بسم اله الرحمن الرحیم-بخش دوم مطهری وعقلانی سازی- جناب خانم استاد دردانشگاه لندن میفرمودند که من یک فلسفه زنده در روحم دارم وانرا مانند یک انسان تصور کنید بقیه فلسفه ها برای من مانند جسد است اما دراین احساد ممکن است یک ژن بهتری باشدویا یک دندان بهتری باشد ویا یک قلب قوی تر باشد من انرا ازان جسد بیرون به خودم اضافه میکنم این روش تنها روش ممکن ا ست وغیر ازاین روش نه درقبل بوده است ونه دراینده خواهد بود- ونکته دوم روزی ایشان به یک دانشجوی اروپائی فرمودند برو یک ابرسوپر مارکت جدید رابادقت نگاه کن وایشان بر گشت واز ایشان پرسید انر ا چگونه یافتی ایشان فرمودن درحد ایده ال ایشان سئوال کردنور وغیر خوب بود جواب مثبت وهمین طور سئوال میکرد وایشان شرح داد که درحد خوب بوده استاز ایشان سئوال کرد ایا نیمکت به اندازه سی درصد افراد بود ایشان گفت خیر وفرمودند این یک اشکال است وایا دستشوئی به اندازه ای بود که بچه کوچک ویا پیرزنی به تکرر ادرار دچار باشد به راحتی به ان دسترسی پیدا کند وجود داشت ایشان گفت خیر ایشان کافی است پس ایده ال نیست بحث علم همین است شما ملاک کافی نداشتید فکر میکردید با تعداد ملاک شما این ابر سوپر ایدهال است درحالیکه باملاک من ایدهال نیست علم هیچگاه به مطلقیت ملاک نمیرسد وبدون ملاک نیست لذا نسبی است اما فلسفه علم یابهتر بگویم فلسفه علوم دو دلیل مهم دارد- دلیل دوم ان این است که بگوید هدف چیست وچگونه به این هدف نائل شده است ودلیل اول که مهمتر است استنداد وکمک طلبیدن از جنابعالی است دربعضی جاها به بن بست رسیده است وشما بفهمید که کجا ی متد اشتباه شده است ویا کمبود نقص کدام است وانرابر طرف کنید فلسفه میخواهد به انسان کمک کند یا راه حل راپیدا کند ویاانسان را تسکین دهد مسلمانان دراول تحت تاثیر یهود بودند ولی انچه را از یهود میبایست میپذیرفتند که منطبق با وحی میبود وتا حدودی کردند ودربعضی عقلانی فکرکردند که فریب هم خوردند وبعد عدهای متوجهشدند وانرا رها ساختند وسپس مسیحیت وبعد تمدن یونان بالخصوص ودیگرتمدن ها من جمله ایران ولی سعی کردند ان ایدها وکدهائی را اتخاب کنند که باوحی منطبق بود واگر گول خوردند خودشان را تصحیح کردند وسپس اسلام به دو گروه تقسیم شدشیعه وسنی وهردو با ملاک خودشان ازمنبع دیگری پذیرفتند وبررادران سنی به حداکثری عقل سازی رفتند وبعضی از شیعیان به حداقل عقل سازی رفتند که بعد ا انرا منطبق باوحی کردند ولی پسص از انقلاب رنسانس درغرب فلسفه هسته اساسی ان علم تجربی بود ودرعلوم انسان شناسی عقل سازی بود وتا امروز هم همین است وبا ز دانشمندان شیعه برایب کم کردن تاثیر بت گونه علم که غرب سیاست مدادنش بشدت از ان دفاع میکند وهمچنین عقل سازی در علوم انسانی که به محض انکه خلا درغرب ایجاد میشود حکومت خلا را بایک ایدلئوژی منطبق با ملاک خود به انتلیجنس سرویس سازمان همه فن حریف انگلستان دستور ساخت میدهد وایشان هم انرا به طریق گمنام وارد جامعه میکند وسپس دانشمندانی انر پر وبال میدهندکه هسته اساسی ان علم سکولار است و.علوم انسانی غرب ودفاع از فرهنگ غرب است تا دریا بر تمام دریاها چیره شود- واجازه نمیدهد که دانشگاهها این مهم را بعهده بگیرنند نکتهای درک بلسیار مشکل است بعللی وجناب استاد مطهری عظمت روزگار به خوبی تشخیص داد بعنوان مثال اگر فیلسوف پست مدرنیسیم فر مودند که چنانه ازادی مطلق باشد وزن ومرد درتمام صفات باطنی وظاهری یکسان هستند وتشکیل خانواده بدهند به کی سیستم روبه کمال حرکت میکنند که میتواند به قله برسد وبعد هم به دره برسد واین امر تعجبی ندارد چون قله ودره در راه ایشان به صورت طبیعی هست وکار فلسفه ان است که اگربتواند بر روی دره پل بزند ویا اگر دره فروروفتند به انها تسکین دهد ولی سیاست فرمود به بالاترین قله میرسند که از هیچ طریق دیگر امکان رسیدن به ان وجود ندارد ومیتواند تا ابد دران قله باشند وجناب عظمت مطهری فرمودند اولا ان قله رابه ما نشان دهید- ادامه دارد