سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خونِ جوشانِ امام حسین علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم- پیشنهاد برای مردم عزیز ترکیه-اخیر اقای اردوغان خواستندکه ازتمام احزاب حتی احزاب لائیک به رهبری اقای کمال که مسدله حجاب را موردباز رسی وباز بینی جدید قرار دهند وبه یک طرح جامع نوین نائل شوند- درمرحله اول به بعد سیاسی توجه نکیند زیرابعد اصلی حجاب بعد عبادی ان است- زیرا غرب مانند وهابیت بیان میکند که این بعد سیاسی فقط برای کوبیدن عرب وارزشهای مشعشع ان است وجامعه عصر حجر مدرن تر ار از ارزشهای اسلام مدرن است جناب اقای کمال مایل است که مسئله حجاب را ازطریق دیوان عالی اروپا حل وفصل کند اقای کمال باید بداند که دیوان اروپا اولا به نفع خوداش حکم میدهد- دوم – دارای منش لائیک است حق قضاوت در باره اسلام ندارد- خود باخته نشوید ازهمان طریق انان فقط پنچ مکتب فلسفی انانرا با معیارهای اسلامی برخورد با معیار های عقلانی دهید  ونتجه گیری کنید که بقول حضرت استاد معزز جناب شهید ایت الله العظمی مرتضی مطهری رحمت واسعه الهی برایشان باد": عصاره:" گیری کنید- کار ی که خود غرب هم میکند وجوابشان را بدهید- وگرنه برای فردای شما وجهان سوم مسئله میسازید امریکا تصور میکنند که سرنخ تمام مذاهب در دست اواست وکسی جرئت مخالفت با ایشان ندارد وگرنه با یک فوت انهارا از میدان بدر میکند ومردم دنیا تصور میکنند که تنها چپ هست که میتواند درمقابل امریکا ایستادگی میتواند بکند وامریکا تصور میکند که به راحتی این چپ را به کمک مذهب وسرمایه داری انرا سرنگون سازد


ارسال شده در توسط علی

بسم الله الرحمن الرحیم- پیشنهاد برای مردم عزیز ترکیه-اخیر اقای اردوغان خواستندکه ازتمام احزاب حتی احزاب لائیک به رهبری اقای کمال که مسدله حجاب را موردباز رسی وباز بینی جدید قرار دهند وبه یک طرح جامع نوین نائل شوند- درمرحله اول به بعد سیاسی توجه نکیند زیرابعد اصلی حجاب بعد عبادی ان است- زیرا غرب مانند وهابیت بیان میکند که این بعد سیاسی فقط برای کوبیدن عرب وارزشهای مشعشع ان است وجامعه عصر حجر مدرن تر ار از ارزشهای اسلام مدرن است جناب اقای کمال مایل است که مسئله حجاب را ازطریق دیوان عالی اروپا حل وفصل کند اقای کمال باید بداند که دیوان اروپا اولا به نفع خوداش حکم میدهد- دوم – دارای منش لائیک است حق قضاوت در باره اسلام ندارد- خود باخته نشوید ازهمان طریق انان فقط پنچ مکتب فلسفی انانرا با معیارهای اسلامی برخورد با معیار های عقلانی دهید  ونتجه گیری کنید که بقول حضرت استاد معزز جناب شهید ایت الله العظمی مرتضی مطهری رحمت واسعه الهی برایشان باد": عصاره:" گیری کنید- کار ی که خود غرب هم میکند- وگرنه برای فردای شما وجهان سوم مسئله میسازید امریکا تصور میکنند که سرنخ تمام مذاهب در دست اواست وکسی جرئت مخالفت با ایشان ندارد وگرنه با یک فوت انهارا از میدان بدر میکند ومردم دنیا تصور میکنند که تنها چپ هست که میتواند درمقابل امریکا ایستادگی میتواند بکند وامریکا تصور میکند که به راحتی این چپ را به کمک مذهب وسرمایه داری انرا سرنگون سازد


ارسال شده در توسط علی

بسم الله الرحمن الرحیم-پیشنهادات برای اقای مردم ترکیه عزیز-اخیراقای اردوغان از اتمام احزاب حتی احزاب لائیک به رهبری اقای کمال خواستند که مسئله حجاب را موردباز رسی جدید قرار بدهند به یک طرح جامع نوین برسند- اولحجاب را از بعد سیاسی به توجه نکنید که غرب بلافاصله مانند وهابیت کیفرماید که اینرا فقط برای کوبیدن غرب وازبین بردن حکوت پیشرفته لائیک انجام میدهند که درقرن حجر جلوتراست اسلام مدرن بوده است- دوم درجنبه سیاسی ازههمان طریق غرب کنید که درغرب به حذف فلسفی معروف است ودر ایران بهترین اصطلاح مال جناب شهید مطهری است بنام عصاره گیری هحتیاجی نیست که 19 مکتب فلسفی را عصاره کنید وبه وجه مشترک با اصول عقلنی برسید کافی است فقطپنج کتب فلسقی غرب را باسلام اصول گیری عقلانی کنید وپاسخ انها رارد کنید- اقای کمال باید بداند که دیوان اروپائی اولا که منافع غرب را درنظر میگیرد در ثانی لائیک است حق قضاوت ا درباره اسلام ندارد خود باخته نشوید که فردا برای کشورخودتان برای جهان سوم مسئله بسازید کارامریکا این است که تصور میکند سرنخ های مذهب ها در دست اواست وهمه انها نوکر ایشان هستند وگرنه بایک فوت از میدان بد رمیرونند وتنها دنیا ایرنا بفهمد که چپ میتواند درمقابل امریک

به وانراهم باکمک مذهب وسرمایه داری سرنگون میکند


ارسال شده در توسط علی

بسم اللهالرحمن الرحیم-باتسلیت اسوه عشق وعقلکه روحش هرجاخدا بود او هم بود –بدوانکه ممنوعیت رااحساس کند- نظریات شخصی است- یک قصه از جبهه-شهید عزیز مهندس حسین ظل الانوار منرا بایک چیب برای بازدید صحنه نبردی راکه برای اولین بار فرماندهی کرده بود برد- او قبلا جانشین فرماندهی بود- به نظر میرسید که عراق محاسبات بسیار خوب نظامی کرده بود- دفاع اخر به عهده لشگری گذاشته بود که هم وضعیت زمین به نفع او بود وکاملا به ضرر ما بود وهم نزدیک ترین راه برای عبور از دروازه کوه اول ودوم بود کاملا میکانیزه بود خط دفاعی ان لشگر خوب مقاومت کرده بود تا باربندی وسوار شده سریع داشته باشند وتعلیمات بسیار خوبی برای ارایش وتیراندازی حین حرکت دقیقی را اجرا میکردند بعدازشکستن خط عراق مدتی این تیپ وقت تلف کرده بود که که کاملا میکانیزه شود ولی باسرعت 30 کیلومتر به تعقیب رفته بود که عراق باسرعت 15 کلیومتر عقب نشنینی میکرده است ایشان میابست حداکثر تهور بهخرج میداد که مورد شماتت فرمانده اصلی واقع میشد در ثانی با با فاصله پنج کلیومتر با دشمن میجنگیدتا از حملات بسیار راحت هوائی دشمن که ده مورد حمله میکرد در امان باشد گرچه عراقی موشک های رسام بسیار مدرن دراختیار داشتند که از اطراف محیط نیروهایشان به هوا ارسال میکردند ولی خلیانهای انهاچنان دقیق نبودند وزمین جائی برای استتار نداشت وبخصصو در حملات شیمیائی ومجروح شدن بشدت نیروهای ایشان اسیب پذیر بودند ایاشن در فاصله 15 کلیومترئی نبرد سختی را اغار کرد ودستور گسترش داد تا از حملات توپخانه وحملات هوائی که قریب الوقوع جلو گیری کند نیرو اطاعت نکرد ومایل بود که خیلی نزدیک شوند و جلوی ایشان یک نفر ابود ومداوم پانصد متر ی جلوی نفربر گلوله میخورد ویک دفعه نفر راهی پیدا کرد بود به بالای تپه نزدیک سمت راست رفت وچهرنفر بر دیگر طبق قانون بز به بالای شانه سمت چپ رفتند وبه رظطیعت خودشان به دشمان برسانند که باعث ترس یک توپخانه کششی عراقی که حد پائین بود میشوند انرا رها میکنند وبا سرعت بیشتر به عقب نشنی دست میزنند ولی نفر ها مواجه ها باحجم عظیم  گلوله باران میشوند وعقب نشنین میکنند وایشان توقف میدهد که گشترش پیدا کنند- شخصی بوده است که استخاره تسبیح ایشان بسیارمعروف بودهاست تقاصای تسبیح میکنند قثط یک ضد هوا اماده بکار برده است ایشان از چیپ پیاده میشود وپشت سنگی استتار میکند یک دفعه یک هواپیمای عراقی ده متری بالای تپه عبور میکند .یک نیمه دایره میزند که درجبهه مشهر به زدن :" سی:" است که علامت پرتاب بمب شیمیائی هم است ودر بازگشت باسرعت فوقالعاده که ضد هوا جا میماند رگبار میبندند وایشان پست سنگ درحا خندیدن بوداست زیرا بودن مهاب درخار علط میزدند وازدره سرازیر میشدند ایشان حدس میزند حداقل 15 شهید و30-ت45 مجروح دارد ولی به هیچکس گلوله نخورده بوده است ایشان بادفتر عملیات تماس ایجا میکند وجریان را میگوید ومیفرماید دفعه دیگر سه تا گوسفند به اسم حضرت عباس علیه السلام ذبح کنید به چها میخواستند که گشترش بگیرنند ایشان میفروماید حالا باید به ستون سریع کنید وارد سر شیبی میشودن که درمیان نیمه راه تا کوه اول  استقرار پیدا میکنند چناچه درحد عملیاتی بودند میتوانستند در پشت کوه دوم مستقر شوند وسپس قردای انروز حمله جانانهای انجام دهند—فردای انروز یکی بچه ها میاید به نزد ایشان که دائی ایاشن فرموده است سه گوسفند را من تهیه میکنم وفردا میاورم وایشان بیست روزی طول میکشد واز دفتر عملیات ایشان با با حسین عزیز تماس میگیرد که گچوسفند ها را ارسال نکردند ایشان میفرماید پول داری میگوید بله میگوید از اندیمشک تهیه کن بعد از مدتی ایشان بادروبین میبیند یک نفر بالباس شخصی .کلاه اروپائی بره دارد میاید به دژبانی خط میگوید که تیم رادیو ولویزوین دارند میایند انها راه نده وگرنه یک کتک مفصل انها را میزنم زیرا وضع ما مناسب نیست واینها اهل چاخان هستند ولی بعد متوجه میشود با یکنفر دیگر باسه گوسفند درحال امدن هستند ایشان سه گوسفند را میکشند ویکی را پوست میگیرنند وباهمه کباب میدهند وبلافاصله ایشان بهان جناب میفرماید بروید اینجا خطرناک است ایشان اصرار میکند ایشان میگوید شما به دفتر بروید ما سه چگر ومقداری گوشت برای شما ارسال میکنیم ایشان مداوم اصرار داشته که باشد تا ایشان عصبانی میشود وایشان خدا حافظی میکند وبه بالای تپه میرود وشروع به دیدن میکند که یکدفعه هواپیمای عراقی پائین تپهرا میزند ایاشن ترمز بریده شروع به دویدن میکند درحالیکه باید استتار میکرد وجناب حسین عزیز دستور میدهد یک چیپ بیمه حضرت عباس علیه السلام ایشان ببر د زیر ا بخوداش هم اسیب وارد میکرد چیب ایاشن میبرد فرمانده مقر میپرسد که چرا نفس نفس میزنی ایشان جریان را میگوید فرمانده میپرسد مگر شما سربازی نرفتی ایشان میگوید من معافیت گرفته بودم ایشان درجواب میفرماید من گفتم به ان ده تا راهنمائی یگ نگاه بیانداز ایشان از دفتر زنگ میزند یخ از کجا پیدا میشود ایشان هم جواب یخ با کلمن از اندیمشک تهیه کن


ارسال شده در توسط علی

بسم اللهالرحمن الرحیم-باتسلیت اسوه عشق وعقلکه روحش هرجاخدا بود او هم بود –بدوانکه ممنوعیت رااحساس کند- نظریات شخصی است- یک قصه از جبهه-شهید عزیز مهندس حسین ظل الانوار منرا بایک چیب برای بازدید صحنه نبردی راکه برای اولین بار فرماندهی کرده بود برد- او قبلا جانشین فرماندهی بود- به نظر میرسید که عراق محاسبات بسیار خوب نظامی کرده بود- دفاع اخر به عهده لشگری گذاشته بود که هم وضعیت زمین به نفع او بود وکاملا به ضرر ما بود وهم نزدیک ترین راه برای عبور از دروازه کوه اول ودوم بود کاملا میکانیزه بود خط دفاعی ان لشگر خوب مقاومت کرده بود تا باربندی وسوار شده سریع داشته باشند وتعلیمات بسیار خوبی برای ارایش وتیراندازی حین حرکت دقیقی را اجرا میکردند بعدازشکستن خط عراق مدتی این تیپ وقت تلف کرده بود که که کاملا میکانیزه شود ولی باسرعت 30 کیلومتر به تعقیب رفته بود که عراق باسرعت 15 کلیومتر عقب نشنینی میکرده است ایشان میابست حداکثر تهور بهخرج میداد که مورد شماتت فرمانده اصلی واقع میشد در ثانی با با فاصله پنج کلیومتر با دشمن میجنگیدتا از حملات بسیار راحت هوائی دشمن که ده مورد حمله میکرد در امان باشد گرچه عراقی موشک های رسام بسیار مدرن دراختیار داشتند که از اطراف محیط نیروهایشان به هوا ارسال میکردند ولی خلیانهای انهاچنان دقیق نبودند وزمین جائی برای استتار نداشت وبخصصو در حملات شیمیائی ومجروح شدن بشدت نیروهای ایشان اسیب پذیر بودند ایاشن در فاصله 15 کلیومترئی نبرد سختی را اغار کرد ودستور گسترش داد تا از حملات توپخانه وحملات هوائی که قریب الوقوع جلو گیری کند نیرو اطاعت نکرد ومایل بود که خیلی نزدیک شوند و جلوی ایشان یک نفر ابود ومداوم پانصد متر ی جلوی نفربر گلوله میخورد ویک دفعه نفر راهی پیدا کرد بود به بالای تپه نزدیک سمت راست رفت وچهرنفر بر دیگر طبق قانون بز به بالای شانه سمت چپ رفتند وبه رظطیعت خودشان به دشمان برسانند که باعث ترس یک توپخانه کششی عراقی که حد پائین بود میشوند انرا رها میکنند وبا سرعت بیشتر به عقب نشنی دست میزنند ولی نفر ها مواجه ها باحجم عظیم  گلوله باران میشوند وعقب نشنین میکنند وایشان توقف میدهد که گشترش پیدا کنند- شخصی بوده است که استخاره تسبیح ایشان بسیارمعروف بودهاست تقاصای تسبیح میکنند قثط یک ضد هوا اماده بکار برده است ایشان از چیپ پیاده میشود وپشت سنگی استتار میکند یک دفعه یک هواپیمای عراقی ده متری بالای تپه عبور میکند .یک نیمه دایره میزند که درجبهه مشهر به زدن :" سی:" است که علامت پرتاب بمب شیمیائی هم است ودر بازگشت باسرعت فوقالعاده که ضد هوا جا میماند رگبار میبندند وایشان پست سنگ درحا خندیدن بوداست زیرا بودن مهاب درخار علط میزدند وازدره سرازیر میشدند ایشان حدس میزند حداقل 15 شهید و30-ت45 مجروح دارد ولی به هیچکس گلوله نخورده بوده است ایشان بادفتر عملیات تماس ایجا میکند وجریان را میگوید ومیفرماید دفعه دیگر سه تا گوسفند به اسم حضرت عباس علیه السلام ذبح کنید به چها میخواستند که گشترش بگیرنند ایشان میفروماید حالا باید به ستون سریع کنید وارد سر شیبی میشودن که درمیان نیمه راه تا کوه اول  استقرار پیدا میکنند چناچه درحد عملیاتی بودند میتوانستند در پشت کوه دوم مستقر شوند وسپس قردای انروز حمله جانانهای انجام دهند—فردای انروز یکی بچه ها میاید به نزد ایشان که دائی ایاشن فرموده است سه گوسفند را من تهیه میکنم وفردا میاورم وایشان بیست روزی طول میکشد واز دفتر عملیات ایشان با با حسین عزیز تماس میگیرد که گچوسفند ها را ارسال نکردند ایشان میفرماید پول داری میگوید بله میگوید از اندیمشک تهیه کن بعد از مدتی ایشان بادروبین میبیند یک نفر بالباس شخصی .کلاه اروپائی بره دارد میاید به دژبانی خط میگوید که تیم رادیو ولویزوین دارند میایند انها راه نده وگرنه یک کتک مفصل انها را میزنم زیرا وضع ما مناسب نیست واینها اهل چاخان هستند ولی بعد متوجه میشود با یکنفر دیگر باسه گوسفند درحال امدن هستند ایشان سه گوسفند را میکشند ویکی را پوست میگیرنند وباهمه کباب میدهند وبلافاصله ایشان بهان جناب میفرماید بروید اینجا خطرناک است ایشان اصرار میکند ایشان میگوید شما به دفتر بروید ما سه چگر ومقداری گوشت برای شما ارسال میکنیم ایشان مداوم اصرار داشته که باشد تا ایشان عصبانی میشود وایشان خدا حافظی میکند وبه بالای تپه میرود وشروع به دیدن میکند که یکدفعه هواپیمای عراقی پائین تپهرا میزند ایاشن ترمز بریده شروع به دویدن میکند درحالیکه باید استتار میکرد وجناب حسین عزیز دستور میدهد یک چیپ بیمه حضرت عباس علیه السلام ایشان ببر د زیر ا بخوداش هم اسیب وارد میکرد چیب ایاشن میبرد فرمانده مقر میپرسد که چرا نفس نفس میزنی ایشان جریان را میگوید فرمانده میپرسد مگر شما سربازی نرفتی ایشان میگوید من معافیت گرفته بودم ایشان درجواب میفرماید من گفتم به ان ده تا راهنمائی یگ نگاه بیانداز ایشان از دفتر زنگ میزند یخ از کجا پیدا میشود ایشان هم جواب یخ با کلمن از اندیمشک تهیه کن


ارسال شده در توسط علی

بسم اللهالرحمن الرحیم- -نقدی بردوست عزیزجناب اقای شاهسوندی- قبل ازانکه گروه منافقین بوجود بیاید –من دریال سوم راهنمائی به تعبیر امروزه ازهمشاگردهایم جناب اقای افشار که پدراش رئیس معدب ذهبی بود دستورالعملهای سیر سلوکی میگرفتیم اگر به مسجد جامعه عتیق میرفتید جوامنان مهذب را میدیدید که خلاصله اصول کافی را درحالی کهدرمتانت خاص نشستهاند ودرخود فرو رفتند این کتاب را میخواندند تنها عامل مهم بهائیت بود که هرکس که میفت پس ازمدتی احساس تیرگی میکرد ورها میکرد وسپس استاددعا وبد وقتیکه میپرسیدیم که ازبهئیت چه فهمیدی ایشان میفرمود بهائیت اسم چه میوهای است من برای انکه فلبیم روشن شودشبهای زمستان پای برهنه توی برف استغفار کردم وکنار پنچره شب زمستان تا صبح دعا خواندم خوابم رفت افتادم پیراهنمن گیر به زائده پنجره عمه من مهمان بود من راتا حدودی گرغت ولی من به پائین افتادم وهیچی نفهمیدم وبهوش امدم بعدا باز بروی برف رفتم چند الگو وجودداشت- یکی از این الگوها اعجوبه بود کهاز خطه کازرون وایشان روحانی بود  پدر برگ ثروتمند بودهاست که بعدا ورشکست میشود وشخص فقیربوده است که مشهور به مستجاب الدعوه ایشان به نزد جد من میاید که بعضی مواقع روحانی محل بوده است وهوش خوبی داشته است ودرهوش معروف بودهاست وئازرایشان پول میخواهد و جدم من میفرماید که من دوبرابران را میدهم به شرطی دعا کنی که نوه من هوش زیادی داشته باشد ایشان دعا میکند هوشی خداوند بهد که به هیچکس دراین دوره وزمانه نداده باشد بطوریکه هوش تو دیگرمطرح نشود- ایشان دوسالگی درحالت وخواب بیداری پدر اش میگوید ومن کلید را درفلان کجا گذاشتهام وبعد ازدوسال یاداش میرود ایاشن ملاحطغ میکندکمداوم پدراش نارحت است ومثل انکه دنبال چیزی میگرد وازاوسئوال میکند دنبال چی هستی-ایشان میفرماید دنبال کلید وایشان جواب میدهد زودتر میگفتی کلید فلان جا است خیلی تعجب میکند ومیروند کلید پیدا میکند وایشان برای تعریف کرد که دراین سن خواستم حافظ ام راازمایش کنم که مثل سایق هست است یانه یک دیوان شعرعربی گردن گلفترا سه روز حفظ کردم تمام کتب مذهبی به عربی حفظ بود وبسیار از دیوانهای عرب ونثر عربی را درمورد مذهب حفظ بود وبیشتر متون عربی را حفظ میکرد- ایشان یک روش داشت که شیعه از طریق فقط خطبه های حضرت زینب سلامالله علیها اثبات میکرد وبابردان سنی درکویت مداوم این بحث راداشت و وبعضی از بچه ها الگوی ایشان بدست اورده بودند ودرمسیر کارمیکردند منجمله یک همکلاسی داشتیم دردبیرستان ابوذر فعلی که خداوند استعداد بود من چند بار کتب عرب ی قطور رادرستایشان دیم ولی ایشان به کوچه چپ زد وازخانواده بسیار فقیر بود وایشان کنکورنداد که بعدا فهمیدم ومیرود خوزستان یکسال درمیان اعرا بودهاست وسپس به کویت بوده است که هم کار کند وهم عربی یادبگیرد ولی فامیل ایشان درکویت بسیار ثروتمند بودند وبهایشان میگویند ما زندگانیشما را تامین میکنیم وشما هم راه خودت برو وایشان چهار سال انجا بوده وهمان روش استاد طی کردهاست وموفق شده بود که برادارن سنی باخطبههای حضرت زینب سلام اللهعلیها ناکوت کند- بقوا استادم درانگلستان خطر غرب این است که یک هسته اهنین میسازد که بع هیچوج نمیشود نابوداش کرد وکم کم مسیر ا منحرف میکند ومن درانجا باتجارب خودم متوجه شدم استادانگلیس چگونه بامهارت درویشگری راداراد به سنت تاریخی گدشته لوکس تبیدل میکند گرچه ان روش برای امروز کارئی نداشت وتنها حضرت ایتالله العضمیالشهید دستغیب تنها یاوراین گروه بود که امروزه اگر بچهاانها ببیند تعجب میکنند ومادرمیگویدنگاه نگاه کن درویش است- ادامه دارد


ارسال شده در توسط علی

بسم اللهالرحمن الرحیم- -نقدی بردوست عزیزجناب اقای شاهسوندی- قبل ازانکه گروه منافقین بوجود بیاید –من دریال سوم راهنمائی به تعبیر امروزه ازهمشاگردهایم جناب اقای افشار که پدراش رئیس معدب ذهبی بود دستورالعملهای سیر سلوکی میگرفتیم اگر به مسجد جامعه عتیق میرفتید جوامنان مهذب را میدیدید که خلاصله اصول کافی را درحالی کهدرمتانت خاص نشستهاند ودرخود فرو رفتند این کتاب را میخواندند تنها عامل مهم بهائیت بود که هرکس که میفت پس ازمدتی احساس تیرگی میکرد ورها میکرد وسپس استاددعا وبد وقتیکه میپرسیدیم که ازبهئیت چه فهمیدی ایشان میفرمود بهائیت اسم چه میوهای است من برای انکه فلبیم روشن شودشبهای زمستان پای برهنه توی برف استغفار کردم وکنار پنچره شب زمستان تا صبح دعا خواندم خوابم رفت افتادم پیراهنمن گیر به زائده پنجره عمه من مهمان بود من راتا حدودی گرغت ولی من به پائین افتادم وهیچی نفهمیدم وبهوش امدم بعدا باز بروی برف رفتم چند الگو وجودداشت- یکی از این الگوها اعجوبه بود کهاز خطه کازرون وایشان روحانی بود  پدر برگ ثروتمند بودهاست که بعدا ورشکست میشود وشخص فقیربوده است که مشهور به مستجاب الدعوه ایشان به نزد جد من میاید که بعضی مواقع روحانی محل بوده است وهوش خوبی داشته است ودرهوش معروف بودهاست وئازرایشان پول میخواهد و جدم من میفرماید که من دوبرابران را میدهم به شرطی دعا کنی که نوه من هوش زیادی داشته باشد ایشان دعا میکند هوشی خداوند بهد که به هیچکس دراین دوره وزمانه نداده باشد بطوریکه هوش تو دیگرمطرح نشود- ایشان دوسالگی درحالت وخواب بیداری پدر اش میگوید ومن کلید را درفلان کجا گذاشتهام وبعد ازدوسال یاداش میرود ایاشن ملاحطغ میکندکمداوم پدراش نارحت است ومثل انکه دنبال چیزی میگرد وازاوسئوال میکند دنبال چی هستی-ایشان میفرماید دنبال کلید وایشان جواب میدهد زودتر میگفتی کلید فلان جا است خیلی تعجب میکند ومیروند کلید پیدا میکند وایشان برای تعریف کرد که دراین سن خواستم حافظ ام راازمایش کنم که مثل سایق هست است یانه یک دیوان شعرعربی گردن گلفترا سه روز حفظ کردم تمام کتب مذهبی به عربی حفظ بود وبسیار از دیوانهای عرب ونثر عربی را درمورد مذهب حفظ بود وبیشتر متون عربی را حفظ میکرد- ایشان یک روش داشت که شیعه از طریق فقط خطبه های حضرت زینب سلامالله علیها اثبات میکرد وبابردان سنی درکویت مداوم این بحث راداشت و وبعضی از بچه ها الگوی ایشان بدست اورده بودند ودرمسیر کارمیکردند منجمله یک همکلاسی داشتیم دردبیرستان ابوذر فعلی که خداوند استعداد بود من چند بار کتب عرب ی قطور رادرستایشان دیم ولی ایشان به کوچه چپ زد وازخانواده بسیار فقیر بود وایشان کنکورنداد که بعدا فهمیدم ومیرود خوزستان یکسال درمیان اعرا بودهاست وسپس به کویت بوده است که هم کار کند وهم عربی یادبگیرد ولی فامیل ایشان درکویت بسیار ثروتمند بودند وبهایشان میگویند ما زندگانیشما را تامین میکنیم وشما هم راه خودت برو وایشان چهار سال انجا بوده وهمان روش استاد طی کردهاست وموفق شده بود که برادارن سنی باخطبههای حضرت زینب سلام اللهعلیها ناکوت کند- بقوا استادم درانگلستان خطر غرب این است که یک هسته اهنین میسازد که بع هیچوج نمیشود نابوداش کرد وکم کم مسیر ا منحرف میکند ومن درانجا باتجارب خودم متوجه شدم استادانگلیس چگونه بامهارت درویشگری راداراد به سنت تاریخی گدشته لوکس تبیدل میکند گرچه ان روش برای امروز کارئی نداشت وتنها حضرت ایتالله العضمیالشهید دستغیب تنها یاوراین گروه بود که امروزه اگر بچهاانها ببیند تعجب میکنند ومادرمیگویدنگاه نگاه کن درویش است- ادامه دارد


ارسال شده در توسط علی
<      1   2   3   4   5   >>   >

بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
مرداد 1389
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
مهر 95
آبان 95
آذر 95
دی 95
بهمن 95
اسفند 95
فروردین 96
اردیبهشت 96
خرداد 96
تیر 96
مرداد 96
شهریور 96
مهر 96
آبان 96
آذر 96
دی 96
بهمن 96
اسفند 96
فروردین 97
اردیبهشت 97
خرداد 97
تیر 97
مرداد 97
شهریور 97
مهر 97
آبان 97
آذر 97
دی 97
بهمن 97
اسفند 97
فروردین 98
اردیبهشت 98
خرداد 98
تیر 98
مرداد 98
شهریور 98
مهر 98
آبان 98
آذر 98
دی 98
بهمن 98
اسفند 98
فروردین 99
اردیبهشت 99
خرداد 99
تیر 99
مرداد 99
شهریور 99
مهر 99
آبان 99
آذر 99
دی 99
بهمن 99
اسفند 99
فروردین 0
اردیبهشت 0
خرداد 0
تیر 0
مرداد 0
شهریور 0
مهر 0
آبان 0
آذر 0
دی 0
بهمن 0
اسفند 0
فروردین 1
اردیبهشت 1
خرداد 1
تیر 1
مرداد 1
شهریور 1
مهر 1
آبان 1
آذر 1
دی 1
بهمن 1
اسفند 1
فروردین 2
اردیبهشت 2
خرداد 2
تیر 2
مرداد 2
شهریور 2
مهر 2
آبان 2
دی 2
آذر 2
بهمن 2
اسفند 2
فروردین 3
اردیبهشت 3
خرداد 3
تیر 3
مرداد 3
شهریور 3
مهر 3
آبان 3
آذر 3