بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-روؤ نامه شیراز- پنچشنبه 13 اردیهشت-1403- مقاله ای دارد که خانم زری فتحی میفرماید مردم می گفتند به زن بودن ما افتخار میکنند- وبعد ایشان میفرماید حس داوری برای مردان رانمیتوانم توصیف کنم ما چه کردیم بعلت بیشعوری که این مطلب بیان میشود هنوز درک عمیقی از زن بودن ومردم بودن نداریم- یک دفعهیک روزنامه ترکیه عکس یک خلبان خانم انداخت که درجنگ بین ترکیه و یونان هواپیمای جنگی هردو یکسان بود هواپیمای یونانی نزدیک پایگاه اش درجزیرهای نزدیک ترکیه ساقط کرده بود اصلا اسلام این رانمیخواهد نقش خانم ها درخانواده تعریف کرده است استعدادهای خاص انرا ببفور دارند متاسفانه من خیلی برق اسا ازفرهنگ اسلامی به غربی تبدیل شدیم خانم وارد کارشدند ونظم قبلی بهم ریخت خانواده های ازلحاظ طبقاتی مالی فاصله پیدا شد وخانمها از خانه به بازارکار امدند خانم که کار بلدنبودند وخان نشین شبودندبهشوهر فشارمیاوردند کاربیشتر کنند ویا برانها درخارج کاردرست کنندمخصوصا دراداره ای که کار میکنندتاثیرات انها درجامعه بعدا مشخص شد- یک از انها خانواده من استمن به یک درمانگاه رفتم یک خانم پرستار کرده بودند ریس دفتر من دفتر بیمه را خواستم تکرارکنم و بهنزد دکتر بروم ایشان تعریف میکرد برای یک دخترخانمی که تازه بکار گرفته شدهبود که بعدازظهر جای دیگر کار میکنم ربازگش ایشان ازایشان سوال کردم به بچه داری میرسید- ایشانفرمودند ان کاراصلی من است ولی میتوان اظهارخستگی نکنم وخودم راس حال نشان بدهم ولی شوهرمن خلیی کارهارامیکند- هرکدام یکسری وظایف تاحدی سنگین دارند جامعه پس از بزرگ شدن بچه ها متوجه جریان میشوند- درهرحال مردان باید درکعمیق از خانم ها وظایف الهی انارا خوبدرککنند بی جهت برای خودلقمه نگیرند
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- درفقه حنفی امروز دیدم فرمودند سود بانکی درهرحال مجاز وجایز نیست- وباید ان سودرا به فقر داد اولا چناچه سود بانکی حرام باد نمیشود بفقرا داد مانندشراب خوردن است- مثلا فردی نانی رابدزد ولی بهفقرا بدهد خداوند من المحسنین قبول میکند ان پول باید حسن باشد- امام بانک یکتعد میگیرد که پول فرد درجهت کار تجارت که بانک تشخیص بکار بی اندازد مثلا دربورس ویاخرید دلار وغیره فرد را شریک میکند- پس مضاربه وانواع دیگر میشود حال سئوال می کنید چرا همیشه یک میزان سود میدهد ربا سود پول است شرکت در تجارت نیست ان حرام است اما بانک بعنوان یک شرکت عمل میکند ودران شرکت مسلما بهره ای که میبرد بیش ان اندازه است به دلائلی کمتر میدهد یکی براینکه از پول محافظت میکند ویاکارمزد دارد برای کارهای برای پول مثلا ارسال کردن دارثانیا فرض کنید بافردی کسی شرکتی درست کرد ومثلا سهم یکفرد ده درصد بود- وصاحب شرکت میفرماید هردفعه من از پول خودم پنج درصد روی ان میگذارم- اشکال نداردمثالثا هرگاه امری ضرورت پیداکرد وجنبه مثبت داشت ان کار حلال میشودمثلا دربیابان اب نیست یکفردی شراب دارد به اندازه رفع تشنگی می تواندبخورد
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-باالهام از کتاب سمت خدا بنگارش استادمغزز روحانی ایت اله سیدمحمد مهدی میرباقری ادیب وخطیب والامقام رحمت الله علیه-امام علیه السلام تجسم انسایدارد ولی باطنا انسان نیست مخلوق عالم اعلی اعلیین است- وان جسم هم خاکی نیست جسم بهشتی است- سئوال ایرامطرحکردند چرا مردم بطورکلی از انبیا وورسولان امامان پاک احساس بی نیازی میکنند بعدا شرح خواهم داد- درسوره مبارک بقره میفرماید کتاب قران برای هدایت متقین که کسانی هستند که بهغیب ایمان دارند- یعنی افرادی که به دنبال هدایت هستند وکتاب هدایت باید از غیب بیاید- وشرط امدن کتاب ومفسر کتاب متقی بودن است- که شرط ان است که بدنبا ل اعتدا لدرجسم وروح باشند یعنی دربهترین کما ل وتحول جسم وروح معلم وهادی هم باید یا ازعالم غیب باشد ویا تعلیم وتربیت از عالم غیب داشته باشد- خداوندمنان درخلقت حضرت ادم علیه السلام مانند کار بشری کرد از خاک دنیا سر سوزنی خاک اعلی اعلیین زد مسیری راطی کردتا به اعتدال رسیدمانند اشپزی- چون فرشتگان ازقبل حضرت ادم علیه السلام تحول پیدامیکنند دستور سجده داد-روح وجسم درتعادل به معنی تقابل وتعامل دربهترین شرایط ودر اوج استکهجسم بهترین تحولراپیدامیکند وروح بهترین تکامل راپیدامیکند-ولی برای انسانها سجده خاص الهی است ولی برای پدر ومادر و استاد وروحانیت وپدر عروس تعظیم ودستبوسی دارد وهمچنین حمایت ازجسم وروح انها دارد جسم امام اگرنباشد اجسام نخواهندبود واگر روح امامنباشد همه چیز متلاشی میشودمنظور این است ---کهجسم امام نگهبان بقیه اجسام است ملک عالم بهملک امام قایم است جسم عالم باجسم امام برپا است روح عالم با روح امام برپاست همهنفوس بهنفس امام قایم اند همانگونه کهجسم ما به روحمان پایداراست واگر روح رابردارید جسم متلاشی میشود جسم امام هم نسبت به سایر اجسام وروح امام نسبتبهسایر ارواح همین طور است اگر عالم برپاست بهامامبرپاست این دلیل عظمت امام است پس جسم ان هاهم خاص است ازاین فرموده اندکهجسم ما از اعلی علیین است امام بالاترین تقوا رادارد وبالاتراز امام خداوندمنان درحدیث بالاترین حیارادارد-ادامه دارد
بسم الله الرحمن الرحیم- یکعمر گویندکه دراحتضار روبه موت هستید با ساندیز وپپسی وساندویج زنده هستید- تحت شکنچه ضدشادی وشعف مدام-باپدر ومادر وعموی مهربان درجنگ هستید- تاجر اندیشه فروشان ضد بشری- پیشگوی اینده تاریخ سیاه خود هستید- از قدرت ومحبوبیت عشق مدام راه نجاتی نیست دربن بست هستید- رحمت وبرکت از پیش شما رخت بسته - در سرازیری سیاه چاله نتایچ خود هستید محض رحمت اخرت از مواهب دنیایی درغفلت هستید- ازعقل بریده دربسط تضاد وتناقض هستید درتقیلدکه ره به جایی نبرد جز شب تاریک- ساده لوح درگیر چون وچرای ومذهب هستید -ازماپند بگیرید که دائم درره خورشید فروزان هستند- دراخلاق وسیاست پسندیده ضرب المثل جهانی هستند
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-من واقعا تعجب میکنم که کسی مدرک مهندسی داشته باشد درمسائل علمی کودن بازی دربیاورد-اصرارشیعه برای پست ومقام ومنافع سیاسی نیست واقعا برای نجات است - شما احادیث صحیح اسلامی راردمیکنید- که زمانی کهما حدیثمعتبر داریم عقل هیچکاره است ودرضمن عقل پافشاری میکندکه ان حدیث راقبول کنید چند لحظه پیش حضرت اقای احمد خطیب ریس الازهر رحمت الله علیه فرمودند پیامبراکرم صلواته الهعلیه واله والسلم فرمودند هر حدیثی همه مسلمان درزمان خوداش قبول کردند انرابپذیرد که اندیشه سلف حرام است وقران سلف رایکبار اورده است ومنفی است زیراانها معتقدبودند که خدا مانندبشر درمساحتی که اندازه انرهم بیان کردند زندگانی میکند وبعد روزی به زمین میاید ولذا حنبلی را غالیان گفته اند باید به عقاید قبلاز اسلام چناچه قران انرانفیه کرده است انرا باطل دانست پیامبراکرم صلواته الله علیه واله والسلم امام حسن وامام حسین فرمودند امامان فرمودند شمامیفرماید دان در قران نیامده است وخلافت اقایان هم درقران نیامده استپ س شورا غلط است- ودرضمن شورا همه مسلمان قبول نکردند وبعدا متوجه شدند وکم کم کناره گرفتندپیامبراکرم صلواته الله علیه والسلم درمعراج فرمودند که خدایا مردم علی علیه السلام راقبول ندارند شمابفرماید دلیل عقلانی انها چه بوده است خداوندمنان فرمودند این امتحان سخت من است درروایتی دیگراز شیطان تااخر چنین امتحاناتی خداوند گرفت که شیطان ادعایی نداشته باشد ودرطول تاریخ دراین نوع امتحان بسیاری ردشدند- وفرمود گردن شن رامیشکنم وبه جهنم واصل میکنم
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- اگر قطره گوید که توفان کنم- به یک موج صد صخره ویران کنم -مپندار کان قطره تنها بود- که پشتش به پیوند دریا بود- چوکاری بدست تو گرد درست- دران دست مهری زیاران تست استاد سید علی مزارعی رحمت الله علیه امروز خانمی برای رفق وفتق خانه امده بود ازمن روزنامه باطل میخواستند کتابهای زیدی در کیسه زباله است که جازه گنچه نمیدهند بدنبال ان سوگنامه عظمتی بنام استادسید علی مزارعی بدست اوردم که درششم اردیبهشت سال 84 بعلت شکستگی پا وامبولی به رحمت الهی رفتن عجیب است این لخته خون نمیشود با سوزن بیرون کشید- مردی درمهربانی ومردم داری بی نظیر بود وبرای همه بزرگان شعر سرود ازجمله پدرمن که اغراق کرد واز هیچ کس نرنجید -گرچه افرادی انهاراخوش نیامد- علاوه بر اخلاق ملکوتی درشعر وتاریخ نویسی بسبک سعدی کهمقداری دراین جزوه سوگ امده است کم نظیر مدتی درتهران بوده است وازمدرسه یگانگی دیلم گرفته است وا بزرگانحشرونشر کرده است وشعرانهاراتمام کرده است درسن جوانی - زندگانی خودراخودنوشته است انشایی بس فصیح بیانکرده است ویک نکته درباره ایران فرموده است تعین بی تعینی- مقداری مینویسم- توئی انکه هستی تویی انکه بود- بنام توای هست هستی درود-من بهسال 1302 شمسی بهاخر زمستان همپای نوروز به شهر شیراز پای به جهان هستی نهادم- وبه راستی مصداق گفته شیخ اجل سعدیم که- همه قبیله من عالمان دین بودند ایت الله حاج سیدجعفر مزراعی پدرمن- ومادر فرزند ایت الله سید محمد علی دستغیب- امادر خاندان ما بیشاز فقه ذوق وشعر درمیان بود واینازسویی از حافظه خدادی بود که همپدر وهم برادران وهم خودم ازاین بهره خدادی نصیبی وافر داشتیم وازسوی دیگر تکیه برفرهنگ وادب سرزمین بزرگ میهمنان ایران داشت-سایه پدری درکودکی ازسربرفت ومن اینبخت را دشتم که درسایه مادری بافرهنگ وهنر قرارگرفته بودم وهم شادروان ایت الله سیدمحمد مزراعی بزرکترین برادرم مراچونپدر بود که اونیز درکارشناخت شعر وادب انچنانبود که درکار شریعت-----زمانی نیز به دانشکده کشاورزی روی اوردم که گذران زندگیم از کار زمینبود واب وگیاه چون به شیراز از گشتم به پاره دوم بیت شیخ اجل رسیدم که مرا معلم عشق تو شاعری اموخت- که به ماه منیرکه از خاندان وصال بود ومرا خاله زادهدل بستم وپیوند- خانه روحانی وصال پدرهسرم کانون ادب شعربود ومن عاشق این هردو- انجمن دبی که وصال پایه گذارش بود هنوز دراین خانه باحضور خیل شاعران نامدار شیرازبرپا بود- وشادروان روحانی هم به اصل ونسب وهم به ذوق ودانش خویش بران ریاست داشت---- این زمان من بیس سالهبودم وحشمت صد ساله واین بیست ساله پرجوش وخروش پا بپای این پیر خردمند وپیران دیگر انجمن بسوی اینده ره می پیمود---- یادارم که درتهران به پانزه سالگی درخدمت شادروان معین الدین فالی بهمحضر مردی صاحب سخن ومنبر بنام شریف الواعظین رسیدم اومصرعی ازخویش گفت که = یارمن برچهره زلف مشکبو میپرود0 وافزود- مصرع دیگری که هم وزن وقدر این مصرع باشدنیافتم- من بدون درنگ گفتم - سحر دربین اتش سوزنده موی میپر ورد سروده من موجب شادی ونشاط برادر شد وهم شگفتی شریف کهمصرع دوم بجا وهم قدر و وزن مصرع خویش را یافته بود- گفت کاربیت غزل میتوانیبرسانی- ومن سرودم- عار دارد گفتگو کردن به لبهای چو لعل-/ درمیان چشم وابرو گفتگو میپرورد گاهیاز بینی سرشکی ریزد از چشمان-او/ اتش دلرابرای ابرو میپرورد- چند بیت دیگر که دوبیت اخر اینست ناله میخواهد کند نی لب نهی چون برلبش/ ناله خود را از این ره درگلو میپرورد-/ این غرل گفتم به استقبال کان استادگفت/ یارمن برچهره زلف مشکبو میپرورد یاداش گرامی- وروح اش شاد ارمحافل نفس اش