بسم الله الرحمن الرحیم- داستان اتش سوزی سینمای رکس ابادان-برایمن علت واقعی اتش زدن سینمای رکس ابادان یک معما بود صرف تماشای فیلم "گوزن" ها نمیتوانست علت باشد- یک نوع انتقام گیری معنا میداد- فردی درابادان به من اطلاع داد که تعداد زیادی از پلیس ها وسازمان شهرداری درسینما حضور داشتند ولی ده دقیقه قبل از شروع فیلم سینما راترک کرده بودندوسعی کرده بودند افراد مذهبی رهگذر رابه سینما بکشانند ونشان میداد دست پلیس درکار است- یک مهندس عالی رتبه شرکت نفت منرابه خانه اش دعوت کرد بیان کرد که تعدادزیادی طلبه های ایرانی درنجف گرد امام الخمینی رحمت اله علیه واله والسلم جمع شدند وساواک به تمام اسامی انها وعکس انها دست یافته است وانها درعراق از محبتهای بی دریغ صدام بر خوردار هستند وتا مرز ایران ازهمه مساعدتها رادریافت میکنند وقاچاق به ایران وارد میشوند ومرز داران ایران همه نوع کمک به انها میکنند بجز ابادان که بدام میافتند وشاهد شکنجه های زیادی میشوند وبر عکس طلبه های ایتالله العظمی حکیمموردبغض صدام هستند وبه اهالی بصره گفتند چناچه انهارا دستگی کنید ویا بکشید یک ماشین اخرین سیستم پاداش میگیرید ولی اهالی بصره به انها کمک میکنند ودرایران از تمام مساعدتها بر خوردار هستند ومدتی قبل گروهی بنام فدائیان امام حسین علیه السلام بوجودامدند واعلان کردند چناچه شکنجه ها ادامه پیدا کند ماهم پاسبانها ی ابادان رابه اتش میکشیم ویا به ماشین جیب بسته ودرخیابان های ابادان میچرخانیم ویک بار خواسته بودن یک نوجوان پلیس را اتش بزنند که حالش بد میشود ورهایش میکنند که سکته میکند واین امر نشان است که میخواهند هم قدرت نمائی کنند وهم کشته شدن پلیس به گردن انها بگذارنند واگر وحشی گری از هردو طرف شروع شود برنده انقلابیون خواهند بود ولی نمیدانم از کجا فهمیدند که انگلستان وامریکا در این قضیه دست داشته است به مدیر کل انگلیسی نامه نوشتند که شماها هم مصون نیستید- مدیر کا بشدت ترسیده است واز من خواسته اطاقیدرخانه ام برای اش تدارک ببینیم وشب ساعت یازده بیاید وصبح زود خارج شود وبا ماشین سیاه ضدگلوله وگارد جابجا میشود ازان ببعد بی. بی. سی سکوت خوداش رانسبت به ایران وابادان شکست وشروع به انتقاد ازدولت شاه کرد وکاری با طلبهای حضرت امام رحمتالله نداشت وفقط میخواست که انها پاسپورت داشته باشند ودر شهربانی رفت وامدانها ثبت شود که انها امتناع میکردند-
بسم الله الرحمن الرحیم-دوخاطره از جبهه-من مشکل داندان داشتم- بچه ها به من گفتند-کهبرو بهداری کل بهداری اول ورود به جبهه نزدیک شهر یک سری سالن ای بزرگی با برزنت سیاه درست کرده بودند وچند اطاق برزنتی هم بود ودرضمن گفتندببین دکتر داندان پزشک که رفته جانشیندارد ویاندارد ولیست متخصصین راهم بگیر که چه وقت میایند- من درهمان سالن منتظر ماندم که مسئولش بیاید- درهمین ظمن یکنوجوان حداکثر سال دوم دبیرستان ترکش خورده بود با امبولانس اوردند وروی تنها میز سالن گذاشتند خوداش رابخته بود ومداوم درد میکشید ودرهمین ظمن سه جوان بالباس پزشکی سلانه سالانه امدند یکی ازانه اخم کرد چته اینقدر سروصدا میکنی گفت ترکش خوردم ودرد دارم وبیقرار بود ایشان گفت خوب ترکش خوردی که درد داری ارام بخواب ایشان گفت نمیتوانم-جناب دکتر روکرد بههمکارش وگفت احتملا بالای قفسه سینه خورده است واز نوجوان بود پرسشید فلان منطقه بودی گفت بله انجا بودم وایشان دستاش را گذاش روی پای نوجوان تا بالای زانو کشید- درد تمام شد وجوان خوابید ودستاش دوبار بالا تا پائین وبالعکس کشید وسپس گفت کابشن رادربیار وبعد زیر پیراهنی دراورد هیج جای ترکش نبود وگفت برو وایشان باخنده رفت- دوم جوانی از یک واحد دیگر نزد من امد هرچقدر بگویم دلربا بود کم گفتم ویک لحظه من جرقهای به مغز من زد ولی خاموش شد ایشان میگفت قبلا در بستان بودم که بقول بچه ها جبهه میانی ونیم کلیومتر پائین تر یک واحد شیراز بود وروزی سر به انجا زدم وبایک جوان بسجی شیرازی اشنا شدم واتفاقا هردو میخواستیم کنکور بدهیم ایشان به من گفت ادرس من را یادداشت کن ونزد من بیا ومن چند سری کتاب به شما بدهم واگرموفق شدیم باهم کمی مطالعه کنیم ومن ادرس ایشان دریک کاغذ نوشتم ودرجیبم گذاشتم ومن دربستان به سمت انطرف رودخانه میرفتم وکبک شکار میکردم وروزی بدوانکه یادمن بیاید باهمان پیراهن رفتم وقتیکه برگشتم کاغذ یاحدودی زیادی محو شده بود ولی کلیت ادرس در ذهنم بود که اخر خیابان سعدی درکوچه ای سمت چپ اخرین خانه من انجا مثل کف دست بلدم وسه سال درخیابان داوری بودم که منشعب از سعدی وهمان زمان دراخر خیابان سعدی کهی متامیل به چپ زندگانی میکردم چنین گوجه وجود نداشت- تمام کوچه بقول ابادانی ها لین هستند یعنی خیابانی کمی باریک تر ولی مغز من کار نکرد ایشان گفت من بعد ازمدتی به شیراز رفتم وبه همان خیابان کوچه اول رفتم ودرب اخر سمت چپ ولی ان خانه مال انها نبود وکوچه بعدی رفتم وباز نبود وکوچه سوم رفتم زنگ زدم کسی درب باز نکرد و سه بارفتم ودفعه سوم خانه ته کوچه را زدم دخترخانمی امد روی بالکن وبه ایشان گفتم این خانه مسافرت رفته است ویا کوچ کرده است ایشان گفت انخانه متعلق به ما است وصل است به اینخانه وکسی درانجا نیست خانه قبلی ان کسی زندگانی میکند ومن فامیلی ایشان را گفتم وگفتم که ایا یک جوان بسیجی دارند ویاندارند ایشان گفت بله دارند وپسر بسیار منوری است وما شبی خواب دیدیم کهنوری ازخانه ها به سمت خانه ما امد وما پیش یک عالمی رفتیم که تعبیر ان چیست –وایشان فرمودند هرگاه به یک مشگل لاینحل رسیدید از ایشان درخواست دعا کنید واین چنین شد مادرمن یک مشکل پزشگی پیدا کرد وما درب منزل ایشان را زدیم وان جوان درب را باز کرد وما گفتیم از شمادرخواست یک دعا داریم وایشان بشدت ناراحت شد وامتناع کرد وما گفتیم شما کاری نداشته باشید که موضوع چیست فقط برای ما دعا کنید-وپس از مدتی مشکل مادرمن رفع شد- ایشان گفت من زنگ- را زدم وبه نزد ایشان رفتم وجریان را گفتم ایشان بشدت ترسید وگفتدراین کوچه فقط اینها منراقبول دارنند ومابقیه چپ چپ به من نگاه میکنند ومن باخودم گفتم وبروم یک تیپ شناسی از کوچه بکنم واز جبهه بر گشتم منراماشین در سر چهارراه زند پیاده کرد ومن واردخیابان سعدی شدم وبه انتهی خیابان رسیدم با کمال تعجب یککوچه بن بست کوچگ دیدم ویک دختر خانم بیرون امد که زیبائی متوسط داشت وبا روسری ومانتو بود لبخندی زد وگفت جوان بسیجی به شیراز خوش امدید وناگهان چشمانش که قابل وصف نیست دوئرا چشم درست مانند کانکه الممینیوم بسیارسفیدکارگذاشته باشند یرق میز د وچون فلز اامینیوم راه راه ها کوچک داشت وبعد یک هلال ابی رنگ بسیارزیبا وبعد سبز تند- اندکی ترس درمن ایجاد شد وسپس شادی وبعد مسحور شدن ویکدفعه چشم مانند شیشیهای انعکاس دهند نور خورشید به سمت میرساند وسپس دوخورشید درچشمان اوبوجود امد-ادامه دارد
بسم الله الرحمن الرحیم-پاسخی برادارانه به نویسنده کتاب ":عجیب ترین دروغ": نویسنده ان- عثمان بن محمد الخمیس این عجیبتریندروغ درباره وجود حضرت مهدی علیه السلام؟؟ ودرحقیقت وجود مقام امامت بطورکل است- اقایان حکومت به ایشان یاد میدهد هرنوع که خواستی ایراداز دیگران بگیر ولی به هیچ ایرادی پاسخی نده وتصور میکنند که خلیی هنرمند وزرنگ تشریف دارند تا انجا که من میدانم همان المان کرسی وهابیت شناسی دارد که دراینترنت ما انرا مشاهد کردم واشکلات بسیار دقیق گرفته است وپاسخی به ان ندادند وهم انگستان دارای کرسی وهابیت شناسی دارند وانها هم ایرادهای بزرگی گرفتند لی متاسفانه من سایت انهارا پیدا نکردم وبه انهم پاسخ ندادند ولی با اینحال چنمد نکته ای مینویسم امید دران دقت کنند- نظریات کاملا شخصی است- اولا نبوت وامامت دوتخصص است وهمه پیامبران از هردو سهم داشتند ولی سهم امامت اندک بوده است زیرا نیاز کمتر بوده است- امامت تمام ابعاد زندگانی انسان را دربر میگیرد تا ربوبیت خداوند کامل باشد انسان تنها نماز وروزه وحج وجهاد نیست وحتی تنها توحید ونبوت ومعاد نیست ابعاد زندگانی انسان بسیار گسترده است که مداوم درحال گسترش وپیچده شدن است بطرویکه دانشمندان غرب را مایوس کرده است ولئ پولشان علف خرس باشد بتوانند انرا حل کنند ولی از زمان حضرت ابراهیم علیه السلام که حکومتها فهمیدند که نمیتوانند جامعه را تمام ابعاد هدایت کنند از حضرت ابراهیم علیه السلام خواستند رهبری جامعه رابعهده بگیرد ولی کمال امامت دراسلام هست بعضی دانشمندان باستان شناس غرب میخواهند خرده بر خداوندمنان بگیرند به تحقیقات خوداشان درباره تمدن مصر میگویندانها در سن هیچده سالگی اکثریت میمردند وبهترین انها سی سال سن داشتند حیوانات عمر بهتری داشتند که ربوبیت الهی ورحمت الهی را زیر سئوال ببرند این یک دروغ اشکار است البته کسانیکه دستورات دین را اجرا نکنند این اتفاق میافتد ودرحالیکه مردم مصر دنبال علم بودند ولی بجائی نرسیدند این چنین نیست وانبیا درهمه موارد کمک لازم را کردند ولی میزان ربوبیت درابعاد خاص کم مورد نیاز بوده است ودرمصر معمرین زیادی هم بودند- نکته دوم که چناچه امام دارای این قدرت عظیم باشد که انشاالله بعد از ظهورشان درتمام ابعاد نشان خواهند داد پس قدرت الهی چه میشود؟ شما ازخداوند منان علوم بهداشتی ومهندسی ودیگرعلوم را مستقیما یادبگیرید؟؟ شما درست حرف مسیحیت در قرون وسطی را میزنید دلیل اش مشخص است چون خلفای شما بلد نبودند ودین شما به شما یادنداده است- من روزی درلندن از خانه بیرون امدم باخانم مسنی که میوه جات ولوازم غذا خریده بود بر خورد کردم از ایشان درباره جای خرید سئوال کردم ایشان فرمودند من طبق دستورات دکتر تغذیه ام غدا میخورم ولی امروز چون نوه های من میاید من ناپرهیزی میکنم درضمن فلان مواد سبزی فروشی خوب نبود حوصله رفتن به جای دیگرینداشتم چون یک روز ودوروز مسئله ساز نیست ودرهمین موقع یک خانمی وارد یک شرکتی نزدیک ما شد وموهای اش کمی ژولیده بود- ایشان انخانم رابه من نشان دادوگفت زمانی که تلویز ویون متخصصینی را میاورد که خانمها با درنظر گرفتن وعوامل وشرایط چگونه موی خودشان درست کنند این نحو صحیح نیست گرچه این خانم میفرمایند امروزدلم چنین خواست ولی صحیح بعد من فهمیدیم دراین چنین ربوبیتی جنگی عظیم بین شوروی وانگلستان است وهردومیخواهند دیگری زیر سئوال ببرنند دویگر در یک کشور افریقائی در یک دهکده کوچک دوحزب وابسته به انگلستان بوده است که ادعا داشتند که میتوانند مسائل راومشکلات راحل کنند وانگلستان به انجا رفته است که دعوا راحل کند ومخارج عظیمی هم کرده است وشش کمونیست وجود داشته است انگلستان به انها گفته بوده است من به شماپول سنگین میدهم وحتی ماشین بنز میدهم بشرطی که ساکت باشید ولی بعدا انها ساکت نشدند وجسدانها دربیابان پیداشد که رادیو مسکو اسمائی انهارا خوانده بود ومردم اعتراض میکردندچرا پول ما بایدانجا مصرف شود-ادامه دارد
بسم الله الرحمن الرحیم-گفتمانی بابرادران سعودی- شماا لحمدالله سیاست مدونی ندارید دست شما باز است که هرنوع سیاستی رانتخاب کنید ویک مارک وهابیت به ان بزنید وبه اسلام ناب تبلیغ کنید- ولی رندان سیاست شمارا مدلاش رابدست میاورنند که هیچ کشوری مانند شما سیاست اش نزدیک به سیاست انگلستان نیست- وبقول امام راحل عظیم الشان دم خودتان به دم روباه پیر ی که بقول خودشان درحال غرق در دریا نشوید شما مدتی از بن لادن حمایت میکردید که در روسیه بدنبال دفاع از حقوق اقلیت ها است وحال خودتان حقوق اقلیتهای اسلامی را رعایت نمیکنید وبه اعتراض به حق روسیه جواب سربالا میدهید یعنی حقوق اقلیتها درنزدما کشک است شما ومیانمار کافر دروز قیامت بعنوان غاصب حقوق اقلیت به جهنم فراخوانده میشوید ئفکر نکیند که برای خداوند تغیرات در عربستان کاری سخت است بلکه برای خداوند بسیار اسان است قران میجید بعضی ایه ها رانسخ کرده است شاید براین است که به پیام بدهد که دگم نباشید وبر اساس مقتضیات روز تغیرات رادربعضی قوانین ر عایت کنید شما هم کمی از جناب عمر وعمربن عبدالعزیز یاد بگیرید مثل جناب عثمان نباشید به سیاست امریکادر دانشگاه اش دقت کنید دارد یک فضا برای اسلام درچهار چوب فرهنگ امریکا ایجاد میکند وانگلستان که همیشه سیاست مورچه رو دارد بدون انکه کسی احساس کنددرحال تغیرات کندروی هست تنها دگم در روی تاریخ شما میانمار هستید به اینفکر کنید که چگونه خداوند پرچم راز شما گرفت وبه ایران داد
بسم الله الرحمن الرحیم-یک کتاب بسیار زبیا است بنام "|شرح ماجرا": ازبیانات مشعشع حضرت رهبر دامت افاضاته الشریف- که میتوان درباره هرکدام از قصارهای ایشان مقالات زیادی نوشت- مدت کوتاه ای است یک کتاب به انگلیسی_ درباره "|زندگانی ویلیلم شکسپیر"|توسط اقای هالیدی است که نقدی بر ان کردند دونکته دارد کی زندگانی سرتاسر مبارزه ایشان بخوبی مجسم کرده است ویکی چند سال تاریخ گمشته ایشان را پیدا کرده است- فصلی رانتخاب کردم که خصوصیات خاص ایشان رانوشته است که درست مانند این کتاب ایشان بابزرگان شهر چنین بحث هائی میکرده است بعد من متوجه شدم که علت پذیرش سیدعلیمحمد باب بعنوان نائب امام زمان ویاخود امام زمان علیه السلام این بوده است که یک تاکیک سیاسی که انگلستان ببوفور ازان استفاده میکند برای تغیرات دریک کشور دست نشانده وان این است که سیدعلی محمد میگفتهاست شاه بایدعدالت کند وگرنه کمن بیت روز دیگر من باران نمیفرستم همه میگفتنداین شجاعت مال امازمان سلام الله است وخاشع شدن شاهزاده گان که انها مقام متخصصین امروزی را دارند که شاه متوجه مقام انها نشد واولین این جریان مندرشیراز شاهد هستم چگونه کم رنگ میکنند وامام رحمت الله را بالا اوردند ونباید مختصص درمقابل مختصص قرار بگیرد وخدای نکرده روحانیت معزز زیر سئوال ببرنند واز ان وحدت روحانیت درس بگیرنند کمی دقت کنند مسئله روشن است سه حدیث است از پیاکبر اکرم صلواتهاله علیه واله والسلم شاه کار غیب گوئی است زمانی که ایشان بیان کرده است هیج عقلی قبول نمی کرده است – واین سه حدیث این است که یهودیت ومسحیت درهر سوراخی وارد میشوند ومن اضافه میکنم برنامه ریزی میکنند در کل دنیا وشماهم بدنبال انها وارد سوراخ ها میشود البته منظور این است درقلمروی خودتان وتابع انها میشود- وسوم رهبران وعلما معروف را میشناسند ولی میگویند منکر است ومنکر میشناسند ومیگویند معروف است ورهبران شماها دجال ودروغگو هستند بهترین شما پایین ترین طبقات هستند ویک حدیث دیگر است بیان نمیکنم که فقط نزدیکی های ظهور وضع کمی بهتر میشود من داشتم در لندن از دانشگاه پیاده به خانه میرفتم ومن را ه من از هاید پارک که پارک معروفی میگذشت درخیابان اکسفورد دیدم دونفر که شرقی هستند ونوجوان ازکسی ادرس هاید پارک را میپرسند ومن پیش ایشان رفتم گفتم همراه من بیائید وازانها ملیت شان را سئوال کردم گفتند اهل تونس هستیم در هنرستان درسم میخوانیم وما زبان انگلیسی گرفته بودیم وبه انگلستان امدیم گفتم برای تفریح امدیدگفت برای ماموریتی امدیم ایشان شرح داد که ما دراین هنرستان شانزده دانش اموز ودواستاد خودجوش به ایدلوژی حزب بعث عراق گرویدیم وچون تعداد ما به حد کفایت نرسید سفارت عراق مار اواحد انتخاب نکرد ملی ماجزوات رابدست میاوردیم وبعضی مقالات هم سفارت برای ما میفرستاد وماتوسط اندو استاد مسائل درک میکردیم روزی ریس هنرستان همه راخواست که خانه نروید یک سخنران از عربستان سعودی برای شمامیاید وهمه بیادحضور داشته باشندبخصوص شماها ودستور دادند که احترام زیادی قائل میشویدوحق اعتراض ندارید ایشان گفتم من پرسیدیم ایشان وهابی است گفت بله ایشان وهابی استومن گفتم که ما وهابی راقبولنادریم ایسشان فرمودند اجباری وایشان امدصحبت کرد وانچه دلش میخواست به مازد ومارا کمونیست خطاب کرد- بعد سخنرانی ان دواستاد به ما گفتند که میخواهند زیراب مارا بزنند واین کار انگلستان است وسازمان باید نابود شود وما شش نفر ازان گروه هنوز باهم هستیم ومار فرستادند که از طریق دانشجویان عراقی وکتب انگلیسی حقایق رادرک کنیم من گفتم که معلمین دینی چکار کردند ایشان ساکت بودند وگفتند ما با حکومت درگیر نمیشویم وباز من پرسیدم سفارت عراق چکار کرد وایشان گفت ما چیزی نشنیدیم ومن باز پرسیدم صدام چکار کرد وباز ایشان گفت چیزی مانشنیدیم ومیخواهیم اینجا روی ان تحقیق کنیم وباز من پرسیدم وهابی ها چکار میکردند ایشان شرحداد که مسابقات قران دارند لوح میدهند دوربین میدهند متورسیکلت میدهند وحج دعوت میکنند تا بورس دانشگاه در فرانسه میدهند- زمانی که من درابادان بودم یک روز یک عراقی درخیابان دیدم از کسی به انگلیسی سئوال میکرد ومن پیش اورفتم واز او پرسیدم که نظر شما درباره حزب بعث چیست ایشان گفت من جزو حزب بعث هستم وما بهترین ایدلوژی رادر دنیا حزب بعث میدانیم ومن جریان تونس راگفتم ایشان گفت اولا عراق دو وجب است وامپریالیسم کیلومترها است وما در دنیا تنها هستیم تونس کشور کوچگی است وهم وغم ما این است که شوروی احمق را بعثی کنیم اینها تازمانی که درعراق هستند میپذیرنند ولی هواپیمای انها از عراق که ردمیشود بر میگردند بران خریت سابق ولی ما یک گنگره جهانی د اشتیم از تونس هم امده بودند وصدام فقط نمایندگان تونس رابه کاخ دعوت کرد من پرسیدم که درانگلستان یک ایراد که به صدام میگیرند این است یک فشنگ به فلسطین نداده است ایشان گفت درست است وتبلیغات امپریالستی پشت است صدام پول هنگفتی به فلسطینی ها داده است وگفته است که اسلحه ما قدیمی است وشماهم به تانگ وتوپ وهواپیما نیاز ندارید وباین پول بهترین اسلحه رابخرید ومن دستور دادم به کل سفارتخانه ها مادرجهان که کارشما راتسهیل کنند وما به مرحبا به مغز وفکر ایشان دادهایم-ادامه دارد
بسم الله الرحمن الرحیم-نیم نگرشی درباره عقل- انچه از خلقت درک میشود بیشتر قدرت نمائی نا محدود الهی است تا نشان دادن حکمتها وعلوم الهی است زیرا مخلوق بخصوص انسان در استعداد های درخشان خوداش حد وحدودی دارد وانسان جامع حتما دست پروده ای الهی است- بعضی خواستند که اینقدرت مخلوقات را واستعدادانهارادلیل نیاز انها بدانن که چون نیاز راتشخیص دادند کارخانه بدن انرا فراهم کرد- مثلا تغیر رنگ برا ی ا ستتار- وجئاب است پس چرا پروانه استتار نمیکند ایا نیاز ندارد حتی میمون هم نیاز دارد- مسئله مهم وحیاتی انسان موضوع عقل است-در یک تابستان به چند بچه ایرانی از انگلستان به بلژیک رفتیم ودر خوابگاه دانشگاه ازاد بلژیک مستقر شدیم- ریس خوابگاه مارا خواست واطاق بزرگی اشت ویک کتابخانه بسیار بزرگ وروی میزهم کتاب وروزنامه زیادی بود وانگلیسی با تلفظ دقیق داشت از ما پرسید از انگلستان چه خبر گفتیم درچه موضوعی – موضوع رامشخص کرد ومن مطالبی گفتم مات ومبهوت شد- ایشان گفت فکر نکیند که من اهل مطالعه نیستم ومنخواستم بگویم دلیل اش سانسور است جناب امریکا ان زمان یک اصل ساخته بودند که سوسیالیسم درجهان سوم یعنی کمونیست زیرا انها بعدا همپیمان با شوروی میشوند ودرصدد کوبیدن انها بر اماده بو.د که درخاورمیانه عراق بسیار مهم بود بخصوص کردها ومیخواست به این سوسیالیست حالی کند که ارباب کوبیدن ونجات دادن فقط امریکا است وکحاری ازدست شوروی بر نمی ایدودرایرن وعراق هم تاحدودی موفق شد وبیچاره عراقی ها که به غرب میرفتند انهارا جاسوس شوروی قلمداد میکردند وانها دراوائل سوسیالیست بودند وسپس تغیر رنگ میدادند غربی ها بلژیک متهم میکردند که با حماقت کمونیست وسوسیالیست را وارد کنگو کردی خودت راعقب بکش وکار را بدست ما بده وبلژیک تا حدودی مخالفت میکرد- اخیرا مطلع شدم که9چهار کانال تلویزونی بی بی سی مبتذل شدند وچیزی عجیب نیست- زیرا علوم انسانی درغرب نخست در خدمت سیاست است وسپس درخدمت مردم- به تاریخ اسلام سری بزنیم- ائمه هدا که باید از قریش باشند جناب ابوحنیفه که ایرانی تشریف دارد ابومنصور دانقی به حدیث نزدیک تر است-جالب انکه فقه حضرت اسماعیل علیه السلام وفقه حضرت زید علیه السلام با امامان پاک رحمت الله علیهم اجمعین یکی است کوچکترین تضادی وجود ندارد که باعث انشعاب شود- درست مانند کسی که بگوید که من پس از حضرت علی علیه السلام معتقد به سلمان پاک رحمت اله علیه هستم وامام حسن علیه السلام راقبول ندارم ویک دکانی بسازد اینهارا سیاست بوجود میاورد- خانم استاد انگلیسی میفرمودند چناچه در مسیحیت مطالعه کنید به این نتجه میرسید که بیاددریک تونل تاریک پر پیچ وخم حرکت نکنید تا به یک ذره نور برسید خوب این مشخص است حقایق تحریف شدند پیچیئده ترین علوم هم اینطور نیست اتفاقا مذهعب همیشه بسیار روشن واضح بوده است وبعد ایشان میفرمودند سریک پیچ که کمی نور را میبنید بعد خطررات راهم مبینید من بحثم با کسانی است که دخطرات میبینند ایشان میفرمودند که عاقلانه این است از نقطه بانورعقل کانالی بزنیم ولی مسئله این است که این کانال دین نیست خوب سئوال این است که پس دین بایدجود داشته باشد زیرا درقبل مداوم وجود داشته است به همغان دلیل چون مامقداری در طبیعت کار کردیم وبعضی مشکلات ما حل شد باز به همان سبک عمل میکنیم وبیاد داین حقیقی ولو کمی مشکل باشد پیدا کنیم
بسم الله الرحمن الرحیم-نگرشی به قهرمانان- نبوغ ان است انجا که باید متوقف شد ثابت باشد وانجا که باید جاری شود سیرکند وتغیرات لازم رابوجود اورد- شیطان در جائی که باد تغیر کند امتناع کرد ولی فرشتگان تغیر کردند-عقل عظمت اش در درک محسوسات نیست بلکه درک در معقولات است که از طریق نشانه هابدست میاید در هرزمینه که انسان به ان بیتفاوت باشد ان امر برای اومرده است- هیچکس نمیتواندخداوند راازمیدان بیرون کند چون خداوند با معجزه اش درتمام ابعادخودرا مینمایند همانطور که درختان وچشمه ها برای کودکان سمبل اعجاز هستنتد ونمیتواند حیات افراد یک زندگی بدون تعقل وخردمندی باشد- ما به کدام زندگانی متعلق هستیم؟ به حیاتی که به همه چیز ان بله بگوئیم- انسان همیشه به اینده مینگرد ودر ضمن قهرمانان وقت شناس هستند ودرانها ":آن:" که اوج عشق وعرفان واخلاق ودرک :" است تبلور یافته است- درون حسن خوبان هست انی- کزان حیرت شده هردم جهانی- از ان شدعشق درعالم جهانگیر- مس جان یافت از وی وصل اکسیر-چو بهر جذب دل ها گشته ساقی- نمانده عاشقان راهوش باقی- زنوراوست روی مهر ومه وخوب- زبوی اوست هرگلچهره محبوب- ما که فرصت تفکر نداریم ومداوم درحفظ هستیم چناچه جائی سخنی بگوئیم از دیگران به کمک حافظه ویا اشراق به ان دست پیدا میکنم- انان مایه تفکر وتشکر از یزدان پاک میشوند-بخود میایئم که درمختصات معنویت که هستی همه چیز انسان را بان می سنجد درکجائیم شاید غبطه ای دغدغه ائ برای مامدتی درما بیافریند وان جذبه هار اهم نصیب ما بکند وماراهم دران معبر قرار دهد که مقبره انان چون نپالی هاکه ا زانها عبور کنند تعظیم بایدکردتا تمدنی شگرف درما تولید شودکه اناندر قاب قوسین هستند شاید ماهم بلطف خنده شکر شکن انها به خوناب دل طهارت کنیم وانان در ظاهر بت هستند ودرباطن جلوه الهی هستند انان برای خرید ملک نرفتند بلکه برای خرید مالک رفتند-ادامه دارد