بسمالله الرحمن الرحیم- یک صدای نوی درفضا است- خود رااحیا کن-جاده از شام تا کربلا خزان زده- دیگربفکر جان خویش نبودندتنها کاری که میشد-حفظ انهمه خاطره بود-هرگامی که میزدندفرومیرفتند درجهانی که صدای ا ش همره انها بود- با لباس سربازی انچه سرنوشت میخواست – در درون قلبهائی که جلوی سپهرها بود-گرچه بازانوهای خود گام زنندیا خوابهای گذشته رابه باد دهندجای خوابرادرریگزار وسنگ قرار دهند اما اندیشه ایشان چون – درکنج خرابه انجمن شاهانهای داشته باشند گرچه شاخ وبرگی برای خواب نداشته باشند-تنهای صدای تسلی دهند- تنهاصدای پرنده درحال گذر است-گرچه زمان بیهوده میگذرد ولی نگاه به دوردست بهتر است- یک روز اخر تاریخ شروع به فهمیدن میکند- برشما چه گذشت وازکجا اغاز شد-صدای دیروزشما امروز فریاد است- خانه ومسجد با ذکرشما اباداست- هرصدائی امروز نالان شما است یادشما درخاطره بشریت پایانی ندارد-کار شما افتخار رابه باد دادتا همه جا یادشما کمال بیاورد- اشاره انگشتخونین شما دربناهای کفر- مرض اوهام و ومالیاخوئی را فرو ریخت- که میخواست بشریترا درطول تاریخ خفه کند- صدای شما دلها راچون ستارگان فروزان کرد- .بشریت گام به گام به کربلا نزدیک شد- یک صدای جدید کنون درفضا است-خودرا دوباره احیا کن