بسم الله الرحمن الرحیم-نیم نگاهی به کتاب:"مسیح (علیه السلام": نوشته کارل پاسپرس فیلسوف المانی-بخش چهارم-در مقدمه جناب اقای کارل یاسپرس بحثی از نشانه ها کرده است هستی را نشانه بدانیم فقط الاهیون هستند که مخلوق را نشانه الهی میدانند وسکولارسیم مخلوق را بنفسه میداند وحضرت مسیح علیه السلام معتقدبوده است که—هران چه این جهانی است – بنفسه بیهوده است وعبث است- کسانی که درقلب انان مرضی بوده است- بنفسه بیهوده است یعنی اینجهان بیهوده است درحالیکه حصرتاش بسیلرطبیعت دوست وبوده است وباوجودانکه کمترین بهره راازدنیابرده است بسیار شکر گذار نعمتهای الهی بوده است- ودرجائی میفرمایدئ که این مخلوقات ناگهان از صحنه ذهن محومیشود ویک پرش انجام میگیرد وانسان متوجه خالق میشود وبعضی خواستند که بگویندنقش انها تمام شد بقول خانم استادانگلیسی شما یک صحنه زیبا را میبنید ومحو ان میشوید ولی فراموش نمیکنید که چشم شما این عمل ر ا ممکن میسازد ویا عینک هم بر همین وضع وباز حضرت مسیح علیه السلام میفرماید|" به انگشت خدا است که شیاطین رامی رانم": شناخت نشانه کار عقل است وعلم ان فلسفه است بقول خانم استاد انگلیسی ما هم درکمونیست ها وهم درسکولار غرب وحتی در افر ادی که علمی کار میکنند بکرات میخوانیم عجب موجود شگفتی؟؟- موجودات مادی از اجزا مادی وقوانین بدست میاید وهمان طور که یک نقاش یک تابلو میسازد وما میگویئم گه این نقاشی هدف چه کسی بوده است واینجا همین سئوال میکنیم که موجود هدف کدام شی واشیا بوده است وقوانین ازکدام انان سرچشمه گرفته است- اگر فرض کنیم که روزی یک درخت راعینا بسازنند هرگز شگفتی پایان نمی یابد گرچه از جهتی کمتر میشودولی از جهت دیگر بیشتر میشود وفرد پاسخی نمیابد وهمچنان درحیرت باقی میماند واعجاز همین است لذا گفتن انکه کار ماده است ساده نیست وبه این سادگی ان شگفتی رابرطرف نمیکند- وشناخت نشانه ها حسی نیست عقلانی است ولذا فردی است ولذا فرد بایدبه قدرت استنباط برسد وپیامبران که بالاترین نشانه ای الهی هستند مجهز به اعجازی هستند که افرادهرچقدر بیسواد وکم مایه باشند به راحتی درک میکنند-ادامه دارد