی این جاده عبور کرده بودند که بعدا مشخص میشود که سخت ترسیده بودند ومحمولات نظامی را مدتها از طریق اردن ارسال میکردند ولی چون دیدند خبری نشد وازنو از طریق کویت ارسال میکردند ان جناب میفرماید ایران باید موضع خوداش رابرای ما روشن کند چناچه اهل چنگ است تا ماتکلیف خودم را بدانیم وانوقت میهمید برایم ساده است که تمام کشتیهادی که به سمت شمامی ایند به سادگی میزنیم وشماها واقعا دیوانه هستید درمقابل یک کشتی کوچکی برای ما اسلحه میاورد ده کشتی معظم برای ما اسلحه میاورد بطوریکه عراقی ها گفتند ما جای انبار کردن نداریم وممکن است ایرانیها جا ها را نشخیص دهند وانها رانابود کنند وما گفتیم مدارس ات خالی کن وانها درانجا جا بده واگر زدند فدای موی شما-ادامه دارد