بسم الله الرحمن الرحیم-بحث تقیه- یک بحث عقلی است مسائل ایدولوژِی بحث سلیقگی نیست حتی بعضی از متفکرین هنر سلیقه هم درچهارچوب درک هنر را درک احساست هنری عقلانی میداند- که عقلا درهمه جا درموضوع به یگانگی میرسند ولی دراحساست هنریمولود فرهنگ وتاریخ وفضا وافکار فردی وجمعی که بصورت خاصی که هنرمند میفهمد وبصیرت خاص پیدامیکند تبلور وظهور پیدا میکند- استادشیمی من دردانشگاه شیراز دکتر معصومی بیان میکرد علم شیمی دونوع است یامسائلی که درگذشته حل شده است فرد انهارابکار میبندند- این فرد تکنسین شیمی است- شیمی دان کسی است به شم میرسد =اینتیوشن= شم یعنی شیمی رابنحوی دیگر میفهمد اگربگویم درک نمی کنید- همچنانکه مدتها درانگلستان من انرادرک نمیکردم- روانشناسان میفرمایند دختران زمانی به شم میرسندکه مردان رابخوبی درک میکنند بچه وخانواده رابخوبی درک میکنندمردان دراینمورد ضعیفتراز خانم ها هستند وانها درکارها به شم میرسند-قران میفرماید- چرا زمانی که مردم میگویند ما هیچ راه نجاتی نداریم وخداوندا کسی رابفرست که مارا از ازاین ظالمین نجات دهد حتی بعضی از انبیا علیهم اسلام الاجمعین طلب همین موضوع میکردند- احکام الهی بعضی واجب ومقید است تغیرتندارد درهمان چهارچوب باید عمل کردمثلا زکات وخمس - بعضی ها تاکید شده است ولی مثل انفاق به چهارچوبی مقیدنیست- تقیه از نوع دوم است- درشرایط امده است مستکبرین وظالمین زمانی که همهچیزرا بخوبی میفهمند ولی راه شیطان انهم باجنایات زیاد طی میکند ومردم رامستضعف و فقیر وبینوا وبدون ارزش انسانی تصور میکنند که هم افراد بایدعبد انها باشند- وخیری ازانهابهمردم نمیرسد جز شر-وازهمه مهمتر دین راستین مسخره وباطل میدانند ودر نابودی ان سعی وافر میکند وانواع فریب رابوجود میاورند-ومردم درشک هستند- باید بنحوی عمل کرد کهمشروع وعقلانی ودرچهرچوب عقل ودین -تاکشتن کسانی که دستانها بعنوان پیاده نظام جنایتمیکنند درابعاد فیزیکی ومعنوی اجازه پیدامیکنند درغیره اینصورت که یکنوع لیبرالیسم است تقیه معنا نمیدهد- شخصیتی بنام استاد پرورش رحمت الله علی ه اهل اصفهان که پس ازانقلاب بهسمت وزیر اموزشوپرو شد واز استراتژیست حزب جمهوری اسلامی بود وقبلا ازبرزگان حجتیه در اصفهان بودند- ایشان فهمیده بود- که شاه هم از بهاییت میترسد وهم از حجتیه ومسلمانان وسرانجام بنفع بهاییت خواهد رفت- ایشان را زندانی کردند- درزندان ایشان همین مطلبرا به ساواک گفتند- درنتجه هردو رابه جان هم میاندازد-به انها میگوید اگر شاه یک شاه لیبرال شود منامامالخمینی رحمت الله علیه رابخوبی میشناسم کاری باشاه نخواهد داشت یک مثال ازیک فیلسوف فرانسه میاورد- که هرگاه من کلاه وشال گردن کت وبارانی اویزان میکنم وبرق رفته است که باید درشرایط سخت فرانسه بوده است تصور میکنم یکی دراطاق است-جریان ظالمین به اینجامیرسد-هرچه نصیحت کنند فکر میکند فریب است وباور نمی کند- کلمه در عر است عقیم از عقم در سیاست یعنی شریک سودی نمیدهد-که اولین بار هارون الرشید انرا برای فرزندان خود بکاربرد ایشان فردی دنبال امام امام موسی بن جعفر صلواته الله علیه صلواته الله و اله والسلم فرستاد- که ایشان بیایند وان خبیث اتمام حجت کند کسی رادنبا ان عظمت نفرستاد وایشانخودشان امدند وگف فقط دربان درب را باز کند هیچکس حق رفتن ندارد درب که بازشد رعدوبرقی عظیم زده شد بدون دستار =عمامه وبدون کفش دوید واستقبال ایشان رفت وامام عظیم الشان پرسید هدف شما از امدن من چیست- او گفتمدتها است شماراندیدم دلم تنگ شد وبعد هارون الرشید مامون را جلوفرستد که درب رابااز کند وگارد امام ر علیه السلام صلواته اله علیه واله والسلم- تاخانه مشایعت کند درراه امام علیه السلام بهسمتمیرفت دم گوش مامون خبیث فرمودند تو بهحکومت میرسی مواظب پسرم رضا علیه السلام صلواته الله علیه واله والسلم باش نفرمودند که حکوم ترا به ایشان بدهد یعنی اسیب را ازایشان دور کن مامون درباز گشت از پدر جریان پرسید ایشان گفت حق باانها ولی سلطنت شریک نمیپذیرد عقیم است عقم سودنداشتن معنی میدهد- قیامها شروع شدهبود ولی انقلابیون نه روش بلد بودند وهم جنایتهممیکردند که کاراونها میزدنددربیان ها که بتوانند زندگانی کنند امام را ان زمان برداران سنی بخصوص درمنطقه ایران بشدت متعصب بودند چزی مانند داعش امروزی وحتیمیگویند مثلا جناب عطارهم کشتند بهترینجا مال تاحید تعصب کمتربود عثمانی بود به این دلیل مولانا به قونیه رفت- البته همه خوبی هارادیدند صحیح نیست بدی هاراهم باید دید ولی میبایست مو رااز ماست بیرون بکشند- البته توجیه غلط استولی زیر نیم کاسه -کاسه هم باشد باید دید- عثمانی نمیخواستند فردی مذهبی برای انها شاخ شود- تقیه دران شرایط درست است- وهرکس شراب بخورد شاخ نمیشود- جناب شمس تبریزی بهنزد مولاناامد سئوالتی کند وایشان فهمید که درمقابل ایشان طفل است به فرزند خود ام ولد فرمودند من پیرشدم شما از حالا فتوا بده ومن فوق اش ریس جلسه سماع خواهم بود سماع خداوندمنان وگرداش-- برای ایشان طلب شراب صدساله کردند ورفتند پیدا کردند قرار شد درطشتی بریزند وهرکس یک فنجان بخورد مولانا فرمودند انگشتی بران بزنید ایشافرمودند اگر انگشت زدم فقط خودم میخورم وخوداش خورد همه گفتند که سربازان عثمانی هم بودند که ماهم خوردیم دیدندایشت سرحال تر پرفروغ تر شادابتر شدند وفرمودندبه بیرون برویم ایشان وارد بازار شدندهما مطبوع شد ونسیم عطری پیداکرد قیفعه شداب ایشان همه بازاریانجلب میکردکه ازمغازه این بازدید کنند وهدایایی به ایشان بدهند ومردم بشاش میشدند تا نزدیکه مسجدی رسیدند ومولانا فرمود دراینمسجد عرفای زیادی دفن هستنددعایی بکنید وایشاندعای رکردند ودرباز گشت اسب خودراخواستند مولانا فرمودمن هم میایم ایشانفرمود حالاکه مثالشماحل شده است باشید ومثل برق رفتند