سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خونِ جوشانِ امام حسین علیه السلام

بسم الرحمن الرحیم-صحبتی با برادران بهائی-دراخبار امده استکه جنابان در تظاهرات فرموده اید که به جای الله اکبر بفرمائید الله ابهی- خواستن بی سوادی شمارا برایتان مشخص کنم- درجاهلیت بت را درعرض خداوند در بخش از خلقت که انسانها بشند بطور مشخص یکسان میشناختند فرض کنیم که خداوند قدرت وعلم خودرا به فرشته لوح بدهد باز خداوند ابهی است زیرا خالق فرشته ایشان است ولی دیگرالله اکبر نیست- الله اکبر همانطور امام صادق علیه السلام فرمودند خداوند را تنها میشود تصور مفهومی کرد یعنی وجودی بینهایت وبا تمام این تصور باز تصوراش ضعیف است این امر درعلم درغرب اثبات شده است وهرچقدر علم داشته باشید این تصور بینهایت بهتر میشود ولی هیچگاه به کمال نمیرسد لذا امام صادق علیه السلام فرمودند تصور شما مخلوق است یعنی میتواند چنین مخلوقی راخداوند خلق کند- در جامعه کبیر که متعلق به عظمت بی پایان امام هادی علیه السلام است که درمقام امامت صحبتی میکنند که فرشتگان اعظم به کنه مطلب ایشان نمیتوانند پی ببرند چه برسد انسان- شما فکر میکنید که انزمان مردم بره بودند وبدنبال کشف مسائل نبودندوبرای تک تک افراد امامت عظمت خوداش را اثبات کرده است ویا به ایشان لقب ساحر دادند ویافرمودند صرف نمیکند من یک داستانی را که به وقوع پیوسته است بیان میکنم- در اولین انجم اسلامی در دانشگاه به رهبری استادمعظم جناب اقای حداد عادل رحمت الله علیه پنج نفر بودیم ویک دانشجوی بر جسته اصفهانی داشتیم ایشان فرمودند که اسم انجمن اسلامی روی خودمان نگذاریم زیر ممکن است ازاین گروهی خطائی سربزند- مسئله بسازد اتفاقا درست میگفت بعد ساواک دوگروه از دانشجویان ساواکی که گروه اسلامی تشکیل داده بودند یکی طرفدار بعضی از روحانیت به نفع کتاب شهید جاوید ودیگری مخالف ان ود رکتابخانه یگ گروه کتاب شهید جاوید بزور میفروخت که بخوانند واز ازرشهای ان دفاع کنند ودیگری نعره میکشید که اینها مرتد هستندودر جلوی بچه همدیگر را کودن وروزی همدیگر سر به نیست خواهیم کرد وبعدا به وساطت بچها که به بچه ها میترسند باهم اشتی کردند وسرگروه انان در اطاق خوابگاه پیراهن قرمز میپوشید ویک زنچیر خرکی نقره ای در گردن داشت وبا ماشین با به بچه ها به چشم چرانی و کار های ناشایست میرفت—ایشان فرمودن کارهای سیاسی شدید در دانشگاه انجام نگیردوحتی بچه ها به جلسات مخفی خطرناک نروند وبیشتر کارهای علمی دقیق انجام شود واز حقوق بچه ها دفاع شود وکتاب معرفی شود وبحث ها رو کتابهاباشد وبه سئوالت بچه ها جواب داده شود وبیشتر بچه ها به مساجد بروند وهر مسجدی باب عدهای بود بچه ها راتشویق کنند به ان مسجد بروند وبا شخصیتهائی که مطابق علاقه هستند درخارج بخصوص درمسجد ارتباط پیدا کنند- یک گروه به مسجدی درجنوب شهر پشت خیابان طالقانی که یک مسجد ویرانهای ولی باصفا وتا حدودی خنک که تنها چهار پیرزن میرفتنذد انجار مرتب میکردند ولی بعلت دنج بودن بچه های کنکوری میرفتند تعدادی انجا درس میخواندند فقط نمازدو وعده انجام میشد وامام مسجد یک سید روشن ومسن بود بچه ها انجا با این جوانان اشناشدند کمک فکری وعلمی میداند وکم کم بچه های دیگر ان محل به انجا امدند وان جناب سید فرمودند که کلام من فسیل شده است واز رده خارج است ولی من یک روحانی جوان جاذب خواهم اورد وبچه ها نزدیک غروب میرفتند وپس ازمدتی جناب سید بزرگوار بحثی درباره عظمت علی علیه السلام ومظلومیت ایشان شروع کردند کسبه محل پس ازدیدن این جریان امدند در مسجد رانو کردند وراهرو رادرست کردند وحوض درست کردن د ودستشوئی تاانکه تصمیم گرفتند شبستان رادرست کنندوتا یازده شب معمار کار میکرد- این معمار به یکی از بچه ها درس خوان میگوید ما وسایل گران قیمت رامداوم باخود میبریم وکاری سخت است شما حاضر هستید که شب اینجا بخوابید وخبری نیست وایشان قبول میکند که یازده شب بیاید وتاصبح انجا باشد ساواک متوجه جریان میشود وبدنبال بدل بوده است سه تا ازعمله را مامور میکند که چون حوض قبلا ار پاشورحوض اب وارد یک کانال سنگی میشد ووارد باغچه میشد ولی بعدا بعلت لوله کشی یک درذسنگی طرف حوض وطرف باغچه چسبانده بودند که سوسک وموش وگربه داخل ان نرود وگفته بود داخل انها  راخوب پا ک میکنید که بعدا مقدار زیادی اعلامیه امام رحمت الله داخل کیسه های سیاه نایلونی داخل انها قرارد دهد د رسوراخ فتیله هائی در دست شوئئدرست کرده بودند که اعلمیه بگذارند وچون جریان مفصل است من مختر میکنم یک گونی پراز اعلمیه در رهارو میگذارد که افراد فکر میکردند که وسایل معمار است وحتی درروی درخت کهنسال گیرهای که داخل چند اعلامه لایه بر گ ها میگذارد وتمام چراغها یا بر میدارد ویا سوخته میگذارد درحالی ان جوان در خواب بوده است زیرانزدیک صبح به خواب رفته بوده است بچه ها میروند- جلسه سوم سخنرانی ان جناب بزرگوار در ضمن سخنرانی سه جوان که با ساواک همکاری میکردند ومیروند به دستشوئی اعلامیه ها راداخل کیسه سیاه میکنند وبر میگردند وبه فرد یک اعلامیه میدهند وکنار دیوار بسته ها اعلامیه میچننند وبیرون میروند که درمحل پخش کنند اتفاقا یکی از بچه های معصوم میرود در دسشوئی مقداری اعلمی میاوردن وباز به افراد میدهد ومیثرود درمحل شروع به پخش کردن میکندساواک میریزد ودر میبندند وگونی میاورد ودرانرا باز میکندوازکاناله وجاهای مختلف اعلامیه ها رابیرون میاورد وبچههای تا دوم دبیرستان را ازاد میگذارد که برونند وبه انشجواین وافراد دیگر میگوید بایدبه ساواک بیائید وباز جوئی پس دهید دانشجویان اعتراض میکنند که امتحان داریم به یک عده میگوید بعد از امتحانبیائی وبه بعضی میگوید ماقیافه شناس هستیم شما دیگر نیاز نیست بیائید وافراد به ساواک میبرنند وافراد از دوساعت و وبیسست وچهار ساعت ازاد میکنند وهرکس از بچه ها بشدت ترسیده بودن میگوید دیگر انجا نروید ودیگران هم بترسانید و لی دانشجویان فردا تعداد زیادی رفتند وجناب سیدبزرگوار وروحانی معزز منبر میرونند ومیفرمایند برایمن مسجل شد که کار ساواک بوده است ودلیل ان یک سخنرانی بوده ودوم اقبال جوانان واین امر اثبات کردکه علی علیه السلام الان هم مظلوم است ومدتی ایشان گریه میکنند وخداون میداند که این عمله ها شضرکت داشتند ویانه ساواک به معمار گفته بوده است عمله را اخراج میکنی وعمله هائی که ما معرفی میکنیم به کار میگیری- جناب سید بزرگوار میفرمایندکه نترسید این کارل ساواک برای دفعه اول واخرش است ومن چهار نفر مامور میکنم که هر گروه چهار ساعت درشب در داخل مسجد باشد ودر بیرون به همین نحو وعدهای هم در شب ناشناس حرکت کنندوبروید به بچه ها بگوئید نترسیدوبه مسجدبیائید- نکته حائز اهمیت اینجا است که عدهای میایند وجریان راهم میگویند یک روز خانمی که همیشه اول میامده است وارد مسجد میشود بروی دیوار که افتاب تابان بوده است عکس یک سید تنومند روی دیوار بوده است وبیرون میرود ومردم دعوت میکند به داخل بیایندعدهای میگویند ممکن اسن این سایه بعلن فلان وسیله روی فلان پشت بام است همه فن ها رامیزنند ولی تاثیر نداشته است وشخص من بعد ازمدتی درشگفت شدم وهمان تجربه رابه نحوی دیدم ومردم استقبال از مسجد شروع شد وچرا از جناب بهاالله عده ای علومی رایاد نگرفتند؟؟


ارسال شده در توسط علی

بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
مرداد 1389
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
مهر 95
آبان 95
آذر 95
دی 95
بهمن 95
اسفند 95
فروردین 96
اردیبهشت 96
خرداد 96
تیر 96
مرداد 96
شهریور 96
مهر 96
آبان 96
آذر 96
دی 96
بهمن 96
اسفند 96
فروردین 97
اردیبهشت 97
خرداد 97
تیر 97
مرداد 97
شهریور 97
مهر 97
آبان 97
آذر 97
دی 97
بهمن 97
اسفند 97
فروردین 98
اردیبهشت 98
خرداد 98
تیر 98
مرداد 98
شهریور 98
مهر 98
آبان 98
آذر 98
دی 98
بهمن 98
اسفند 98
فروردین 99
اردیبهشت 99
خرداد 99
تیر 99
مرداد 99
شهریور 99
مهر 99
آبان 99
آذر 99
دی 99
بهمن 99
اسفند 99
فروردین 0
اردیبهشت 0
خرداد 0
تیر 0
مرداد 0
شهریور 0
مهر 0
آبان 0
آذر 0
دی 0
بهمن 0
اسفند 0
فروردین 1
اردیبهشت 1
خرداد 1
تیر 1
مرداد 1
شهریور 1
مهر 1
آبان 1
آذر 1
دی 1
بهمن 1
اسفند 1
فروردین 2
اردیبهشت 2
خرداد 2
تیر 2
مرداد 2
شهریور 2
مهر 2
آبان 2
دی 2
آذر 2
بهمن 2
اسفند 2
فروردین 3
اردیبهشت 3
خرداد 3
تیر 3
مرداد 3
شهریور 3
مهر 3
آبان 3
آذر 3