بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-درانگلستانمن روزنامه ساندی دی میخواندم این روزنماه بعدا فهمیدم جزو روزنامه ای جنجالی زرد است بهمه نیش میزد ومیگفتند داستانها جنجالی درست میکند- مثلا یکجوان میفرستاد بهخانه یک هنرپیشه زن که این سئوا ها بکن مثلا دوستپسر دارید واگر دارید چگونه است ونظرشما درباره دوست پسر کدام است بهترین دوست پسر کیست وایا بافلان جوان ارتباط دارید ویاندارید خانم هنرپیشه ایشان را راه نمیدادکه من باید پیس فیلم حفظ کنم که فرد فیلمبرداری دارم بزور تومیرفت وچند راهم شایعه میدانست- یافردای یادمیداد که از وزیر اقتصا این سئوالات را بکند اوهم بعضی جعلی میدانست- یاکه فرد متفکر اقتصادی به او اطلاعات اقتصادامریکار میداد که تصور کن با وزیراقتصادامریکا گفتمان میکنی انرا چاپ میکرد- هروقت هندوستان مثلا کارخانه خواستهبود اول ازانگلستانمیخرید که چون جزو بازار مشترکبود چند درصدی تخفیف میداد ولی نمیفروخت خانم گاندی یا از امریکامیخرید ویا از شوروی- اینمجله شروع به نیش زدن بهندوستان میکرد دانشویانهند یکخاوبگاه دردانشگا لندن داشت منمیفتم ازانها سئوال میکردمکه انگلستانچنا ایرادی ساندی تایمز گرفته است هرکس باهندی روبرونشود درک نمیکند جوشی ترین ملت ها هستند سکته قلبی درانها زیاد است وقتیکهمیخواست یکهندی جواب دهد سیاه چشمی تقریبا ناپدید میشد ومن کمی میترسدیم وجواب میداد کهانه نکاتمثبت مار نمیگویند ونکات منفی کهمازیادداریم هردفعه برخ ما میکشند که ما بعضی دستورات انهاراعمل نکردیم وتاحدی گناه فلان حزب است ودانشجوی دگیر که جزو اان حزب بود ماند خروس جنگی برسراوفرودمیایدمن تادی خونسرد شده بودم ریس خوابگاهم بود انهم خونسرد شده بود ازخونسردی من بسیار ناراحت بودند جواب انگلستان میشتند ودرخوابگاه ودر جعبه اگاهای یاجبعه تبلیغاتی میگذاشتند ولیمیگفتند دانشجویان گول میخورند ونباید نوشت-فرض کنید یکبمب اتمی به شهر گلاسکو بزنند یک انگلیسی میگوید متاسفانه یک بمب اتمی زده شد ونتواستند انراراخنثی کنند پلیس ترافیک کار خوداش خوب انجامنداد ودستوپاچه شد وبرای اینحادثه امادگی نداشت بترافیکخراب ششد وبیمارستانهاهم خوب عمل نکردند- هرچقدرخونسرد باشید بازانجا بیشتر خونسردمیشوید درباز گشت مسئله پیدا میکنید واین فیلمهای هدی تاحدی خونسردتر هستند که جامعه خونسردبشود خداوندمنان وبه رنگ و زبان سمبل ادبیات ودیدگاه جامعه درقران میفرمایدمن مختلف ایجادکردم حقیقتامر تازبانخارجی درکنکید ودر غرب یاکشوری نباشید درکنمیکنید که این ایه چه میگوید زاویه فکر ونحو استدلال زمین اتاسمان فرق دارد ولی متوجه فکرانها میشوید خیلی عجیب است-کلمه بیمارستان اگر بصورت قید درامد یعنی همدردی ماهم برای انها ازاینجهت عجیب است-من دردبیرستان باوجود که پدرم دردانشگاه زبان درس میداد علاقه زیادی مداشتم وبخاطر پدر مقداری بیشتر میخواندم به ریاضیات وتاریخ علاقه زیادداشتم وکتاب میخواندم درشیراز فردی بو که قبلا فرهنگیبود و ایشان سریال مجلات چاپ میکرد وخوداش هم داستاهای تارخی مینوشد مفصل ومن هرکتاب شیبی دوریال کرایه میکردم وشب تا نصف شب میخواندم وپدرم سرمیزند مریض میشوی ومنمجبوربودم بخوابم واین عادت درمن نهادینه شده است- درعوض ظهررا زیادمیخوابم- تاانجمن حجتیه درشیراز شروع بکار کرد جناب اقای ایت حلبی رحمت الله علیه موسس انجمن حجتیه یکلاس درتهران گذاست کهراجع به دینهای مختلف پاسخگو باشدازجمله بهایت دوم کمویست وبعد مسیحیت ویهودیت بحثهای سیاسی واقتصادی هم میکرد جلوی ایشان راگرفتند وگفتند شاه دستور داده است ایشان ازشاه درخواست یک ملاقات کرد-وفرمودند اعلحضرتا-من دربار دین اسلام ومخالفین چه بگویم- شاهگفت مانن غرب شما راجعه بهسیاست واقتصاد ومانندانها صحبتنکیند ایشانفرمودند ماعلمی صحبت قابل قبول است ایشان گفت بله قابل قبول است حجتیه بوجود امد وشرط مبلغ شدن علمی صحبت کردن وعدم دخول درسیاست بود گروه ای میخواستد در حجتیه تا نهایتبروند وبلکه مبلغ هم بشوند کاربسیارسخت بود یک طلبه که شانزده سال درمدرسه خان درس بود ایشان دراصول دین تحقیقاتمفصل کرده بود که هفتماه ونیم زندان بود حتی شکنجه کردند بعلت انکه گفتند فیتله علمی راکمی پایین بکش حرف شاه است ایشانفرمودندمن باایشانصحبتکردم کهمن علمی کار میکنم وبهچوجه نمیتوان فیتله علمی را پایین بکشم مگرشاه بهایی شده است که بهایی شده بود جریان ازاین قراربود کندی به سایگون رفت ومتوجه شد استعمار فرانسه وبعد استعمارامریکا فقط ویتنام جنوبی ارایش دادند ولی درکار وصنعت کاری نکردند وچپاول کردند وبهاین راحتی نمیشودتغیر داد زیرا مافیا درانجا تور انداخته است وبسیارقوی است- برعکس ویتنام شمالی وبیکاری سخت در سایگون وغیره وجود دارد بیکاری خطرناک ترینمسئله است دراسلام از هفت سالگی پسر زیر دستپدر کارموزی میکند درشانده ساگلی استادمیشود وازدواج میکند ودختر خانم صاحب خانه میشود وبعدهم بچه داری هردوسرگرم میشوندحجتیه بچه های با استعداد که باورنکردی در حافظه هستند یک کد از بهایت به انها میدادید مثلا اغنام الله -غنم یعنی گوسفند بسیاری ازمطالب انها مال اسلام ومسیحیت است مسیحیت افراد گوسفند وحضرتمسیح علیه السلامچوپان لقب میدهد فوری صفه کتاب مثلابیان را میدادند ولی هیچگاه انها به درجه مبلغ نمیرسیدند درحالیکه میبایسمثلا انهارابه سروستان میفرستادند زیر انجا دهکده ای که تماما بهیی بودند ودرمدارس پنجاه درس بهایی بودند ویامدارسی که درشهر بهایی داشتند پست خیلی مهم است گرچهانه تبلیغ اعلامیهای امام الراحل رامیکردند تاگیر نیافتادند مهمبود ولی اگر گیر میفتادند از انجم حجتیه اخراج میشدند و یک دفعه نیروهای بسیار ورزیده به منافقین پیوستند دلیلانها پست داده بودند-جبهه بسیارپست داشت کسی به مرخصی میامد- اضطراب داشت که پست چه میشود واحساس تکلیف میکرد که زودتر برود لذا درشهرستانها مداومتبلیغ کردند شاه بهایی شده سوار گاری شده- شاه مجبورشد ایت الله حلبی رازادکند ریس حجتیه استان فارس جنابی بود بنام مرحوم اقای مجدی رحمت الله علیه نمیشود بخوبی ایشان توصیف مکرد من بسیاراز نکات امامت فهمیدممن دراداره کار میکردم مخانم تدیت ریس محترم دانشسرای تربیت دوساله دختران بود وبه من درس تاریخ اقای مجدی هم بود که ایشان علوم تربیتی خوانده بو اگثر یافولیسانس بودندویامشهوربودند-منافقین نزدیک دانشسرا خانه فردی کلاس درس کرده بودند این دختران انایکه درشیراز قوم خویش داشتند ویا شیرازی بودند درهفته دوساعت میتواستند به بیرونبروند تا نزدیک غروب برای انها برنامه داشتند وخانم تدی هم فول لیسان تربیتی بود که یک دوره بورس انگستان برای تربیت کودکسان دردانشگاه لندن خوانده بود- ومیفرمود تربیت دختران سختراز تربیت پسران است- بسیار زیرک وفعال بود اینها ساعتی میرفتند درانکلاس منافقین انها هم بسیارجذاب بخصوص برای دختران کهخانواده زیادمرفه نداشتند ومیامدند وبرای بقیه تعریف میکردند وبقیههم میگفتند ما فردا بانها روبرومیشویم وبرویم ویاد بگیریم واز اساتید سئوالات بکنیم جلسه گرفته شد اقایان بیشترفرمودند دولت انهارا تحریم کرده است وانها ازاین مطلب سو استفاده میکنند که بچه هارایکبعدی با میاورید ودرشهرستانها ممکن است که افراد زیرک ودانا دراین باره نداشته باشند اینهاراباید واکسینهکرد یاخودما مطالب انهاردرس بدهیم ویانها بروند وبعد درکلاسهای داضفانی انهاراپنبه بکنیم-معتقدبودندعلم برروی عینت سوار است نه برروی ذهنیت- ایشان صحبت راشروع کرد احادیث که همهحاج وواج بودن چهمعنا میدهد وچه قدر سنگین است درفلسفتربیت ودرمنطق تربیت غربی واسلامی یک دادسخن داد من گیچ ومنگکرد انجا متوجه اینکارا امام مثلا صادق علیه السلاممیکند انها گیج ومنگ میشود عدهای زیاد بهسمت امام علیه السلامجلب میشوند وانها با هویچ چماق کار میکنند واخر امام ا را مسموم میکنند ایشان یک دوره کدهایی وجوابی اماده کرد تعلیم داد و فرمودندهرکس نمره خوب بیاورد ازاد است که برود دونفر رفتند عدهای دیگرهم بودند فردمبلغ کم اورد وگفت تو از قبل ساواک اسلامی امدی و زد وخورد کرد وصورت ایشان رازخمی کرد که ایشان به بیمارستان بردند وبچه ها وقتیکه فهمیدند ازخودبیخودشدند درصحن حیاط شعاراهی ضد منافقین دادند وبنرهای روی چلوار نوشتند دور رساختمان گذاشتند وایشان کلاس مفصل گذاشت-بچه هاگفتند شما کد بلد هستید ومنگفتم یکبار نیم ساعت کد خواهم گفت اما کد-من دربیرستان اوائل- بزبان انگلیسی نداشتم وبهریاضیات وفیزیک علاقمند بودم ودربیرون به تاریخ چون پدر من دردانشگاه زبا انگلیسی تدریس میکرد بالاجبار مقداری برای پدر پدر کار میکردمکهنگویندپسرایشان زبان بلدنیست-انجمن حجتیه هفته ای یکبار درخانه کسی کلاس میگذاشت انهایی که - نزدیکمنزل من بود میرفتم بیشتراوقات جناب مرحوم مجدی رحمت الله علیه بودند- ولیبعضی وقت ها ایشان مسافرتمیکرد جانشین ایشان یک لیسانسیه زبان انگلیسی از دانشگاه شیراز ودبیر محترم اموزش وپرورش بودنددرشیراز درسیلقه لبس گرانقیمتنبود بینظیر بودند ومثلا ایشان درخیبان داریوش سابق ئتوحیدفعلی از دور میدیم وبافرادمقایسه میکردم زیباتر ازایشانبود حال پارچه رازجا اوردهبودکی دوخته بودعجیب بود وبسیارهم زیباروی بودند- ایشانکه امداکثر دانش اموز ودانشجو بود دیدم همه دفتر ها باز کردندبنویسند خیلی تعجب کردم ایشان درحداکثر احساسات کدهایی از بزرگلن وفلیسوفان و دیگرافرادسرشناس که بزبان انگلسی گفته بودند ترجمه کردند-دندان شکن- دفعه بعد من دفتر اوردم به یکی ازبچه ها گفتم دفتر خودت رابده من ازروی رونویسی کنم بعد برای شما بیاورم ایشانفرمودند من اینراکه خانه میبرم چندینفر ازروی مینویسند دفتر خودات رابده ومن برای تومینویسم ومیاورم من ازهمانجا علاقه شدید بزبان انگلیسی پیدکردم سهکلاس ازاد وسرانجام بریتیش کنسول برای زبان رفتم حتی دردانشگاه در سالهای اخر دبیرستان درشیراز بهیهودیان مسلمان شده بودن نومسلمان میگفتند دوتا برادران اقایان لیاقت یکازانها درغرب هم کم دارند ایشان دردانشگا شیراز زبان انگیلسی با پدرمن خوانده بود به خانه ما میامدوپدرمن از اوضاع شهر ودانشگاه سئوالت میکرد وایشانجواب میداد فلان استاد که ریس دانشگاه منازعه کرده استکه بخشساواک از دانشگاه بیرون کن کهمن مثلا یک روز باللگد اینکار میکنم هرچهمیخواهدبشود ومانند این ایشان اطلاعات میداد ومن میگفتم من دانشجو دانشگاه هستم چطورمن خبری نشنیدم وایشانمیفرمودندشمانمیبایست بشنوی کنکور ایشانمراقبت میکرد دراموزش وپروش بو فردی عجیب پدرمن سی هزارتومان به ایشان داد که عروسی من را مسئل اش حل کند خانوادعروس فرمودبودن بسیاربایدکم باشد ایشان تالار اب را باهفتصدتومان اجارهکرده بود وخوداباچند این بندی کرده بودن وگاز اجار کردند خودشان غذا پختند وغیره باپازده هزارتومان تمام شد وپدر سه هزارتومان به ایشان بخشید ولی ایشان قبول نکرد- دومی معلم زبان دردبیرستان بود مردی فاضل ارام وسنگین وخندان ایشان بیشتر روی تخته جملاتی که با توریست میشودصحبت کرد مینوشت ویادمیداد ومقداریهم خیلییشتراز کتاب گرامر وده تا لغت میداد ومیفرمود هم دوچرخه خرید که ساعت دوازه ونیم دبیرستان تعطیل میشد کلاس زاینها یک شروع میشد که بعضی ها باماشین تصادف کردندوبعضی ها بهکسی زدند ودرجوب افتادند ریس مدرسه پلیس راهنمایی اورد که دازبچه امتحانبگیر وانهافقط حق دوچرخه داشتن واردمدرسه کردن وتعدادزیادگواهینامه گرفتند تاهمه گواهینماهمه گرفتند وبعضی کتاب لغت دانش اموزی اکسفورد حفظ کردند که شاگرد اوا کلاس هم شد لذا من سرکلاس دخترا تعدادی زیاد کد گفتم کهمدتها دستمیزندند ودرانگلستان هم کد زیاد نوشتم-ادامهدارد