بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است نیم نگاهی به کتاب سفیر-نویسنده خانم نیلوفر شادمهری- است نویسنىه بیان کرده است مطالب کتاب درسایت سفیر هم موجود است- ارزیابی دوم-فصل مهمترین درس استاد- جالب اس بعضی اؤ افراى ىانشگاهی به ایران سفر کرده بودند وبه ایران علاقمند شده بودند وبعضی روی فرهنگ ایران بخصوص شعرا درفرانسهمطالعه کردهبودند وجناب حافظ شاعر اول دنیا شناخته بودند- درشهر- نیم -فرانسه یک کارگاه دوروزه کارگاه- به انگلسیی میشود -وروک شاپ- شاپ یعنی مغازه وورک یعنی کار کردن- اساس براین بوده است هر کلای صنعتی را تعلیم دادن است - بعدا برای مثلا تحقیقات در رشته ای علمی که به یک نظریا جدید رسیدند ویا مثلا راجع به دارویی جدید بحث کنند وغیره واساسن روضه بوىه است که ىرباره مسائل اسلامی وصنعتها ىراسپانیا بحث میکرىند ومانورهای جنگی هم بدین ترتیب کلاس میگذاشتند- هم در کوههای مصر وهم ایران وبعضی جاهی دیگر کنار گوه ویاداخل کوه چگونه شکار کنند با حجاری درکوه ها یادمیدادند- ودرمصر بیشترهست چگونه اسلحه بسازنند- مهم این است دانشجویان درسطح بالا مشکلات تحقیقاتی خودرا ازان افراد یادمیگیرند که شاید درتز انها موثر واقع شود حداکثر یکهفته است ایندوره دوروز بوده است که دربحث طراحی صنعتی نظیات جدید بیان میکرده است وخانم شادمهری هم برای همین منظور بهان شهر میرود ودرضمن استادایشان اقای کریستوفول که یکی ازنام اوران اینرشته درفرانسه وجهان است وایشانهم در ان کلاس سخنرانی داشتند-ویک استاد بسیاربزرگ اقای لوسین مینو هم شرکت داشته است وازخانم های مطرح بودند-یک جوان جویای نام هم بود- واساتید دگرهم بودند- برای اقای کریستوفل جماعت خیلی دست زد من براسا س نقشه خودم انتخاب میکنم- ایشان بعد به خانم شادمهری فرمودند چندین سال قبل من همین نظریات خودم رادادم وبشدت دست زدند وحال نظریات مخالف قبل صحبت کردم باز برای من دست زدند وبرایان جوانهم دست زدند دوبعدا هم ایشان مثل من خواهد شد این علم بشراست- قران میفرماید درسنت من اختلاف بوجود نمی اید بلکه کامل تر میشود دین القیم همین معنارامیدهد- نشسته بودم- وازدست برقضا استاد لوسین مینو روبهروی من بود- ازمن ملیتم روپرسیدن ونظرم را رو درباره کشور فرانسه -خانم کناری خیلی از ایران تعریف کرد ازمردمش وازفرهنگش وهمه تعریف روهم ازیکس از استدا هانقلکرد که توی سالی اخیرا به ایران سفر کرده بود ایران راباید از دانشمندان شناخت نهازکسانی که دست راست وچپ اش - رابلدنیستند سئوال کرد- اخرش هم -قبلازانکه نوبت به افاضات من برسه گفت که خیلی دلش میخواهد- شخصا ایران را ببیندوباایرانیها اشناشود- بهش قول دادم که ازایران براش دعوت نامه بفرستم وخودم هم بشم میزابانش- اینجور حرف ها داشت گل میکرد که دیدم کم کم اطرافیان هم دارن بهایران وایران گردی ابراز تمایل میکنن- وهمه از فواید سفر میگفتن- ودرس ای که ادم از سفر میگیره ولزوم مسافرت-و--- خانوم کناری هموم طور که به استادمینو نگاهمیکرد از اخرین سفرای اخیراش میگفت- درواقع همه داشتن درباره خاط اتشون حرف میزدندعجیب بود همه میخواستن حرف بزنن مهمنبود شنودنه ای هست یانه همه به جز استاد مینو- غربیان برخلاف ما در روضه مخصوصا خانم ها حرف های خودرامیزنند-ولی انها فورادرمجسلی قلم وکتابچه درمیاورد ومینویسد ونظریات خاص خودرا بیان میکند ومینویسد-مرحوم دکتر محمدی رحمت الله وهمچنین مرحوم دکتر محسن خادمی علیه السلام فرمودند هرکس تعدای قلم وکتابچه نداشته باشد استاداز کلاس بیرون میکند وبعدمیگوید این فرد بدرد دانشگاه نمیخورد وخود استاتید یاداشتهای خودرا به یک دیگر میدهند- تحقیقات نشان داده است درک یکجمله تحول عظیم رابوجد اورده است ازجمله جناب اقای انیشتین وشماها باید اینچنین باشید-خانوم کناری رو به استاد گفت- لوسین درغرب اسم فردمهم است نه فامیلی فرد- سفریه درسه-استاداروم ومتین گفت بله همه زندگی درسه- حیف بعضی درسا رو ادم دیر میگیره-به نظرم اومد-استاد توی حال وهوای دیگه ایه نمی دونم حس فضولی بود یا واقعا علاقه به استفاده از دانستنی های استاد کهترجیح دادم سر حرف راباز کنم-با استاد گفتم -من باحرف شما کاملا موافقم -تازه فکر میکنم از اون بدتراینه که ادم ببینهسئوالی امتحان زیک سری درساست که فکرش رانمیکرده توی امتحان بیاد-وازشون رد رد شود ونخوانده- خانم کناری یهو بلندبلند حندید وگفت اوه اوه چقدر پیچیده اش کردید! باید خوشبین بود این قدر فلسفه نباید بافت- استاد باهمن ارامش قبل گفت این یه فرضیهبود فلسفه بافینبود اگه بهاندازه یه فرضیه هم برامونمهم باشد باید بیشتر ازاین روش فکر کرد صورتش راروبرو برگردوند سمت من وگفت -اونی که شماگفتید-اون یک فاجعه است خانم کناری گفت بسه لوستین لازمنیست برای اتفاق نیافته غصه بخور -استادگفت وقتی افاق بیفته دیگهخیلی دیره - دراخرت بهتعداد ایاتی که فکر کرده است وحفظ کرده است ولو بعدا ازیابرده باشد ومیزان کتابی کهخوانده میزان الفاظ است وتفسیر کرده است اگرنوشته باشد چنیدن برابر ثواب دارد فلسفه اساس شناخت است تعقل اول فلسفی است بعد علمی است احساسات نباید بودن فلسفه انتخابشود احساست خودبهخودتولیدمیشود ولی باید دروی ریل عقل باشدنباید خسته شد ونبایداز فزضیه سازی دست برداشت اول عقل است بعد نتجه اش درعبادت واعمال است- حبیب بن مظاهر دراخر شب عاشورا امام حسین علیه السلام ایشان راخواست مدتی طولانی نزد امام علیه السلام بود- وبرگشت وزد زیرگریه عظیمی داماد ایشان انجابود گفت حبیب من تورا جوری دیگر میشناختم- ازترس گریان شدی که خانوادهتو غنی هستند وریس قبیله ات هستی همه مواظب خاندان توخواهندبود ایشان گفت گریه من امری دیگر است ازامام علیه السلام پرسیدم حقیقت این جریان چیست سربسته اما علیه السلام فرمودند برای انکه دل مومنینومردم بسوزد واحساست بخرج دهند وگریان باشند حبیب همین جا مردم خواهند امد و شهرکمیسازند وبارگاه درست میکنند وبرسرمنبر میروند وخطبه ای بنام رو ضه میخواند ومیگیرند ومابقی فرد بایدفکر کند وما برای اهلبیت مکرم گریان نمیشدیم کهم میگفتن دملاک عجز است ومن میخواهم که زندهمیشدم وروضه امام حسینعلیه السلام رامیخواندموگریان میشدم همهزدند زیر گریه حضرتزینب علیهاالسلام الله بیرونامد وگفتند چهخبراست وجریان گفتند وایشان زد امامحسین علیه السلام رفت وگفتند ماهم بگریم ایشانفرمودندشماها نگرید کهدشمن احساس برتری میکند وبعدها شماهم بسیارگریان خواهیدبود