بسم الله الرحمن الرحیم- نیم نگاهی به جنگ غزه-قبل از وارد شدن به بحث یک مقدمه ای بیان کنم- یک دانشجوی ایرانی در دانشگاه لندن برای من تعریف میکرد- من که کمونیست شدم – ناسیونالیست عجیبی شدم وضد اسلام شدید وضد عرب شدید- ومداوم به جناب فردسی وسعدی وحافظ بدبین که شما اهل انقلاب مبارزه نبودید وفقط پای منقل شعر میگفتید بیشاز همه از فردوسی- اراجیفی بافته که بدرد اروپائی که درد ندارند برا ی وقت تلف کردن بخوانند وکه خواب انها راحت باشد رستم چراساختی خودات میشد رستم ومیرفتی دمار اعراب ر انامرد درمیاوردی ونشسته ای که ازاین کتاب مفت پول دربیاری درانگلستان بدنبال تحقیق بودم چطور شد دوشهر از پنچ شهر بزرگ دنیای ان زمان درایران بودند شهر اصفهان وشیراز ومخصوصا شیراز شهرجنگی پارسه وشهر عظیم استخر چگونه اینها تسلیم یک مشت عرب ساده بودن سلاح پیچیده شدند وبخودمیگفتم اگر من زمان انها بودم یک نامه به حضرت رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم مینوشتم که مگردنیا کاروانسرای شما است که میخواهید همه جارا فتح کنید شوا دینتان رابه ما ابلاغ کنید خواستیم می پذیریم وخواستیم نمیپذیریم وجواب خداوندمنان راه هم خودمان میدهیم- درثانی اگر قران مجید به زبان عربی نیاید نمی پذیرنند ماهم تمدن بالاتر داریم وه لجبازتر هستیم به زبان فارسی بایدبرای مابیاید در پرانتز عرض کنم زمانی امام زمان علیه السلام درنماز خطبه میخوانند همه بزبان خودشان درک میکنند- و.لی درتحقیقات عجیب بود- اعراب وارد شدند مردم دیدند یکمشت افرادبسیارساده وهیچگونه چهره خشنی نیستند وقیافه نظامی ندارند ویک جا جمع شدن وگفتند ما برای هدایت شما امدهایم وافرادی از گوچه بیرون میامدند ویکی ازانها باتیر میزدند ومیمرد وانها میگفتند ناراحت نشوید وعیب ندارد وماهم جای شمابودیم همین فکر میکردیم ویکجا به مانشان دهیم تا ایشان دفن کنیم دوتا ازافراد بزرگ محلی گفتندتیراندازی نکیند وماباید حقیقت جویا شویم وظلم درحدنهایت بود وکم کم مردم دیدند طاغوتی ها درحال فرار هستند- گفتند شما برای چه فرار کنید گفتند اینها عقبه دارند از تیسفون واصفهان وغیره لشگرها می اید وکار دست رهبران مردمی افتاد ومردم که هفت خط بودند واین شایعه را پراکنده کردند که ممکن است عقبه میاید به اعار بگفتند شما درجائی قرار میدهیم از اصفهان پرسوجو میکنیم قاصد که امدگفت مردمان سلیم نفسی هستند وبه انها گفتند که که پیامبر ارک صلواته الله علیه واله والسلم راندیدم از کجا بفهمیم انها گفتند شخصی به مدینه بفرستید انجا ارمردم وجناب سلمان پرسوجو کنیم ماعیب زیادداشتیم ودروغ کم میگفتیم رهبران گفتند که خودمان ادم های هفت خط هستیم وتشخیص میدهیم وقتیکه به شما گفتمی بیرون روید به بیرون بروید وفقیکه گفیتم داخل شوید- داخل شوید چند نوبت این کار کردند تغیر اب وهوا محسوس بود وگفتند شرط پذیرش این است که که کوه شرقی ما بقدری باران بیاید که ابشار ازان خارج شود وانهم وسط تابستان این کوه بندرت درزمستان دارای ابشار بوده است- بارندگی شدید شد که بطوریکه ابشار ان زمانی که به زمین میخوردبه اندازه یک گردن شتر بلند میشد وزعمای قوم پذیرفتند وعدهای زیادرفتند ودر طول راه بین انها مشاجر شد وکشت وکشتار شدند وعده زیادی باز گشتند وگفتند ما به این نتجه رسیدیم که اعجاز است واعراب را به شهر واستخر وپارسه بردند که انها وحشت کردند ونامه به مدینه نوشتندماندن ما دراین جا صلاح نیست ولی نامه امدبایدبمانید وماندن واعراب به انها گفتند یامسلمان میشوید ویاجزیه پرداخت کنید انزمان زردتشتیان جزو اهل ذمه بودند بعد ا حضرت علی علیهالسلام انها جزو اهل کتاب دانست ویا شبه اهل کتاب دانست وانها گفتند بیست سال چیزی ما پرداخت نمیکنیموبعدازان بازرسی میکنیم که پول ماچگونه خرج میشود گفتنداشکالندارد وما پول بهخلیفه میدهیم وشما ازانها بازرسی کنید وفعلا جائی به مابدهید ومخارج راهم پرداخت کنید وچنین شد وزمانی که اعراب میخواستند شیراز راترک کنند هدایای بسیارگرانقیمت دادند ومنجمله فرش که به مکه بردند ومردم انها رابادست لمس میکردند- حقیر به این نتجه رسیدم که بهخاطر یک جوعقل خداوندمنان به این دواستان یک عنایت خاص دارد ودر غرب این دوشهر معلوم نیست شهره افاق هستند حد اپیدمی است درحالیکه دلیلی ندارد ورشو به مراتب زیبا تر است- در سریک کلاس یک نابغه علم گیاه شناسی بودم فرمودند من نمیخواستم زن بگیرم ودر یک تحقیقت پیچیده به یک همکار اشنا شدم وباایشان قرار ازدواج گذاشتیم وپس از نامزدی رسم است مدتی به خارج میروند وبعداز ازدواج باز به مسافرت میروند وخانم فرمودندشرط من رفتن به شیراز است ومن گفتم ما به یک شهرنزدیک برویم وما ایران رانمی شناسیم ولی ایشان مصر شد ومابه شیراز واصفهان رادیدیم ومن از شیراز خاطرات بسیارخوشی دارم که دریادمن مانده است واز هیج شهر دیگری چننین خاطراتی ندارم-ادامه دارد
بسم الله الرحمن الرحیم-نیم نگاهی به کتاب:"مسیح (علیه السلام": نوشته کارل پاسپرس فیلسوف المانی-بخش پنجم- علوم انسانی وعلوم عقلی-جزو علوم چالشی سنگین هستند وبدون چالش به پیش نمیرود- وامروزه فلسفه وایدلوژی ومذهب از علومی هستند که ازچالش گذشته به جنگ اعصابی سخت تبدیل شده است که راه گریزی هم ندارد ویک دلیل ان این است که فیلسوف میابیست که به یک گذار میرسد تمام جزئیات راه ومسیر رابیان کند ودلیل بیاورد وچنین نیمکنند ومیگویندبا ما بحث نکنید اینچنین است – تاریخ مذاهب وایدلوزی ها از یک کانال های پر پیچ وخم وتاریک میگذرد که تنها فیلسوف است که راه رامیبنیدتعجب نکنیدکه من متضاد جناب اقای نیچه وجناب یاسپرس گام میزنم- ودراین مسیر بسیاراعمال انسانها قابل شناخت نیست که چگونه میشودخدای بیمانند شخصی میشود چه کاسه ای زیر نیم کاسه است واینهمه خرافات چگونه بوجود امد وچرا بوجود امد-- این امر مسلم است که ادیان الهی بدنبال یک سیستم اقتصادی- اجتماعی نزدیک به کمون ویاتعاون بوده اند وثروتمندان مسئول مستقیم فقرابودندومیابیست فقر را ریشه کن کنند- ولی یهود پیامبران را از پادشاهی وفرمانروائی به زیر کشیدند وافرادعادی رابه حکومت رساندند وپیامبران جنبه تبلیغ دین وعلوم دینی دادند وحکمران میتوانستند بر خلاف دستورات دینی حکم دهند ولی افرادمیتوانست به حکم دینی کمعتقدهم باشند واحترام هم داشته باشند ولی قدرت نداشتند وسیستم طبقاتی بر اساس ثروت رابنیاد نهادند که طبقه پایئن میابیست بدون چون وچرا از طبقه بالاتراطاعت کند وهر طبقه باید لباس مطابق شان خوداش بپوشد وبیشترین مجازات متعلق به طبقه خلاف کار زیرین است- که چناچه یک افتابه بدزد محکوم به مرگ است ودر طبقه ممتازه حکومت چند رهبر مذهبی هستند که میبایست نبض جامعه ر ا خوانده ومطابق ان برنامه های مذهبی را تنظیم کندکه جاذبه زیادی داشته باشد واین روش را درانگلیسی روش سگی- نامیده اند- یهودیان درقبلاز ظهور حضرت مسیح علیه السلام عالیترین تمدن دنیا هستند وبه همین دلیل هرجای دنیا بودند همین روش را تعلیم دادند ومنجمله در مکه ومدینه- سوره عبس درباره همین موضوع است که قدرتمندان بنی امیه به خدمت رسول اکرم صلواته الل علیه واله والسلم رفتند که از همین سیستم دفاع کندوشخص فقیرمومنی که از راه دور امده بود که سئوالی را بکند حضرت مجبور شدن که ایشان دعوت بهداخل خانه کنند که موردخشم انان قرار گرفتند .قر ان انان سرزنش کر د وبه انها فهماندکه شخصیتهای نامطلوبی هستند وان سیستم هم منسوخ است وبعض انها گوشی دستشان امد وتااخر مبارزه کزدند وبعداهم توس طمعاویه دیگران به سمت همن سیستم حر کت کردند واین سیستم میگوید که هرکس فقیر شد خواست خداوند منان است وحضر ت مسیح علیه السام ماند حضرت رسول اکرم صلواته الله علیه واله السلام به مبارزه بااین سیستم پرداخت- ادامه دارد
بسم الله الرحمن الرحیم-نیم نگاهی به کتاب:"مسیح (علیه السلام": نوشته کارل پاسپرس فیلسوف المانی-بخش چهارم-در مقدمه جناب اقای کارل یاسپرس بحثی از نشانه ها کرده است هستی را نشانه بدانیم فقط الاهیون هستند که مخلوق را نشانه الهی میدانند وسکولارسیم مخلوق را بنفسه میداند وحضرت مسیح علیه السلام معتقدبوده است که—هران چه این جهانی است – بنفسه بیهوده است وعبث است- کسانی که درقلب انان مرضی بوده است- بنفسه بیهوده است یعنی اینجهان بیهوده است درحالیکه حصرتاش بسیلرطبیعت دوست وبوده است وباوجودانکه کمترین بهره راازدنیابرده است بسیار شکر گذار نعمتهای الهی بوده است- ودرجائی میفرمایدئ که این مخلوقات ناگهان از صحنه ذهن محومیشود ویک پرش انجام میگیرد وانسان متوجه خالق میشود وبعضی خواستند که بگویندنقش انها تمام شد بقول خانم استادانگلیسی شما یک صحنه زیبا را میبنید ومحو ان میشوید ولی فراموش نمیکنید که چشم شما این عمل ر ا ممکن میسازد ویا عینک هم بر همین وضع وباز حضرت مسیح علیه السلام میفرماید|" به انگشت خدا است که شیاطین رامی رانم": شناخت نشانه کار عقل است وعلم ان فلسفه است بقول خانم استاد انگلیسی ما هم درکمونیست ها وهم درسکولار غرب وحتی در افر ادی که علمی کار میکنند بکرات میخوانیم عجب موجود شگفتی؟؟- موجودات مادی از اجزا مادی وقوانین بدست میاید وهمان طور که یک نقاش یک تابلو میسازد وما میگویئم گه این نقاشی هدف چه کسی بوده است واینجا همین سئوال میکنیم که موجود هدف کدام شی واشیا بوده است وقوانین ازکدام انان سرچشمه گرفته است- اگر فرض کنیم که روزی یک درخت راعینا بسازنند هرگز شگفتی پایان نمی یابد گرچه از جهتی کمتر میشودولی از جهت دیگر بیشتر میشود وفرد پاسخی نمیابد وهمچنان درحیرت باقی میماند واعجاز همین است لذا گفتن انکه کار ماده است ساده نیست وبه این سادگی ان شگفتی رابرطرف نمیکند- وشناخت نشانه ها حسی نیست عقلانی است ولذا فردی است ولذا فرد بایدبه قدرت استنباط برسد وپیامبران که بالاترین نشانه ای الهی هستند مجهز به اعجازی هستند که افرادهرچقدر بیسواد وکم مایه باشند به راحتی درک میکنند-ادامه دارد
بسم الله الرحمن الرحیم-سالار شهیدان منزل به منزل چون باز به سوی قله توحید رفت یک جمله از کتاب جفر بیاد اور دو سنان وتیغ را شمرد خنده یار ر ادرجام دید انگشت اعتراض خدارا برفرشته دید قهقه ای ا ز سر مستی زد یک ذره اتش به بیرون فکند که جان وهوش اهل عشق را سوخت
بسم الله الرحمن الرحیم- خاطره- در زمان رژیم هفت هزار نفر ارتش ایران به امریکا کسیل کرده بودند این عده یک لغت نامه نظامی که از انگلیسی به فارسی ترجمه نکرده بود واین نشان میداد که ایران در رنگ قرمز است- یک مقاله به انگلیسی برای استاد من در دانشگاه شیراز ایمد که درباره ارتش صفوی بود ایشان درفرانسه درس خوانده بود ودربدر مدنبال شخص میگشت که اصطلاحات نظامی را ترجمه کند وکسی پیدا نشد یک تیم درست کردند وکتاب لغت نظامی انگلیسی به فرانسه درسطح کلی وبلعکس تهیه شدوانرا ترجمه کردند- جرئت چا پ نداشتند در یک جلسه خصوصی ایشان به اندازه پنج دقیق انرا بیان کرد من بعد متوجه شدم صد سال از ارتش ما جلوتر بوده است وبخش جاسوسی وضد جاسوسی انها رانداده بودند- هرسه واحد یک اشپزخانه وهرسه واحد اشپزخانه یک اشپزخانه زاپاس با خدشان درمنطقه شتر واسب میخریدند وبا خود میبردند وچناچه تجار محل نتوانند گاو وگوسفند برسانند انهارا ذبح کنند در زمان جنگ با عراق در رژیم سابق بیشاز دوکیلومتر عرض جنگی فقط با شش نفر کنترول میشد یک سری تخته هائی است ساخت امریکا درحدود سوپنج سانت در درحدود 65 سانت ویک لبه داشت وکاغدی داشت به همین اندازه ویک لبه ان که بیادبیرون باشد سوراخی داشت که بایک فلز خاص محکم میشد- این سرواخ برا این بو.د بعدا درجلدی این کاغذ ها البوم شود وروی این کاغذ ها طرح های کلی و جزئی از دسته گرفته به بالا کشیده میشد مثلا توخانه دسته ودسته مقابل ان متعلق به عراق وبرای دسته چها یک کدام به چبه نرفت اونها میز وصندلی شدند زیرا مرکز زرهی سخت به ان نیاز داشت ومن به هوش امام ر احل رحمت الله علیه افرین گفتم وبچه ها یک سری دفتر نقاشی تهیه کردند عراق مداوم تغیروجابجائی میداد وگاهی میزن تراکم میر ساند صد توپ در سیصد متر دوباره گروهبان میرفت وبچه ها میگفتندما فهمدیم همه چیز مسخره بازی است وهمچنین فهمیدیم که عراقی ها فهمیدند ودیگر اینجا نیائید وجنابان مهندسین به سربازان یادمیدادند که چناچنه ماشروع کننده جنگ باشید افسرانرا تیر باران کنید- جناب تیمسار امین افشار غول تبلیغاتی ارتش در لشگرگ در زمستان گفته بوده است – ما ارتش عراق ر ا موش کردیم ومداوم انها تلفن میزنند که هرگاه شما میخواهید حمله کنید قبلا به اطلاع دهید تا ما فرار کنیم وحالا نبوت موش کردن شوروی است بچه ها یک نامه یک خطی نوشته بودند- که اب دماغ شما(مف) جلوی بینی شما یخ زده است لطفا دستمال را باخود داشته باشید وفرمانده من گفت فلانی هرکه جوک میسازد به من معرفی کنی بیست روز مرخصی میدهم
- بسم الله الرحمن الرحیم-نیم نگاهی به کتاب:"مسیح (علیه السلام": نوشته کارل پاسپرس فیلسوف المانی-بخش سوم- با درک راستین حضرت مسیح علیه السلام- میبایست دوکارکرد- اول احادیث ایشان رابخوبی درک کرد ودوم معایب انهارا تصحیح کرد وسپس تفسیر عقلانی انر بیان کرد- نمونه ای عرض کنم فردی مریض است ایشان نمیتواند که هرکس گفت فلانی دکتر است پذیرفت باوجودانکه علم پزشکی هم ندارد میبایست از عقل خود استفاده کند معیارهای یک دکتر خوب را بداند زیرا ممکن است که نزد فردی رود وبگویدعلم پزشکی من براین اساس است که ندائی ویامکاشفه ای از مریخ میرسد و وفردمیتواند تا حدوداز علم پزشکی مطلع شود- بعنوان مثال حضرت مسیح علیه السلام فرمودند که ایبن جهان بر اساس قوانین جهان ملکوت ساخته شده است پس سکلولاریسیم که فقط معتقد است که این جهان بر اساس قوانین مادی ساخته شده است اگر به معیاری دست پیدا کند که مطابق معیار جهان ملکوت نباشد به مشکل میرسد ومدوام درحال فرار از مشکل خواهد بود میتوان اینطور فرض کرد که این جهان خلاصه شده وتنزل شده بهشت است که همراه با مشکلات خاص است وبرای درک معیارهای ملکوتی روح این قدرت دارد که قوانین جهان ملکوت رادرک کندزیراخوداش از جهان ملکوت است وبه همین علت است که حضرت مسیح علیه السلام میفرماید این جهان محل استقرارشمانیست و نمیتواند شمارا درخود برای ابد جا دهد ظرفیت مسکن ابدی شدن شما راندارد مانند بچه درشکم مادر- حدیثی که بیش از همه تکرار کرده است مسئله پایان جهان ونزدیک بودن است که منظور حضرت روز قیامت است ودرحقیقت پس از مرگ است- یهود خیال خوداش را ازحساب وکتاب قیامت راحت کرد ولذا حادیث را تغیر داد که بعد ا عرض خواهد شد دست به جنایت زد درغرب ازمایش کردن که افرادی که با معاد ایمان ندارند خلاف بیشتر میکنند واین امر یکی از امتیازات بسیار مهمی بود که یهود ازان بهره های زیادی میبرد لذا یک عامل دشمنی سرسخت یهود باحضرت به همین علت بود ودوم به علت انکه پیامبر اخر الزمان از خاندان حضرت اسماعیل است ودلیلاش راهم ذکرکرد باور نمیکردند تازمانیکه برای انها محقق شد حضرت رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم پیامبر شد فرمودند حضرت جبرابیل علیه السلام = روح اقدس یکی از سه خدای مسیحیت به ماخیانت کرده است-
بسم الله الرحمن الرحیم-نیم نگاهی به کتاب:"مسیح (علیه السلام": نوشته کارل پاسپرس فیلسوف المانی:- بخش دوم-چندمقدمه لازم است-ازادی معنای دقیق فلسفی فقط در ذهن وبصورت ذهنی امکان دار- بعناونام مثال فردی را تصور کنید روی سکوی پرش در کنار استخری ایستاده است0 هیچ انگیزه وتمایلی ندارد این فرد ازاد است به محض انکه تمایل به شیرجه زدن میکند وارد یک اسارت میشود حال درهمان جا که روی سکوی پرش ایستاده است خود یک انگیزه است فقط درذهن میتواند خودر درهیچ جا تصور کند- وازادی بالاتر ازان دیگر وجود ندارد-دوم انسان ازدرون یانفس وبیرون در یا جهان دریافت هائی دارد- این دریافتها یا حقیقی هستند ویا کاذب هستند ودرمن یا ایجاد انگیز ه مثبت میکند ویامنفی ویاخنثی هستند ودوحالت حرکت درما بوجود میاورنند عنی داری یک جاذبیتی هستند مانند جاذبت زمین که فرد از سکوی پرش به دست اب میبرد وتاز مانیکه اینفرد درتحت جاذبیت ان انگیزه وتمایل قرار گرفت دراسارت ان است وانازادی روحی نقشی ندارد فقط میتوان گفت عمق روح ازاد است وباازادی به ان سمت میرود-تحلیل ازادی بیشتر که بقول استادمحروم اقای علینقی بهروزی یک سکته فلسفی دارد- درحقیقت انسان بادریافت معلومات وایجاد انگیز ه یا استعدادهای مثبت را ازموانع ازاد میکند ویا ضد استعداد را از موانع ازاد میکند به شرط انکه عامل رشد استعداد ویا ضداستعداد باشد مرحله اول فلیسوفان الهی به ان نور میگویند وبرای ضد استعداد تاریکی میگویند درحقیقت فرد به سمت یک اسارت پیچیده میرود وباید گفت ازادشدن بیشتر موانع بر ای رشد- درغرب دومسئله بسیار حائز اهمیت شد- یک انکه جناب اقای یاسپرس فرمودند فلسفه یک امرجدی است- این موضوع این است بشر درهمه جا دنیا مداوم سئوالاتی دارد که سعی میکند که جواب ان را بدست اورد که کتب های قدما وجود دارد ودرکتب دینی هست ودر غرب مقداری زیاد وجود دارد وپس از رنسانس این سئوالات دوباره مطرح شد که منجر بوجود اوردن دانشگا بر اساس دانشگاهی کشور عثمانی شد ومحقیقین دانشگاه منجمله دانشگاه لندن دربدو تاسیس از مردم خواست که سئوالات خود واحیانا باحوابی که بنظر شما درست به دانشگاه بفرستید یکی از سئوالات این بود اب درزیر زمین چگونه بوجود امده است بعد اثبات شد که زیر زمین ربطی به اب زمین نداردواین نظر داده شد که اکسیژن وه هیدرژن در زیز مین وجود داشته است- نه انکه از اسمان امده باشد و به این طریق بوده است که9 داوم اکسیبژن وب اهیدرژن ترکیب میشود واتش دوباره انر ا تجزیه میکندودوباره تشکیل میشود واین سیکل مداوم میچرخادولی درنتجه حرارت کم میکند تااب باقی میماند- جامعه نپذیرفت زیرا میگفت دودکش ندارد در تمام موراد این نزاع بود بخصوص در مسائل فلسفی حالا هم این مسئله کم نشده بلکه بیشتر شده است که بحث خواهم کرد درشرق هم بایدهمینطور باشد-نکته دیگر مسئله عقل است- عقل فقط یکسری مطلق ها درک میکند که قبلا به ان ارزش زیادی نمیدادند ولی امروزه بخوبی ارزش ان روز به روز مشخص میشود ودین ازاین مطلق های بسیار سود میجوید ای بینا با کور یکی است وای روشنائی باتاریکی یکی است باشیشه نمیتوان موشک ساخت ولی این مطلق ها اقایان فکر میکردند ثابت باقی میمانند درحالیکه کمونیست ومکاتب دیگر حتی در این مطلق ها اختلاف دارند دوم مسائل علمی است که انسان به ان نیاز دارد وچون ما به هویت وحقیقت علوم جزئی پی نمیبریم درنتجه علم ما جزئی واعتباری است واختلاف فراوان است وهیچ راهی دراین مسائل که وحی میگوید نمتوانیم اعتماد کنیم چون هر فردی یک ربط تاریخی دارد که بادیگری مختلف است وچگونه یک قاعده برای همه انها جواب گو است بعنوان مثال فرض بعضی واقعیت مادی بالذات خوب هستند وبعضی بالذات کمظر هستن وبعضی درجائی مثبت هستندودرجائی مضر هستند یعنی بالعرض خوب وبد هستند- لذا بیادبه سمت سکولار رفت ومذهب درکل نمیتواند راهنمای بشر باشد-ادامه دارد