بسم الله الرحمن الرحیم-نیم نگاهی به مقاله ":عوامل وموانع محبت خدا":این مقاله از دانشمند گرانسنگ وبنام حضرت ایت الله مصباح یزدی دامت برکات است-در غرب نبوغ های برجسته که کارهای شگفت انگیز کردند بیشتر انان عارف وجاذب الهی بودند- یک از نقاشان معروف فرانسهجناب اقای": رنه:" که ایشان اعجوبه بسیار پیچیده نام گذاشتند درتمام علوم زمان خود مسلط بوده دریک دهکده خودشان با فلسئفان ومهندسین وکشیشان وهمه افراد درگیر بوده است ودرنقاشی معروف اش که اطاق کار اوبوده است اطاق ازنیمه که توسط یک لوستر بزرگ برقی که دران زمان وجودناشته است که ذران نورانی زرد رنگی که سمبل الهامات الهی است بر میز کارش میتابند وتا الهام کامل نمیشد نقاشی نمیکرد از ان ببعد اطاق به سیاهی میرود ودرته اطاق از سیاهی مشخص نمیشود که نشان ان است که دهکده تاریک است- فقط چند دوست فرهیخته وتعدادمعدودی از فامیل با اوارتباط داشتند تنها یک دخترخانم که لباس راهبه میپوشیده است وفقط در منزل مطالعات الهی داشته را بسیارنورانی میدیده است وعشق افلاطونی ویا لیلی ومجنونی نسبت به ایشان داشته است وبه همین علت یک پنچره ازدیوار مقابل پشت بام ان خانه ایجاد میکند ا دختر خانم گاهی بندرن درپشت بام برای لحظات کوتاهی اشکار میشده است که منبع الهام ایاشن میشده است لذا رنگ شیری مات با برس پنچ که فاصله دستهموها به چند میلمیتر ودرمکتب ایشان نشان نور ملکوتی است از پنچره مانند ابشار به داخل اطاق امده است- پائین دیوار پنچره یک مثلث قائم الزاویه سیاه است که سمبل عدم درک اقای رنه از حضور کوتاه مدت ان دختر خانم در بام است":ان چه ما وجدانا درخود میابیم وبه اصطاح به ان ها علم حضوری داریم- به تعریف نیاز ندارد-دوست داشتن نیز همین گونه است وهمه داریم ومیدانیم چیست- کسی کهمحبت دارد احساس میکند که به طرف محبوب کشیده میشود": ایشان مطلب شرح دادندتا انجا":انسان میل پیدا میکند که با محبوب بیشتر ارتباط بر قرار کند وفاصله اش را با او کم کند تا این که هیچ واسطه ای بین او ومحبوبش باقی نماند:" نکته بسیارمهمی که بیان میکنند": انجذاب بدون ادراک وعلم محبت نیست" یکی از فرماندهان نظامی من که درامریکادرس خوانده بود میفرمود که درانجا به ما گفتند درجنگ با تلقین وفریب وغیره کار پیش نمیرود ماتجربه کردیم باید یک ایدولوژی نیرومند داشت واگر مردم این ایدولوژیرا نپذیرفتند وارد جنگ نشوید ولو امتیاز دهید- استادی تعریف میکرد- در یک دانشگاه معتبر یک ایرانی از تهران از یک دانشگاه معروف ایران فوق لیسانس کامپیتور گرفته بود کهمورد علاقه اش نبوده است ورنج زیادی هم کشید ه بود به امریکا رفته ودررشته دکتری درس بخواند بعداز چند روز استعفا داده بود که برودمثلا پزشکی بخواند استاداو گفته بود ده جلسه بیشتر سر کلاس نباش وایاشن بعداز ده جلسه عاشق کامپیوتر شده بود که به حد افراط رسیده بود- ادامه دارد
بسم الله الرحمن الرحیم-نیم نگاهی به جماعت طاغوت عرب- بهار ازادیدرکشورهای مسلمان عرب شروع شد وحشت زیادی برای غرب ایجاد کرد که شروع به کنترول ان کردند در هرحال بزرگترین سد شکسته شد- البته هنوز امتحان به پایان نرسیده است –افراد میتوانند باز هرکدام طاغوتچه شوند ودنبال یک طاغوت بزرگتری حرکت کنند ولی وضعیت سابق احیا نخواهد شد ویمن و بحرین هم حق داشتند مصر وتونس احقاق حق کنند حق دست جمعی وبا روش دمکراتیک هم پیش رفتند- هیچگونه تحمیل مذهبی وجودندارد تنها حقوق بشری وانسانی مطرح است وعجیب است که وهابیت عربستان تاریخ خودرا فراموش کرد که باتحمیل وکودتا وبا کمک غرب استعمار گر وبا کشتن حتی کودکان وحیوانات ومرغ وخروس هم را از دم تیغ حتی در بازار گذارندند وان شورش یک حرکت ناب توحیدی است- ولی حرکت دمکراتیک یمن وبحرین ضد اسلامی است- جناب اقای سیسی خودشان کودتا کردند ومخالفین خودرا زندانی کردند-= حتی میخواهند بعضی را اعدام کنند واین هم اشکالی نداردکه نماینده همه نیستند- ضد داعش وتکفیری والقاعده بودند عجیب است که فرمودند جهان عرب تحمل ایران انقلابی دریمن نمیکند هرکس درامت اسلامی شکاف ایجاد کند قران میفرماید دردنیا واخرت عذاب سختی خواهد داشت تقسیم امت اسلامی به عرب وعجم وبه شیعه وسنی وبه ایرانی وغیرایر انی گناهی نابخشودنی است- درجنگی بین مسلمانان ومشرکین فردی از مسلمانان یک مشرکی از قبیله ای که باانها خصومت ربرو شد وتیر ی انداخت وان فرد را بشدت مجروح کر د وفریاد زد ازقبیله من خوردی وپیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم ان مطلب راشنید وخشمگین شدند وفرمودند ناسیونالیسم قبیله ای را احیا نکنید بگو از یک مسلمان خوردی- یعنی امت تیکه وپاره ناسیونالیسم نکنید مغول های گرگ پرست که وارد عراق شدند برای عتابات عالیه احترام قائل بودند-ولی وهابیت احترامی برای هلبیت علیهم السلام قائل نبود وزن وبچه ان جا پناهنده شده بودند کشتند وهدایا که بزرگان ومردم به ان استانه هدیه کرده بودند چپاول کردند- یک ایه9 قران ویا حدیثی بیاورید کهخانه یک مشرک را میتوان چپاول کرد- غنائمی متعلق به کعبه بود وعدهای چپاول کرده بودند اعراب جاهلی نیروئی را تهیه کردند ورفتند انها را بدست اوردنددر زمان رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم مسلمانان رفتند چند شتر بعنوان ذکات اوردند مدتی از انهاخوب محافظت کردند بعدانهاراز مراتع خوب اخراج کردند دربیابان های اطراف مدینه رها کردند اتفاقا حضرت رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم از انجاعبور کردند وجوانی را صدا کردند وفرمودند چرا شترها اینجا هستند ان جوان گفت اینها شتران ذکات هستند- حضرت خشمگین شدند وفرمودن اگر اینها لاغر شوند ویا مریض شوند خداوندمنان حساب سختی از شما میکشد اینها به همان جای اول ببرید ویک شتربان ماهر سرپرستی انهارا بعهده بگیرد وفاصله شترها به اندازه باشد که پشم همدیگر را نخورند چون شتر زمانی که گرسنه باشد پشم شتر دیگری را میخورد حال هواپیمای منافقین بازار را میکوید ودراینده بایدجواب خون ها واموال رابدهد
بسم الله الرحمن الرحیم-نیم نگاهی به سقوط هواپیمای ": بالهای المان ":شعبه ای از شرکت لوفتهانزا-من حدس زدم که جزو اخراجی های اینده خواهد بود ایشان درسال 2013 استخدام شده ودارای سلامت روان وامادگی جسمی مناسب بوده است ورزشکار دومیدانی بوده است- البته امرزه درغرب همه حرف هارا بخصوصمسائل مهم را کادر سیاسی میزند گرچه الیت ها مخالف باشند-پلیس خانه ایشان راجستجو کرده است که نامه ای شایدعلت این حادثه را مشخص کند پیدانکرده است ولی در سطل اشغال نامه ای که به ایشان بیان شده است که دراینده خط میخورد را که پاره کرده است پیدا شده است- سخت ترین محل را کهنزدیک بارسلون وایتالیا بوده است وهشت دقیقه سقوط ازاد از ارتفاع 28000 پائی به نزدیکی قله کوبیده است که بهان محل رفتن مستلزم مهارت های زیادکوه نوردی است غرب معضل های زیادی دارد که زیرسیبلی رد میکند وسعی میکند یک چهره دلخواه وجذاب نشان دهد که همه چیز بخوبی درجریان است انها اینمقدر ساده لوح نیستند که سازمان کلینک پزشکی افسردگی ایشان تایئید کند که باید مداوا شود واستراحت کند ونسخه ای به سازمان هواپیمائی ندهد ویا سازمان متوجه افسردگی ایشان نشود ایشان مسافت زیادی قبلازخود کشی طی کرده بوده است چطور ان زمان خودکشی نکرده است برای بخش اخر کذاشته است به کوه شهردوسلدروف چرا نزده استد-حالت انتقام بخوبی روشن است-
بسم الله الرحمن الرحیم-بحثائی از مشرق عرفان پیچیده از رهبر معزز ومعظم اسلامی ایران-انچه ما از مجموع معارف قرانی استفاده میکنیم ودر میابیم-این است کهمطالبه الام از مسلمین –:" ایجاد نظام اسلامی بنحو کامل است-مطالبه اسلام- تحقق کامکل دین اسصلام است- این ان چیزی است که انسان درمجوع ان را احساس میکنند- دین حداقلی واکتفای به حداقل ها-ازنظر اسلام – قابل قبول نیست-مادرمعارف خودمان چیزی به عنوان دین حداقلی نداریم:»- همین مطلب بسیاری از مسلمانان منجمله افغانی که نه از طریق اسلام عزیز ویا سرمایه داری به حداق امکانات نرسانده است که به اسانیدر غرب کمونیست میشدنداگر جوهر زیادی داشتند نماز وعبادات را انجام میدادند ولی دراقتصاد – روابط اجتماعی – سیاسی مونیست بودند یا انکه حتی مسلمان لبنانی مسیحی میشدند به هوش میاورد-:"حتی برخی ازبخظ های دین که خیلی برجسته است-مثل اقامه قسط- هم کافی نیست که انسان دل خوش کند که ما حالا بدنبال اقامه قسطیم واقامه قسط درجامعه- یک قلم مهم است لکن بدینمعنی نیست که شارع(شریعت ساز)مقدس از ما قبول میکند- که ما مثلااکتفا کنیم به اقامه قسط وهمه همت خودمان را بگذاریم بر ای اقامه قسط ولو برخی از احکام دیگر اسلام-مثلا مورد بی توجهی قرار بگیرد-نه-": بعضی از کمونیست های وطنی تصور کردند خمس وزکات نشانه ضعف اقتصادی بعلت سرمایه داری کثیف است؟ درحالیکه فقر ستیزی است وانجمن خیریه باز نشان غلط بودن روش اقتصاد- وروابط اجتماعی است- درحالیکه هرچقدر دولت ثروت ونیرو داشته باشد باز جائی بر ای کار اضافی هست- اوصلا خداوندمنان برای لذت بردن خلق کرده وکمک میکند وهمین اثر را درمخلوقات خوداش گذاشته است –حال قبلا در شوروی نبود بخوبی میتوان اثباتکرد که ضعف بوده است نه قدرت!!
بسم الله الرحمن الرحیم-نیم نگاهی به یمن-دونوع فرهنگ کلی وجود دارد- فرنگ پایدار وفرهنگ رقاص یعنی درحال نوسان( دانسر)- فرهنگ پایدار یک فرهنگ درون جوش است وازدرون رهبری میشود ودارای استقلال رای است ودر بسیاری از اقلام فرهنگ به ثبوت رسیده است که براساس ایده مردم عقلانی است واز درون تصحیح میگردد وسیستم فرهنگی ثابت دارد وازحوضه خارج کم تاثیر میگرد وانرا هماهنگ با سیستم خودی میکند—فرهنگ رقاص ویا رقصنده فاقد یک سیستم پایدار است از خارج بیشترین اثر میگیرد وباتک مضراب های خارجی درنوسان است- خاورمیانه از سه شاخص کلی برخوردار است-اول شاخص شیعه که به سمت پایداری میرود- دوم شاخص سنی-دارای نوسان های مقطعی است وسوم وهابیت که یک فرهنگ رقاص است- خاور میانه جای شوروی سابق را گرفته است درایدولوژی باغرب طرفین درتاریکی هم بهم تیر میاندازند- وتاکتیک های غرب توسط شاخص شیعه وبخشی از تسنن تیرهای اش به سنگ خورده است وکم کم برتری خودرا اثبات میکند در انگلستان قریب سی صد سال در روستا وشهر شورای شهر وجود امد که با ارباب(لرد)درمسائل مدنی وعمرانی درگیر بود وسرانجام به پیروزی رسید این جریان درخاور میانه درحال شکل گیری است- ظریفی از عربستان میفرمود غرب در عربستان توانسته است مثلث نفرت بین شیعه وسنی ووهابی ایجاد کند لذا این ترس دارد که نفرت بین سنی وشیعه برطرف شود وعربستان ومنطقه وهابی وارد چالش درون شهری شوند لذا به حکمران فرموده است افراد نیمه وحشی قلمداد کنند واگر حیله جواب نداد با بهانه حفظ مملکت وبرای توسعه وپیشرفت مخالفین سرکوب کنند واحزاب میبایست چنین عمل کنند وحدت دریمن باتمام ترفندهای غرب وهم پیامانهای انها در یمن با شکست فاحش ربرو شد- لذا اسلام در زمان صدر اسلام یک اسلام استثنائی است که روح ها همه بهشتی بودند که پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم با حسن اخلاق پیروز شد- بیادگفت راه همان است پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم پیموده است- تاریخ نشان داده است که غیر ازان راه جولان است مدتی دوام میاورد وسپس واردچالش بامردم میشود وبه چنگ قبیلگی- نژادی ومملکتی وطبقاتی دچار میگردد واسلام ناب سرانجام برنده است
بسم الله الرحمن الرحیم-برگرفته از سایت-تسنیم نیوز----- آری همانگونه که خرین اهل جهان است، فاطمه زهرا پاره تن من است، زهرا نور دو چشم من است. زهرا میوه قلب من است وروح و جان من است. زهرا حوریه ای است که به شکلانسان درآمده هنگامی پیامبر(ص) فرمود: فاطمه(س) دختر من، بزرگترین زنان اولین وآکه فاطمه در مقابل پروردگار خود در میان محراب عبادتمی ایستد، نور او برای ملائکه آسمان نظیر نور ستارگان برای اهل زمین میدرخشد، خدای رئوف به ملائکه خود می گوید: ای ملائکه من به فاطمه کهبزرگترین کنیزان من است نظر کنید که چگونه در مقابل من قرار گرفته است،اعضاء و جوارح او از خوف من می لرزد. فاطمه با توجه قلبی مشغول عبادت منشده است من شما را شاهد می گیرم که شیعیان وی را در امان گذارم.
سپس حضرت فرمود: هرگاه فاطمه را مشاهده می کنم به یاد آن ستم هایی می افتمکه بعد از من درحق او خواهد شد. گویا می بینم که ذلت داخل خانه وی شدهباشد، احترامش از دست رفته باشد، حقش را غصب نموده باشند و از دریافت ارثخود محروم شده باشد و پهلویش شکسته شده و جنینش سقط شده باشد و او فریاد میزند: «یامحمداه» ولی کسی به دادش نمی رسد. استغاثه می کند، ولی کسی بهفریادش نخواهد رسید. لذا بعد از من دائماً غصه دارو گریان است. گاهی یادآورمی شود که وحی از خانه اش قطع شده گاهی مفارقت مرا به خاطر خواهد آورد، هرگاه شب شود برای اینکه صدای تلاوت قرآن مرا در نماز شب نمی شنود دچار وحشتخواهد شد. سپس خویشتن را بعد از آنکه در ایام پدر عزیزترین بود ذلیل خواهددید. در همین موقع است که خدای رئوف ملائکه را مونس فاطمه قرار میدهد. ملائکه فاطمه را به همان ندائی ندا می کنند که حضرت مریم را ندا کردند و بهوی می گویند: ای فاطمه خدا تو را از میان زنان جهان انتخاب کرده است ایفاطمه فرمانبردار پروردگارخویش باش و با سجده کنندگان و رکوع کنندگان ساجد وراکع باش. سپس درد و بیماری براو غلبه خواهد کرد آنگاه خدای سبحان حضرتمریم را می فرستد تا پرستار و مونس فاطمه اطهر باشد.در همین موقع است کهزهرا می گوید پروردگارا من از زندگی سیرشده و از مردم دنیا بیزارم. مرابهپدرم ملحق نما و خدای تعالی او را به من ملحق می نماید. زهرا اول کسی استاز اهل بیت من که به من ملحق خواهد شد. فاطمه زهرا در حالی که محزون، غصهدار و مغموم است، با حق غصب شده و شهیده، بر من وارد خواهد شد. من در آنموقع می گویم بار خدایا هرکسی را که به فاطمه ظلم کرده باشد لعن کن، آن کسیرا که حق زهرا را غصب نموده باشد، عقاب و عذاب کن، آن کسی را که فاطمه راذلیل کرده باشد ذلیل کن و آن کسی را که ضربه به پهلوی فاطمه زد تا کودک خودرا سقط نمود وارد دوزخ جاودانی کن و ملائکه می گویند آمین.
انتهای پیام/
بسم الله الرحمن الرحیم-برگرفته از سایت –پارس نیوز-همزمان با ایام شهادت بزرگ بانوی اسلام حضرت زهرا(س) و ایام فاطمیه بخشی از سخنانعلامه عسکری(ره) درباره کسانی که پیش از شهادت زهرای مرضیه به عیادت ایشانرفتند، در ادامه میآید:
عیادت امّسلمه
شاید اولین بار حضرت امّسلمه (رضوانالله علیها) به عیادت دختر پیامبر(ص) رفت، البته او از دیگران جدا بود و پیوندی جدا ناشدنی با خاندان نبوت داشت،گزارش تاریخی میگوید: آنگاه که دختر پیامبر(ص) به بستر افتاد، بانویبزرگوار، امّسلمه، به عیادت و دیدار ایشان رفت. در این ملاقات ناگزیرسخنان زیادی ردّ و بدل شده است؛ اما تاریخ بیش از این گزارش نکرده است کهامّسلمه به محضر دختر پیامبر(ص) عرضه داشت: ای دختر رسول خدا! شب را چگونهصبح کردید و حال شما چطور است؟ کلماتی که عیادت امّسلمه در جواب شنید، ازرنج و دردی عظیم خبر میداد.
دختر پیامبر(ص) فرمود: «در میان اندوه و سختی! غم و اندوه فقدان پیامبر وبزرگی ستمی که بر وصیّ و جانشینش رفته است، به خدا قسم، حرمت وصیّپیامبر(ص) را زیر پای گذاردند و مقام امامت و رهبریش را برخلاف قرآن وتفسیر آن، از دستش ربودند و دلیل کارشان کینهای بود که از جنگ بدر و احداز او در دل پنهان داشتند».
اسناد بیش از این در مورد عیادت امّسلمه گزارش نکردهاند و البته اینمقدار هم برای نشان دادن مشکل آن روز عالم اسلام کافی است و کاری که دخترپیامبر(ص) میخواست انجام بدهد، انجام شده بود.
* عیادت زنان مدینه
یک بار هم زنان مهاجر و انصار یا زنان مسلمان مدینه نزد دختر پیامبر(ص) جمع شدند تا از ایشان احوالی بپرسند و این عیادت، آن زمانی بود که بیماریایشان شدت یافته بود، نویسنده «بلاغاتالنساء» میگوید: زنان مسلمان بهنزد ایشان رفته بودند، ما این نقل را میآوردیم: در هر صورت آنها از دخترپیامبر(ص) پرسش احوال کردند و گفتند: دختر رسول خدا(ص)! با این بیماری درچه حالی هستی؟ حضرت صدیقه(س) به جای احوالپرسی، از دردها و رنجهای خودسخن گفت.
در واقع ایشان علت بیماری خود را بازگو کرد و فرمود: «به خدا سوگند! دنیایشما را دوست نمیدارم و از مردان شما بیزارم. آنها را آزمودم و از آنچهکردند، رضایت ندارم... وای بر آنها! چرا نگذاشتند حق در مرکز خود قرارگیرد و خلافت بر پایه نبوت استوار بماند؛ یعنی همانجا که محل فرود جبرئیلامین بود» و اینها - چنانکه اشاره شد - رنجهای اصلی دختر پیامبر(ص) بود،رنجهایی که ابراز میشد تا نشان بدهد انحراف در کجاست و از کجا شروع شدهاست.
*عیادت خلفاء
روزها میگذشت و بیماری دختر پیامبر(ص) شدّت بیشتری میگرفت، گردانندگانامور، دیگر تعلل را به مصلحت ندیدند. شاید به خاطر این برای مردم این همهبیاعتنایی قابل توجیه نبود.
جریان عیادت دو صحابی در «تاریخ الخلفاء»، «ابن قتیبة دینوری» و «دلائلالامامة» طبری صغیر وجود دارد، اما تفصیل دقیقتر در نقل صدوق در «عللالشرایع» آمده است، در نقل ابن قتیبه، خلیفه دوم پیشنهاد ملاقات و عیادتدختر پیامبر(ص) را به خلیفه اول میدهد، اما در نقل صدوق، از این پیشنهادسخنی در میان نیست، خلیفه دوم طبق نقل ابن قتیبه میگوید: ما فاطمه را نسبتبه خودمان خشمناک کردهایم، بیا با هم به عیادت او برویم(شاید بتوانیم ویرا از خودمان راضی کنیم؟!)، بعد با هم به در منزل دختر پیامبر(ص) میروند واز ایشان اجازه ملاقات میخواهند که جواب رد میشنوند، به نقل صدوق،آنها نه یک بار بلکه بارها برای عیادت میآیند، اما راه نمییابند.
نپذیرفتن ملاقات حاکمان به ویژه وقتی که بارها اتفاق بیفتد، به طور قطع درجامعه انعکاس مییابد و آثاری نامطلوب برای آنها به بار میآورد و این،همان چیزی بود که دختر پیامبر(ص) میخواست؛ این، خود یک مرحله دیگر ازمراحل مقابله و مبارزه دختر پیامبر(ص) با صاحبان قدرت در آن روز بود،بالاخره آنها با وساطت امیرالمؤمنین علی(ع) به محضر دختر پیامبر(ص) راهمییابند، اما آیا زور و تهدید به کار رفته بود یا فقط خواهش و تمنّا بود؟نمیدانیم!
بنا به نقل صدوق، امیرالمؤمنین(ع) به دختر پیامبر(ص) فرمود: «اینها از منخواستهاند که از شما برایشان اجازه ورود بگیرم»، دختر پیامبر(ص) عرضهداشت: «به خدا سوگند! به آنها اجازه نمیدهم و حتّی یک کلمه هم با آنهاسخن نخواهم گفت تا پدرم را ملاقات کرده، از آنچه آنها نسبت به من انجامدادهاند، شکایت کنم»، امیرالمؤمنین(ع) فرمود: من ضامن شدهام که آنها بهملاقات تو بیایند! دختر پیامبر(ص) عرضه داشت: اگر ضامن شدهای، خانه،خانه توست، من نیز به هیچ وجه با تو مخالفت نخواهم کرد، آنکس را کهمیخواهی و صلاح میدانی، اجازه بده!
به این شکل یا به هر صورت دیگری، حاکمان به خانه دختر پیامبر(ص) راهیافتند. وقتی نزد دختر پیامبر(ص) نشستند، سلام گفتند، به اتفاق ناقلان،دختر پیامبر(ص) سلام آنها را جواب نگفت و حتی روی خویش را از آنان به سویدیگری گردانید، صدوق نقل میکند: آنها از جای برخاسته، به مقابل روی دخترپیامبر(ص) رفتند، نمیدانیم این حادثه چند بار تکرار شد تا بالاخره خلیفهاول چارهای نیافت و به همان شکل با ایشان سخن گفت. در اینجا هم بین مأخذاختلاف است.
ما نقل صدوق را میآوریم؛ خلیفه اول گفت: «ای دختر رسول خدا! ما آمدهایمتا رضایت شما را به دست آوردیم و آتش خشم شما را نسبت به خود خاموش کنیم. از شما میخواهیم که ما را ببخشی و از آنچه نسبت به شما انجام دادهایم،درگذری»! دختر پیامبر(ص) فرمود: «من با شما سخن نخواهم گفت تا پدرم رادیدار کنم و از رفتار شما دو نفر به ایشان شکایت کنم»، آنگاه رو به علی(ع) کرد و گفت: «من با آنها حتی یک کلمه هم سخن نمیگویم تا اینکه از آنهاچیزی را بپرسم که آن دو از رسول خدا شنیدهاند، اگر در این مورد راستگفتند، آن وقت تصمیم خواهم گرفت»، آنگاه آنها را قسم داد و فرمود: شمارا به خدا سوگند، آیا از رسول خدا این سخن را نشنیدهاید که: «رضای فاطمهاز رضای من است و خشم و غضب فاطمه از خشم و غضب من؟ هر که او را دوست داشتهباشد، مرا قطعاً دوست داشته است و هر که فاطمه را راضی کند، مرا راضی کردهاست و هر که فاطمه را به غضب آورد، مرا به غضب آورده است؟» پاسخ دادند: «چرا، ما این سخن را از رسول خدا شنیدهایم»، دختر پیامبر(ص) فرمود: «من،خدا و و ملائکه او را شاهد میگیرم که شما دو نفر، من را به غضب آوردید ورضای خاطر مرا به جای نیاوردید و وقتی پیامبر(ص) را دیدار کنم، از شما نزداو شکایت خواهم کرد.»
خلیفه اول گفت: «من از غضب خدا و غضب تو - ای فاطمه - به خدا پناه میبرم»،آنگاه با صدای بلند گریه کرد، دختر پیامبر(ص) فرمود: «سوگند به خدا، در هرنمازی که بخوانم، تو را نفرین خواهم کرد»، خلیفه اول گریهکنان از محضرایشان خارج شد.
*پیغام ملاقات
تاریخ، یک درخواست عیادت دیگر را نیز گزارش کرده که آن هم به سرانجامنرسیده است، گویی بعد از آن، حال دختر پیامبر(ص) چنان رو به وخامت رفته وحتی امکان عیادت هم وجود نداشته است، در آن روز که زمان آن را به درستیروشن نیست، عباس، عموی پیامبر(ص)، برای برادرزادهاش - امامامیرالمؤمنین(ع)- پیغام فرستاد که: «برادرزاده! عمویت سلام میرساند ومیگوید تنها خدا میداند که چه اندوهی از خبر بیماری دختر محبوب پیامبر(ص) بر دل من وارد شده است، من فکر میکنم او در میان ما اولین کسی باشد که بهپیامبر(ص) ملحق میشود، اگر تو هم حال او را چنین میبینی، در صورتی کهحادثهای پیش آمد، مهاجران و انصار را جمع کن تا با شرکت در مراسم تشییع ونماز بر ایشان، شکوه دین را آشکار کنند»، امام در جواب عمو تشکر کرد، سپساز مظلومیت و حقوق از دست رفته دختر پیامبر(ص) سخن گفت، در آخر فرمود: «عمو! از تو میخواهم که از این خواسته درگذری. زیرا فاطمه(س) به من وصیتکرده است که کارهای مربوط به مرگ او را مخفی دارم».
لـعـن الله قـاتـلیـک و ظـالـمـیـک یـا فـاطـمـة الـزهـرا سلام الله علیها
اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها بعدد ما احاط به علمک