سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خونِ جوشانِ امام حسین علیه السلام

بسم اللهالرحمن الرحیم- -نقدی بردوست عزیزجناب اقای شاهسوندی- قبل ازانکه گروه منافقین بوجود بیاید –من دریال سوم راهنمائی به تعبیر امروزه ازهمشاگردهایم جناب اقای افشار که پدراش رئیس معدب ذهبی بود دستورالعملهای سیر سلوکی میگرفتیم اگر به مسجد جامعه عتیق میرفتید جوامنان مهذب را میدیدید که خلاصله اصول کافی را درحالی کهدرمتانت خاص نشستهاند ودرخود فرو رفتند این کتاب را میخواندند تنها عامل مهم بهائیت بود که هرکس که میفت پس ازمدتی احساس تیرگی میکرد ورها میکرد وسپس استاددعا وبد وقتیکه میپرسیدیم که ازبهئیت چه فهمیدی ایشان میفرمود بهائیت اسم چه میوهای است من برای انکه فلبیم روشن شودشبهای زمستان پای برهنه توی برف استغفار کردم وکنار پنچره شب زمستان تا صبح دعا خواندم خوابم رفت افتادم پیراهنمن گیر به زائده پنجره عمه من مهمان بود من راتا حدودی گرغت ولی من به پائین افتادم وهیچی نفهمیدم وبهوش امدم بعدا باز بروی برف رفتم چند الگو وجودداشت- یکی از این الگوها اعجوبه بود کهاز خطه کازرون وایشان روحانی بود  پدر برگ ثروتمند بودهاست که بعدا ورشکست میشود وشخص فقیربوده است که مشهور به مستجاب الدعوه ایشان به نزد جد من میاید که بعضی مواقع روحانی محل بوده است وهوش خوبی داشته است ودرهوش معروف بودهاست وئازرایشان پول میخواهد و جدم من میفرماید که من دوبرابران را میدهم به شرطی دعا کنی که نوه من هوش زیادی داشته باشد ایشان دعا میکند هوشی خداوند بهد که به هیچکس دراین دوره وزمانه نداده باشد بطوریکه هوش تو دیگرمطرح نشود- ایشان دوسالگی درحالت وخواب بیداری پدر اش میگوید ومن کلید را درفلان کجا گذاشتهام وبعد ازدوسال یاداش میرود ایاشن ملاحطغ میکندکمداوم پدراش نارحت است ومثل انکه دنبال چیزی میگرد وازاوسئوال میکند دنبال چی هستی-ایشان میفرماید دنبال کلید وایشان جواب میدهد زودتر میگفتی کلید فلان جا است خیلی تعجب میکند ومیروند کلید پیدا میکند وایشان برای تعریف کرد که دراین سن خواستم حافظ ام راازمایش کنم که مثل سایق هست است یانه یک دیوان شعرعربی گردن گلفترا سه روز حفظ کردم تمام کتب مذهبی به عربی حفظ بود وبسیار از دیوانهای عرب ونثر عربی را درمورد مذهب حفظ بود وبیشتر متون عربی را حفظ میکرد- ایشان یک روش داشت که شیعه از طریق فقط خطبه های حضرت زینب سلامالله علیها اثبات میکرد وبابردان سنی درکویت مداوم این بحث راداشت و وبعضی از بچه ها الگوی ایشان بدست اورده بودند ودرمسیر کارمیکردند منجمله یک همکلاسی داشتیم دردبیرستان ابوذر فعلی که خداوند استعداد بود من چند بار کتب عرب ی قطور رادرستایشان دیم ولی ایشان به کوچه چپ زد وازخانواده بسیار فقیر بود وایشان کنکورنداد که بعدا فهمیدم ومیرود خوزستان یکسال درمیان اعرا بودهاست وسپس به کویت بوده است که هم کار کند وهم عربی یادبگیرد ولی فامیل ایشان درکویت بسیار ثروتمند بودند وبهایشان میگویند ما زندگانیشما را تامین میکنیم وشما هم راه خودت برو وایشان چهار سال انجا بوده وهمان روش استاد طی کردهاست وموفق شده بود که برادارن سنی باخطبههای حضرت زینب سلام اللهعلیها ناکوت کند- بقوا استادم درانگلستان خطر غرب این است که یک هسته اهنین میسازد که بع هیچوج نمیشود نابوداش کرد وکم کم مسیر ا منحرف میکند ومن درانجا باتجارب خودم متوجه شدم استادانگلیس چگونه بامهارت درویشگری راداراد به سنت تاریخی گدشته لوکس تبیدل میکند گرچه ان روش برای امروز کارئی نداشت وتنها حضرت ایتالله العضمیالشهید دستغیب تنها یاوراین گروه بود که امروزه اگر بچهاانها ببیند تعجب میکنند ومادرمیگویدنگاه نگاه کن درویش است- ادامه دارد


ارسال شده در توسط علی

بسم اللهالرحمن الرحیم- -نقدی بردوست عزیزجناب اقای شاهسوندی- قبل ازانکه گروه منافقین بوجود بیاید –من دریال سوم راهنمائی به تعبیر امروزه ازهمشاگردهایم جناب اقای افشار که پدراش رئیس معدب ذهبی بود دستورالعملهای سیر سلوکی میگرفتیم اگر به مسجد جامعه عتیق میرفتید جوامنان مهذب را میدیدید که خلاصله اصول کافی را درحالی کهدرمتانت خاص نشستهاند ودرخود فرو رفتند این کتاب را میخواندند تنها عامل مهم بهائیت بود که هرکس که میفت پس ازمدتی احساس تیرگی میکرد ورها میکرد وسپس استاددعا وبد وقتیکه میپرسیدیم که ازبهئیت چه فهمیدی ایشان میفرمود بهائیت اسم چه میوهای است من برای انکه فلبیم روشن شودشبهای زمستان پای برهنه توی برف استغفار کردم وکنار پنچره شب زمستان تا صبح دعا خواندم خوابم رفت افتادم پیراهنمن گیر به زائده پنجره عمه من مهمان بود من راتا حدودی گرغت ولی من به پائین افتادم وهیچی نفهمیدم وبهوش امدم بعدا باز بروی برف رفتم چند الگو وجودداشت- یکی از این الگوها اعجوبه بود کهاز خطه کازرون وایشان روحانی بود  پدر برگ ثروتمند بودهاست که بعدا ورشکست میشود وشخص فقیربوده است که مشهور به مستجاب الدعوه ایشان به نزد جد من میاید که بعضی مواقع روحانی محل بوده است وهوش خوبی داشته است ودرهوش معروف بودهاست وئازرایشان پول میخواهد و جدم من میفرماید که من دوبرابران را میدهم به شرطی دعا کنی که نوه من هوش زیادی داشته باشد ایشان دعا میکند هوشی خداوند بهد که به هیچکس دراین دوره وزمانه نداده باشد بطوریکه هوش تو دیگرمطرح نشود- ایشان دوسالگی درحالت وخواب بیداری پدر اش میگوید ومن کلید را درفلان کجا گذاشتهام وبعد ازدوسال یاداش میرود ایاشن ملاحطغ میکندکمداوم پدراش نارحت است ومثل انکه دنبال چیزی میگرد وازاوسئوال میکند دنبال چی هستی-ایشان میفرماید دنبال کلید وایشان جواب میدهد زودتر میگفتی کلید فلان جا است خیلی تعجب میکند ومیروند کلید پیدا میکند وایشان برای تعریف کرد که دراین سن خواستم حافظ ام راازمایش کنم که مثل سایق هست است یانه یک دیوان شعرعربی گردن گلفترا سه روز حفظ کردم تمام کتب مذهبی به عربی حفظ بود وبسیار از دیوانهای عرب ونثر عربی را درمورد مذهب حفظ بود وبیشتر متون عربی را حفظ میکرد- ایشان یک روش داشت که شیعه از طریق فقط خطبه های حضرت زینب سلامالله علیها اثبات میکرد وبابردان سنی درکویت مداوم این بحث راداشت و وبعضی از بچه ها الگوی ایشان بدست اورده بودند ودرمسیر کارمیکردند منجمله یک همکلاسی داشتیم دردبیرستان ابوذر فعلی که خداوند استعداد بود من چند بار کتب عرب ی قطور رادرستایشان دیم ولی ایشان به کوچه چپ زد وازخانواده بسیار فقیر بود وایشان کنکورنداد که بعدا فهمیدم ومیرود خوزستان یکسال درمیان اعرا بودهاست وسپس به کویت بوده است که هم کار کند وهم عربی یادبگیرد ولی فامیل ایشان درکویت بسیار ثروتمند بودند وبهایشان میگویند ما زندگانیشما را تامین میکنیم وشما هم راه خودت برو وایشان چهار سال انجا بوده وهمان روش استاد طی کردهاست وموفق شده بود که برادارن سنی باخطبههای حضرت زینب سلام اللهعلیها ناکوت کند- بقوا استادم درانگلستان خطر غرب این است که یک هسته اهنین میسازد که بع هیچوج نمیشود نابوداش کرد وکم کم مسیر ا منحرف میکند ومن درانجا باتجارب خودم متوجه شدم استادانگلیس چگونه بامهارت درویشگری راداراد به سنت تاریخی گدشته لوکس تبیدل میکند گرچه ان روش برای امروز کارئی نداشت وتنها حضرت ایتالله العضمیالشهید دستغیب تنها یاوراین گروه بود که امروزه اگر بچهاانها ببیند تعجب میکنند ومادرمیگویدنگاه نگاه کن درویش است- ادامه دارد


ارسال شده در توسط علی

بسم الله الرحمن الرحیم- - -نقدی بردوست عزیزجناب اقای شاهسوندی-درنزدیکی منزل من ما دوجناب سرهنگ نشریف داشتند- یکی شان درحد منتقد اماتور ودیگری درحدحرفه ای ولی افراد بسیار پخته بودند پاتوق اقایان دم نان پزی بربری بود روزی ما از ایشان راچه به جنگ صحبت کردم ایشان از من سئوال کرد خداوند این جوانان را برای سرمایه در بهشت خلق کرده است ویا اینان سرمایه برای این دنیا هستند – تاکتیک نظامی قوانیندارد یا ندارد بحث به رجوی رسید ایشان فرمودند من جزو باند رجوی بودم نامه ای به ایشان نوشتم که نصیحت من را قبول هرچه من میگوئیم در درروزنامه ات بنویس من این مطالب اولا ازروی دلسوزی مینویسم ودرثانی تمام جوانب کار بادقت ملاحظه میکنم ثانیا شما خود را هم ردیف امام علیهالسلام نداند شمادر حد وقواره امام نیستید از شاه عبرت بگیر ایشان واقعا نیرومند بود ولی همین که خواست خود رادرحد امام علیه السلام بداند دیدی چه بروزگاراش امد رفت که رفت- گوش نکرد من ازایشان صحبت کردم که فرانسه که حداقل ازایشان خیلی دفاع کرد وامکاناتداد به نظر شما اینها بی اثر است؟ ایشان گفت فرانسه همان عاقل است واهم ترسو هست اینها سیاستمدارهستنداینها سریع میقهمند عمق اب چقدرهست کشتی را به گل نمیزنند در ثانی در حدود بیستهزار ادم کاردان باید به فرانسه میرقتند که نرفتند تازه هم اگر میرفتند وانها میفهمیدند که کاری ازانها بر نمیاید اینهمه مخارج هم نمیکردند وابروی خودشان را ازدست نمیدادند اینان تا 50 سال اینده ایران رادقیقا محاسبه کردند که حالاهاایران درهای قوام پیدا کردن است دقیقا انعطاف لازم را میدهند یک زمانی انگلستان یک شاخ وشانها برای چین کمونیست کشید چین ساحل را از کرم ابریشم مثل جوب کبریت پر کرد فردا انروز پرچم چین کمونیست درلندن بفروش رسید ملوان انگلیسی گفتند که ما که جنگ با چین نداریم عده زیادی درهنگ کنگ فرار به انگلستانکردند وپرچم چین به پرچمهای کشتی انگلیسی اضافه شد- درنتجه فرانسه فقط یک سری اطلاعات جاسوسی ونشر اخبار کذب ازاینها استفاده میکند که برای جهان سوم از این کارها هم میکنند درباره امدن رجوی به عراق سئوال کردم ایشان فرمودند که امام بیادزیاد به اینها امید میداد که به ایران بیایند گرچه اینها اینقدر احمق هستند که نمیامدند وتمام پل های پشت سرش راخراب کرد دیگرحتی امام علیهالسلام فقط میتوانست حق خوداش را ببخشد ایشان که نمیتوانست که حقالناس را بخشد فقط میتوانست یک پیشنهادی بدهد ولی اینمردم مسلما از حق خودشان نخواهد بخشید اصلا سیاست رادرک نمیکند شاه صدها مرتبه بهتر ازاو سیاست رادرک میکرد ایشان مدتی به پای روحانیت میپچید وبه نیروی ارتش هم متکی بود وعلما بامن تماس گرفتند وگله کردند تا شاه به شیراز امد و ومن از اجودانش خواستم سری به واحد من بزند پرسید بود مگر چه خبراست؟ گفتم سربازان شله زرد نذری پختند فرمودند به روحانیت کاری نداشته باشید-رجوی معنی این جمله امام علیه السلام رادرک نکرد که ما مامور به تکلیف هستیم نه نتجه دنیا درک کرد من زمانی مسئول واحد بودم در شیراز روز عاشور ا بیادسفت وسخت میگرفتیم وبه کسی اجازه خروج نمیدادیم البته تاحدودی ازادی داده میشد ولی درداخل واحد وشب من خودم در واحد میخوابیدم صبح زود یک درجه دار امد وگفت قربان یک کفنپش رادیدم که بادو به سمت دستشوئی میدوید گفتم خیلاتی شدهای ما که کفن پوش نداریم نیم ساعت گفتند امدند گفتند یک سرباز در دستشوئی قمه زدهاست وبردیم بیمارستان ارتش ومن همه کارها کردم فراغتی پیداشد رفتم بیمارستان وگفتم اینچه کاربود کردهای گفت قربان نذر دارمگه روز عاشورا حتما باید قمه بزنم گفتم این بار گذشت نذر را عوض کن که روز یکبار به خودت سوزنبرنی وترسیدم کاری دست ما بدهد پرسیدم اهل کجائی بهنظرمنامد کهایشان استهبان گفت ومن هم یک نامهدادم به واحد استهابان که ایشان را دو درخروجی نگهبان کنید وهروقت دلش گرفت مستمعازاداست بورد یک گشتی بزند ومواظب باشید کار دستان ندهد کار رجوی تمام شود مداوم میگیود بیست هزار نفر امدند به عراق بیست هزار نفر را بخشی از شیراز انراتامین میکند اگر200000 نفر رفته بود یک چیزی مردم عاقل هستند میفهمند که دیگر اب باز نمیکند و بخود خودشان را بهخط نمیاندازند- باید اضافه کرد که دشمنی اسرائیل وامریکا وانگلستان وعربستان بیشا زدشمنی رجوی است ولی انها سیاستمدار هستند وحرف مفت ویاوه کم میزنند وانچهرا که میخواهند بگویند از طریق رجوی میگویند وایشان راهم به همین خاطر میخواهند


ارسال شده در توسط علی

بسم اللهالرحمن الرحیم- -نقدی بردوست عزیزجناب اقای شاهسوندی-تصور میکنم روز جمعه ای بود- بخش –سوم وپایانی-جناب دخنر بفکر میافتد که یک بمب انحرافی زیر پل نمازیکه چند قدمی سازمان شیرپاستوریزه استمنفجر کند به شرط انکه کشتاری ازمردم بگیرد تا افراد سازمان برای کمک افرد بروند وایشان موفق شود به داخل برود وبمب در توالت کار بگذارد- طرح به اینصورت بوده است که روز اول بمب را کار بگذارد ومدتی مراقبت ونظارت کند که مامورین پی بردهاند ویانه وسپس یک میز ببرد وروی ان سماورهای وبساط چای وکیک ومیوه تهیه کند ومقداری تابلوی نقاشی وپوستر که به احتکال زید میخواسته است کارخوداش قلمداد کند انجا را بدل به یک نمایشگاه کند ودر زیر پل تعدادی معتاد بودند که اقایان تز شان این بود که غرب وشرق اگر به ایران بیایند کاری به انهاندارند حتی بساط انهارا فراهم میکنند؟ وتعدادی هم کارگران زیر پل کار میکردند وتعدادی از عابرین دعوت کنند مقدار کیک وشیرنی ومیوه اول اش کم است تا بهانه پیدا کنند که فردیرا مسئول ان محل کنند وکه ایشان انجا را اداره کند وتوضیح دهد که بروند کیک ومیوه وشیرینی بیشتری را تهیه کنند وهمان بمب دوم را توی ساکی بگذارنند وطوری بمب اول تنظیم کرده باشند که به نزدیکی سازمان شیر که رسیدند ان منفجر شود وبع ایشان یک کیسه خون انسان داشته است که انرا روی خوداش ولباس اش بریزد وبه درب سازمان رود وداخل شود ودر توالت بمی را جاسازی کند وپلیس به رانندگان تاکسی تعلیمات داده بود که این افراداول جلو میشینند و ودونفر هستند وبسته مشکوکی دارند وکم حرف هستند اگر مشکوک شدید درخواست کنید که بسته را باز کنند وچناچه باز مشکوک شدید قفل را بزنید انها را سریعا به مرکز پلیس بیاورید- دختر خانم وبا برداراش ویک بسته بمب را توی ساک میگذارد وبه برادارش مگوید این بسته خالی است برای ازمایش است درحالی که بمب بوده است خدا رحم کرد که این کار نکرد وگرنه بخوبی متوجه میشد که رانندگان هوشیار هستند راننده متوجه میشود این خواهر وبرادر صحبت نمیکنند وخیلی جدی هستند میپرسد در ساک چیست؟ پسر جواب میدهد یک ساعتاست وخواهراش میگوید کادواست برای عمه مان راننده میپرسد که منزل عمه شما کجا است جواب میدهند درفلکه نمازی راننده میکوید که انجا خانه ای وجود ندارد دخترخانم میگوید یک صدمتری بعد ازمیدان دانشجو که چند قدمی این میدان است ویکی ازکوچه اطراف ان عمه تازه به اینجا امده است باید مدتی بگردیم تا پیدا کنیم- میدان نمازی ومیدان دانشجو بقول شیراز یها میدان حوادث است راننده میگوید وجدان من اجازه نمیدهد من تا دم خانه عمه تان -شمارا میبرم حالا جعبه باز کن من ساعت را ببینم پسر میرود که بسته رادراش باز کند دختر محکم میزند روی برادرش که من بسختی انرا کادو پیچ کردم راننده متوجه میشود پسر خیلی بعجب کرد ودختر چادر را روسرش کشید وبه بیرون نگاه میکند بافاصله قفل ماشین را میزند ومیگوید من بنزین ندارم وبعد از زدن بنزین شما را شخصا به منزل عمه تان میرسانم وانها به مرکز پلیس شیراز میبرد- پایان


ارسال شده در توسط علی

بسم اللهالرحمن الرحیم- -نقدی بردوست عزیزجناب اقای شاهسوندی-تصور میکنم روز جمعه ای بود- بخش دوم- نبرد بچه ای سپاه ادماه پیدا مه میکند منافقین مجبور به عفب نشینی میشوند به یکدهکده نزدیک مرز میرسند دراین دهکد یکساختمان راتبدیل به بیمارستان میکنند وایندختر خانم تبدیل به یک نرس دلاکولائی میشود بسیجی ها وپاسداران را که مجروح شده بودند چناچه تخلیه اطلاعاتی نمیشدند انها درجا میشکتند وچناچه بسیجی حاضر به دادن اطلاعت بود وزخمی بود به ظاهر درمان میکردند وری زخم انها پماده اعشته به سیانور میبستند وایشان راهم شهید میکردند- تانکه یک پاسدار مجروح متوجه میشود وچون اسهال شدید داشته است میتوانسته بیتشر درتوالت باشد لذا ازفرصت استفاده میکند واز پنچره توالت فرار میکند( منافقین بیادازاین نکات درس عبرت زیادی بگیرنند وان مدیریت پیشداروری های که غربی به مدیریت جهان سومی میگویند دچارنشوند وصدام لعین هم یک نمونه بارز ان بود) خوداش رابه بچه میرساند وجریان را میگویند وحملات بی امان شروع میشود وانها را وادار میکنند که به عراق عقب نشنینی میکنند بعدا به این دختر خانم ماموریت میدهند که با دو بمب ساعتی که در بشکل ساعت های عتیقه بوده است به شیراز بروند وسازمان شیر پاستوریزه شیراز وافع در میدان(فکه) نمازی را در مسجدان بمب گذاری کنند ایشان را از عراق به سنندج میاورنند مثل انکه گشت زنهائی که درچیب کتشان باید کلت باشد ان زمان وجودنداشته است؟ ود رمغازهای خاصی ابگرم کن درست کننان دریک مخزن نمادین کلاشینکف هم وجود نداشته است؟ برادر ایشان از شیراز میاید وایشان را به شیرازمیاورد وایشان درانزمان به برداراش مگوید که برای عمهاش که خیلی دلواپس ایشان بوده است ودروغین گفته بودند مثلا به لندن رفته ساعت عتیقه اوردهاست واین بمب ها به شیراز میاورد ویکی را در گاراژ پدراش مخفی میکند ودیگری را دریک خانه بسیار بزگ درندشت درحدود هفتصد متری میدان نمازی در جنب خیابان ساحلی درباغچه نزدیک به در قرار میدهد ونامه های قلابی هم برای مسئولین شیر پاستوریزه داشته است ایشان چند به این سازمان مراجعه میکند ومسجد رالحاظ میکند ومتوجه میشود که به هیچ طریقی نمیتواندر مسجد ساعت را جا سازی کرد وتنها درتوالت راهرو میشوداین کارا کرد ولی مراقبت ودقت فوقالعاده است البته حرکت مهره چینی از بالا به پائین بسیار خوب درحال انچام شدن بود من درجبهه فهمیدم تطلاعات داخل چادر به هیچ وضع درز نمیکند ومطالبی که خارج از چادر بود درز میکرد البته من اسم ان نبرد رانمیدانم که من برای اولین بار یک نبرد فوقالعاده پیجیده را اجرا کردیم که میشود ازنوع نبردهای فوقالعاده پیچده اسرائیلی از توع سریالهای نبردهای پیاده پیروز که من فقط یک شماره انرا درمرکز دیده بودم که بسیار قوی تراز اسرائیلی بود ما بعلت ضعف در جای گزینی .سایل سنگین نظامی که نمیتوانستیم جا گزین کنیم ومیبایست سخت ازانها محافظت کنیم ریسک نبرد را بشدت پائین میاورد وفشار مضاعف را بروی پیاده نظام میگذشت که از روانی ومانورخوبدادن ومخفی کردن اشکارهای پنهان جلوگیری میکرد( اشکارهای پنهان یکی از شاهکارهی نظامی است که ارایش را نظامی بخوبی میبیند وولی تجزیه وتحلیل های انها دارای اشتباه خواهدشد ناتو همیشه با صراحت گفته است که ماتمام تواننبردهای ورشود بیشاز70درصد تشخیص ندادهایم وحتی با درصد98 شکست حتمی است واین جهان سوم است که صددر صدر شعار میدهد درحالیکه تمدن انها دربالاترین سطح نمیتوان بیش از15 در صد تشخیص دهند وهمین طور نمیتواند یک طرحی انگلستان به راحتی 100در صداجرا میکند انهم درحدکمالشان بیشاز 15 درصد نخواهد بود وشعارهای قویتر ازغرب میدهند که همانطور که جناب صدام دوماه ایران را میگیرد وجناب رجوی ظرف دوهفته میگیرد واین حماقت همیشه همراه جهان سوم است که هرچه عقب ترهستند شعارهای تندتر وقویتر غربی را میدهند وهیچگاه جرئت دیدن واقعیت ها ندارند ودرنتجه جهان سوم مداوم به نزول است وغربهم اجازه دیدن واقعیت را به جهان سوم نمیدهد دران نبرد ایران توانست تاکتیکهای جدید بزند که هیج نتوانسته بود پیش بینی کنند وبرای اولین بار این کانل خوب هوادی از عراق را گرفت وضدهوا قفل کرد به این معنی قبل ازنکه تانکها برگردند ویپاده نظام به انها برسد از ضدهوائیهرا رها کردند وهلی کوپتر ضربه مهلکی زد وتانکها را رها کردند وفرار کردند جناب رجوی خدمت صدام رسید وقتیکه به خبر رابه اومیدند وموهایش سیخ میشود چهره صدام ارام وغمگین وعصبانی وچشم ها گودر فته .سراش به سختی بالا میاید واین مقدمه گریان شدن ایشاناست از نظ علم نظامی اولین علت ان نبودن انگیزه درتمام سطوح ارتش صدام است ودراین مدت فشارخاص برای ارتقا وجود نیامده است وبخوبی طبقه بندی دقیق تجربه ها انجام نگرفته است ولی برعکس ایران است طبق عاغده علمی درمرجله اول جنگ یک نیرو با نیروی مساوی یا قدرت مساوی دارد ویاحداکثر دوبرابر دارد وبقل نظامیها هنوز بیضه نگرفته است واگربا انگیزه وعلمی کار کردن وکار مضاعف کردن را نجام دهد چناچه پس از چند سال ارتش ان به نصف برسد ونیم تجهیزات رادشته باشد میتواند نتا پنج برابر روز اول ضربه بزند- ادامه دارد


ارسال شده در توسط علی

بسم الله الرحمن الرحیم- - - نقدی بردوست عزیزجناب اقای شاهسوندی یخش- سیزدهم-روش دیگر ارتش ومرکز زرهی این بود که از هر ده چهار سرباز مورداطمینان وتعلیم یافته داشتند که اخبار ها رابرای انها ارسال میکرد وژندارمری هم داشت درجهان سوم شهرها جنگ شهری بدرد نمیخورد وبیشتر کار سیاسی کند وپیروزی هم نداردشاه جنگ های شهری مخصوص عمده میکرد وبزرگ نمائی میکرد که احساسات غربی ها برانگیزد وخوراک برای رسانهای داخلی وخارجی داشته باشد ووام های کلان را بگیرد وهم بدهدبرعکس دهات است که کابرد نظامی وحشتناکی دارد طبق فومورل های نظامی چناچه فقط 30درصد دهات فقط ناراحت باشند رژیم بیادیا دست به اقدامات عاجل بزند ویا بدون سروصدا مملکت را ترک کند ومستشاری امار سی درصد داده بوداین سی درصد بایک تحرک سیاسی به 50 درصد میرسد وهمان هزینهدارد که ایران با روسیه وارد جنگ شود.درحالیکه احساست شهری ودنیا رابخود میاورد که دلائل انرا شرح خواهمداد درتمام ارتش های بزرگ دنیا چگونه پس از جنگ خرابی ها باکمک ارتش برطرف میکنند یادمیدهند وارتش امیرکادراین مورد سرامد است وارتشیان هم انها یادگرفته بودن که میتوانستند تا هفتاد درصد مخارج که برای کاریابی جوانان بکار میبردند بخوبی در بیاورند  ومداوم پیشنهاد داده بودنداین چهار سرباز بدون اطلاعات از هم کار میکردند اول شاه را تا حدامام زاده بالابرده بودند وهمکاری باتمام ارگانها بخصوص نظامی وانتظامی را درحد متولی امامزاده ارتقا داده بودند وتشویق میکردند هرنوع اخباررا به انها گزارش دهید ومردم بخاطر بعضی شگرد ها مثل اصلاحات عرضی تصور میکردند که شاه یک نیروی دلسوزاست تمام جلسات درهات باید اول برای شاه دعا شود وتا انجا امکان دارد از روحانیت دعوت نشود وچناچه روحانیت دعوتشد به تفهیم کنند که برای شاه اول تمجید وسپس دعا کند وبرنامه ایها دیگر ومردم فکر میکردند که این گزارش ها موثر واقع خواهدشد درحدود بطور متوسط ماهانه 1500 نامه برای مرکز زرهی میامد وبرایواحد های زرهی استان که میامد انها را مستقیما به مرکز زرهی میفرستادند در ایننامه ازهمه چیز صحبت شد فلانی مشورب میخورد وفلانی قمار میکند وفلانی مواد میشکد یا تریام به بهجادی حمله میکند ورنش رادرتهان وادار به فحشا کردهاست وفلانی ضد شاه است وفلانی به رعیت ظلم کردهاست ولی ازاین نامه تنها چهار موردانرادست چین میکردند ومابقیه را میسوزانند وانها به ستاد ژندارمری استان تحویل میدادند وکم کم این نسئله مطرح شد که گویا اینان مثلا باروحانیت مخالف هستند وبا گروهک ها وامنند ان وبه دیگر قضا توجه ندارند وعمد ناراحتی بیکاری جوانان بود که انها مجبور بودند برای امرار معاش حتی به کردستان برونند ولو برای مدت موقت پس از مطالعات دقیق روی افراد روستادی وشهرستانی عدههای به ظاه برای مثلا ایران خود رو درنظر میگرفتند درحالیمه عامل ساواک درایران خودرو منطقه بود وظرف مدت کوتهای میلونر میشد وازهرجوان روستائی پول هنگفت میکرفت که یکمقدار درزندان اوتخفیف قائل شود ویا پستی درتهران به بدهند درحایله کوچکترین پولی برای بیکاری خرج نمیشد ولی هرچقدر مامور بهخواهند میتوانستند استخدام کنند واز این طریق بخوبی چوانان روستائی در شهرها کنترول میکردندودلیل این امر هنوز مشخث نیست کهایا میخواستند جمهوری بیاورند ویانکه یک دوره هرج ومرج ایجاد کنند ولی مشخص است که نمیخواستند یک تخم مرع فاسد دربین تخم مرغ هابشد وارام ارام انها فاسد کند زیرا منطقه پتانسیل کافی برای ایجاد مبارزات داشت وامروزه بخوبی روشن میشودکه اردن تحت چه کنترولی است- روزی استاد دردانشگاه لندن سئوال کرد شما دریک جلسه فرض کنید که دعوت دارید گروهی هم هستندچگونه ازاین افراداطلاعات بدست میاورید کسی بلد نبود ایشان فرمود اول درگوشه های سالن تنها باشی هیچگاه صحنه را گم نکنید ولی بارامش گروه که دورهم جمع میشوند هرکس سرش رازیاد تکان میدهد چیزی زیاد نمیداند کسی دهانش باز شده وچشمانش خیره شده اوهم چیزی نمیدادند شما نباید بی مایه باشید سعی کنید مثلا ار کشورچین کمونیست که کمنر کسی چیزی میداند اطلاعات جالبی داشته باشید وخلاصه شرح داد چگونه اطلاعت بدست میاید وچگونه همیناطلاعات درانجا توسط افراددیگر بدون انکه بدانند چک میشود این نکته برای این گفتم اطالعات غرب ار ایران بخوبی روشن میکرد خوداگاه وناخوداگاه غرب پرستیژخوداش راازدست داده است وهم چنین در منطقه تحرکات درایران بسرعت تحرکات رادرمنطفه گسترش خواهد داد وعلت تاخیر به نظر میرسد که انگلستان مخالف جمهوری بوده است وبعد رضایت داده است که بعداش چه بشود مشخص نیست- واین امردر سطح کلان روی ان بحث شدهاست والبته یک نظ هم بود که دوره کارتر بزرگ به سر امده است وشرکت های دیگر هم حقدارند وکشورهای جدید مثل استرالیا ونیوزلند وبلوک شرق وامریکا لاتن هم حقوقی دارند-


ارسال شده در توسط علی

 بسم اللهالرحمن الرحیم- -نقدی بردوست عزیزجناب اقای شاهسوندی-تصور میکنم روز جمعه ای بود که یک مهم عزیزی از فامیل پیش ما امد که علاقه زیادی به خامه داشت من صبح زود برای بدست اوردن خامه بیرون امدم همه جا بسته بود به چهارراه هجرت رسیدم سمت چپ به سمت دروازه اصفهان یک مغازه بسیار کوچگی بقول ابادانی ها قماری نزدیک یک گاراژ بسیار بزرگ بود کهدرانجا کارهای فنی ماشین هم انجام میشد مغازه باز بود ویک نفرهم دم در حال خرید مفصل بود- مندیدم یکنفر فرد ی که وارد سن شدهاست .گلاه سیاهی هم بر سر دارد وحالت داش مانندی همدارد متاسفانه پس ازانقلاب فرزندان بعضی ازانان هم موارد مسائل مواد مخدر شدند بطوریکه کسی به انها زن نمیداد برای دزدی وکسب مدرک بسیج درجبهه وکسب ابرو وارد جنگ شدند که بالا فاصله انان از جبهه انها را اخراج میکردند ولی بعد درجبهه تعدادازانان توبه کردند وکارهای کارستان انجام دادند وبعضی به منافقین پیوستند وجنایات زیادی کردند رنگ اش بشدت پریده است مداوم کمراش راگرفتهاست وتا میخواهد بلند شود بشدت وای وای میکند وهمه میگفتند بنشین من دراین مواقع علوم پزشکی ام گل میکند گفتم نارحتیاش چی هست ماانواع قرصهای داریم میروم میاورم جوانی بود که معلوم شاگردفنی ماشین است به من گفت مهم نیست حالش خوب میشود من تصور کردم که معتاداست به ایشان من قرص دیازپایم دارم ارام سرش درگوش من کرد .گفت امروز دختر درسن راهنمائی برادردرش را اعدام کردند من زمانی درجبهه جناب داش میامد که اجازه بگیرد پسرش را به استانه شاه ملکوت امام رضا ببرد من مدتها بهاوخیره میشدم واشک درچشماناش جمع میشد ومیگفت بهخدا قسم خون به جگر ما کردهاست اجازهاش را بدهید یکی ازاینها یک بچه زرنگ فوق تصور بود درتمام کارهای فنی بی نظیر بود واز لحاظ نیروی ر بدنی اعجوبها بود تمام ماشین سنگین وموتور برق وهرکاری بخوبی از عهده برمیامد وشجاعت بی نظیر داشت درحمله به میگویند بعد از انجام کارها بروسرقله کوه وهدایت اتش را بعهده بگیر همه دیده بودند که وراد معرکه شد به سمت قله رفت ولی جواب از ایشان نمیامده است به نظر حقیر بیسیم را بچه ها در قهوه خانه دهلران گذشته یکی از رهبران جبهه انجا میرود متوجه میشود ایشان انجا است از ایشان تقاضا میکند که به جبهه برگرد بر میگردد انز مان اگر کسی یک ملیون هم میخواست به یک راننده بده که سریع ایشان مثلا به شیرا برساند وجود نداشت فردا به چه هرچه دنبال ایشان میگشتند ایشان پیدا نمی کنند دربین شهدا ومجروحین نبودهاست چون انزمان منافقین زنگ زمیزنند به خانه افراد که پسرش تیر به نزدیک فلب خوردهاست ودر بیمارستان بغداد بستری است نارحت نباشید ما درحال رسیدگی به وضع ایشان هستیم تلفن میزند به منزل ایشان یا فامیل که ایشان همین جاهاهست وگول نخورید فامیل ایشان فرمودند فلانی درمنزلاست بعد معلومشد سورا یک ماشین شخصی میشود ومیگیوید من پول ندارم ولی اگر منرا به شیراز برسانید 50 گرم تریاک میدهم وایشان گفته است باز هم داری گفته بله دوکیلوبه ایشان فروخته است – جناب حالش خوب شد وفرمود بچه درسن راهنمائی طبق قانون سازمان ملل نباید اعدام شود؟ -بچهای مارا نکشند تا کشته نشوند-  جناب جوان فنی فرمودن من روزی دیدم اوسا رفت به سمت اطاق اشغال دانی وچیزی را پنهان کرد این چه بود که شما پنهان کردی ایشان فرمودند یک پول گردن کلفت است که باید به کسی بدهم ومیترسم درخانه باشد دزد بزند گویا بمب بوده است من باز گشتم از بچه جویای مطلب شدم- برادر بزرگ ایشان که سرباز بوده است واعزام به کردستان میشود به منافقین میپیودند ودر کردستان بخشی که انها تصرف کرده بودن با سپاه میجنگیده است تلفن میزند به خانه که برادکوچک اش به انها بپیودند ایشان قبول نمیکند وبه خواهراش میگوید ایشان قبول میکند به تنهائی به سنندج میرود وتوسط برادراش به منافقین مییپودند-مدتها با سپاه میجنگیده است ومداوم دردهات کردستان بر علیه اسلام ایران تبلیغ سو میکردهاست که منجمله در شیراز دختران باقیمت بالا به اعراب میقروشند ومیخواستند همین بلا سر ایشان بیاورند که ایشان فرار کردهاست-ادامه دارد


ارسال شده در توسط علی
<      1   2   3   4   5   >>   >

بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
مرداد 1389
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
مهر 95
آبان 95
آذر 95
دی 95
بهمن 95
اسفند 95
فروردین 96
اردیبهشت 96
خرداد 96
تیر 96
مرداد 96
شهریور 96
مهر 96
آبان 96
آذر 96
دی 96
بهمن 96
اسفند 96
فروردین 97
اردیبهشت 97
خرداد 97
تیر 97
مرداد 97
شهریور 97
مهر 97
آبان 97
آذر 97
دی 97
بهمن 97
اسفند 97
فروردین 98
اردیبهشت 98
خرداد 98
تیر 98
مرداد 98
شهریور 98
مهر 98
آبان 98
آذر 98
دی 98
بهمن 98
اسفند 98
فروردین 99
اردیبهشت 99
خرداد 99
تیر 99
مرداد 99
شهریور 99
مهر 99
آبان 99
آذر 99
دی 99
بهمن 99
اسفند 99
فروردین 0
اردیبهشت 0
خرداد 0
تیر 0
مرداد 0
شهریور 0
مهر 0
آبان 0
آذر 0
دی 0
بهمن 0
اسفند 0
فروردین 1
اردیبهشت 1
خرداد 1
تیر 1
مرداد 1
شهریور 1
مهر 1
آبان 1
آذر 1
دی 1
بهمن 1
اسفند 1
فروردین 2
اردیبهشت 2
خرداد 2
تیر 2
مرداد 2
شهریور 2
مهر 2
آبان 2
دی 2
آذر 2
بهمن 2
اسفند 2
فروردین 3
اردیبهشت 3
خرداد 3
تیر 3
مرداد 3
شهریور 3
مهر 3
آبان 3
آذر 3