اچ.الگار
عنوان اصلی: امام خمینی: زندگی نامه مختصری
از حمید الگار
منتشر شده توسط مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) معاونت امور بین الملل
حمید الگار در انگلستان متولد شد و دکترای خود را در رشته شرق شناسی در کمبریج دریافت کرد. او از سال 1965 در دپارتمان مطالعات خاورمیانه در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی کار می کند و در آنجا به تدریس فارسی، تاریخ اسلام و فلسفه می پردازد. پروفسور الگار تالیفات زیادی در مورد ایران و اسلام نوشته است، از جمله دین و دولت در ایران: 1785-1906 و میرزا ملکم خان: مطالعه زندگینامه ای در مدرنیسم ایرانی.
او سال ها نهضت اسلامی ایران را با علاقه دنبال کرده است. او در مقالهای که در سال 1972 منتشر شد، به تحلیل اوضاع و پیشبینی انقلاب «با دقتی بیشتر از همه مقامات سیاسی دولت آمریکا و همه تحلیلگران امور بینالملل» به قول نیکلاس وید که توسط مجله ساینس منتشر شد، انقلاب را پیشبینی کرد. الگار مجلدات زیادی را از عربی، ترکی و فارسی ترجمه کرد. از جمله اسلام و انقلاب: نوشته ها و بیانیه های امام خمینی.
از بسیاری جهات عجیب است که ده سال پس از رحلت ایشان و بیست سال پس از پیروزی انقلاب، زندگی نامه جدی و جامعی از امام روح الله موسوی الخمینی، چه به زبان فارسی و چه به هیچ عنوان نوشته نشده بود. زبان دیگر. . به هر حال، او به دلیل تأثیری که در خود ایران از قبل قابل توجه است، برجسته ترین شخصیت در تاریخ معاصر اسلام است و بخش بزرگی از جهان اسلام را فراگرفته و به تغییر جهان بینی و خودآگاهی بسیاری از مسلمانان کمک کرده است. .
شاید دقیقاً مرتبط بودن اهداف امام، همراه با پیچیدگی شخصیت معنوی، فکری و سیاسی ایشان بود که تاکنون هر زندگینامه نویس احتمالی را منصرف کرده بود.
با این حال، مواد موجود برای چنین کاری به همان اندازه فراوان و متنوع است که حوزه های عمل او متمایز شده است. نویسنده حاضر امیدوار است در آینده نزدیک بتواند با این چالش روبهرو شود (این مقاله با توجه به ماهیت آن به عنوان مقاله مقدماتی، حاشیههای حاشیهای فراوانی ندارد. فهرستی کامل از تألیفات امام، مبنای آن برای شروع شرح حال او را می توان در اینجا همراه با مروری بر منابع ثانویه یافت).
آنچه در پی میآید، پیشنویسی مقدماتی نیست که میخواهد مروری کلی از زندگی امام و ویژگیهای بارز شخص ایشان بهعنوان راهنمای اسلامی با عظمت استثنایی در اختیار خواننده قرار دهد.
روح الله موسوی خمینی در 20 جمادی الاخر سال 1320 مصادف با ولادت حضرت فاطمه یکم در روستای خمین در حدود یکصد و شصت کیلومتری جنوب غربی قم به دنیا آمد. خانواده او در زمینه علوم دینی دارای سنت دیرینه بودند. اجداد او که از نوادگان امام موسی کاظم، امام هفتم اهل بیت(ع) بودند ، در پایان قرن هجدهم از سرزمین خود، نیشابور، به منطقه لکنو در شمال هند مهاجرت کردند.
در اینجا آنها در روستای کوچک کینتور ساکن شده بودند و شروع به وقف خود را به آموزش و راهنمایی مذهبی مردمی که عمدتاً شیعه منطقه بودند، کرده بودند. برجسته ترین نماینده این خاندان، میرحمید حسین (متوفی 1880)، نویسنده عقبة الانوار فی امامت الائمه الاطهار بود، اثری حجیم در موضوعاتی که به طور سنتی موضوع بحث بین سنی و شیعه بود. مسلمانان 3 .
جد امام خمینی، سید احمد، از معاصران میرحمید حسین، در اواسط قرن نوزدهم لکنو را ترک کرد تا قبر حضرت علی را در نجف زیارت کند .
سید احمد در نجف با یوسف خان از برجسته ترین شهروندان خمین آشنا شد. به دعوت او بود که سید احمد تصمیم گرفت برای رسیدگی به نیازهای مذهبی ساکنان در خمین ساکن شود. او با دختر یوسف خان ازدواج کرد. این تصمیم روابط خود را با هند قطع کرد، اما سید احمد همچنان توسط معاصرانش «هندی» خوانده میشد، عنوانی که به نوادگان او به ارث رسیده بود. حتی امام خمینی نیز در برخی از غزلیات خود از «هندی» به عنوان نام مستعار استفاده می کرد .
اندکی قبل از وقوع انقلاب اسلامی، در بهمن 1357، رژیم شاه سعی کرد با استفاده از عناصر هندی قابل ردیابی در تاریخ خانوادگی امام، امام را به عنوان یک عنصر بیگانه و خائن در جامعه ایران معرفی کند، تلاشی که نتیجه معکوس داد. افرادی که این کار را انجام داده بودند سید احمد در زمان وفات، که تاریخ دقیق آن را نمی دانیم، پدر دو فرزند بود: یک دختر به نام صاحبه و سید مصطفی هندی، متولد 1885، پدر امام خمینی.
سید مصطفی تحصیلات دینی خود را در اصفهان نزد میرمحمدتقی مدرسی آغاز کرد و سپس در نجف و سامرا زیر نظر میرزا حسن شیرازی (متوفی 1894) که در آن زمان مرجع برجسته فقه شیعه بود به تحصیل پرداخت. این یک مسیر یادگیری بود - تحصیلات مقدماتی در ایران و به دنبال آن مطالعات پیشرفته در عتبات (شهرهای مقدس عراق) - که برای مدتی طولانی در حد هنجار باقی ماند: امام خمینی در واقع اولین رهبر مذهبی برجسته بود که تربیت او کاملاً در ایران.
در ذی الحجه 1320 (اسفند 1302) حدود پنج ماه پس از ولادت امام، سید مصطفی در حین حرکت در جاده بین خمین و شهر اراک مورد حمله قرار گرفت و کشته شد. هویت قاتل بلافاصله مشخص شد: جعفرقلی خان، پسر عموی فلان بهرام خان، یکی از ثروتمندترین زمینداران منطقه بود. با این حال، تعیین انگیزه ترور با قطعیت دشوار بود.
بر اساس یک روایت که پس از پیروزی انقلاب اسلامی رسمی شد، سید مصطفی خشم زمین داران محلی را به خاطر دفاع از کارگران فقیر برانگیخته بود. خود سید مصطفی اما علاوه بر انجام وظایف دینی، کشاورز نسبتاً ثروتمندی نیز بوده است و احتمالاً قربانی یکی از اختلافات بر سر حق آبیاری شده که در آن زمان بسیار زیاد بود. توضیح سوم این است که سید مصطفی بهعنوان قاضی شرع خمین، فردی را بهخاطر تخطی از روزه رمضان در ملأ عام مجازات کرد و خانواده متهم با قصاص او را قصاص کردند .
تلاش های صاحبه، خواهر سید مصطفی، برای به دست آوردن مجازات قاتل خمینی ناکام ماند و همین امر باعث شد که هاجر بیوه برای استیناف به تهران سفر کند و روح الله کوچک را - بنابر آنچه نقل شده - بین بغل خود آورد. دو برادر بزرگترش مرتضی و نورالدین او را همراهی کردند و سرانجام در ربیع الاول 1323 (اردیبهشت 1905) جعفرقلی خان به دستور عین الدوله نخست وزیر در ملاء عام در تهران اعدام شد. وزیر وقت
امام در سال 1918 هم عمه خود صاحبه را که نقش بسزایی در تحصیلات اولیه او داشت و هم مادرش هاجر را از دست داد. سپس مسئولیت خانواده بر عهده برادر بزرگترش سید مرتضی (که بعدها به آیت الله پسندید معروف شد) افتاد. به نظر می رسد اموالی که از پدرشان به ارث رسیده بود باعث رفع نیازهای مادی برادران شده بود، اما آزار و اذیت و آزار و اذیت و آزار و اذیت و آزار و اذیت که به قیمت جان آنها تمام شد، ادامه یافت. مملکت خمین علاوه بر خصومتهای همیشگی بین زمینداران، هر وقت فرصتی پیدا میکرد، با یورش مردان ایل بختیاری و لر خدشهدار میشد. هنگامی که یکی از رؤسای قبیله بختیاری به نام رجبعلی به شهر یورش برد، امام جوان مجبور شد به همراه برادرانش تفنگ خود را به دست گرفته و از خانه خانواده دفاع کند.
امام سالها بعد با یادآوری این وقایع فرمودند: «من از بچگی در جنگ بودم» 7 . از جمله صحنه هایی که در جوانی شاهد بوده و به یادگار مانده و به تعریف فعالیت سیاسی بعدی او کمک کرده، شاید بتوان به اعمال خودسرانه و ظالمانه زمین داران و والیان اشاره کرد. سپس به یاد می آورد که چگونه یک فرماندار تازه وارد، رئیس صنف بازرگانان گلپایگان را تنها با هدف ارعاب شهروندانش دستگیر و شلاق زد .
امام خمینی تحصیلات خود را با حفظ قرآن در مکتب 9 نزدیک منزل خود که نزد یکی از ملا ابوالقاسم نگهداری می شد، آغاز کرد. در هفت سالگی حافظ شد 10 . از این رو نزد شیخ جعفر، یکی از عموزاده های مادرش، فراگیری زبان عربی را آغاز کرد و دروس دیگری را ابتدا نزد میرزا محمود افتخارالعلماء و سپس از عموی مادرش، حاجی میرزا محمد مهدی فرا گرفت. برادر همسرش میرزا رضا نجفی اولین معلم منطق او بود. در پایان از اساتیدش در خمین، برادر بزرگ امام، مرتضی را باید نام برد که متوالی نجم الدین کاتب قزوینی در بادی 11 و معانی 12 و یکی از رساله های العلم را به او آموخت . - سیوطی در نحو و نحو.
اگرچه سید مرتضی - که پس از اجباری شدن نام خانوادگی در سال 1928، نام خانوادگی پسندید را بر خود گرفت - مدتی در اصفهان تحصیل کرده بود، اما هرگز سطوح بالاتر لازم برای تربیت دینی را به پایان نرساند. پس از مدتی کار در اداره ثبت احوال خمین به قم رفت و تا پایان عمر در آنجا ماند.
سید مرتضی امام را در سال 1339 به شهر اراک (یا سلطان آباد در آن زمان) فرستاد تا از امکانات آموزشی بهتری که در آنجا ارائه می شد بهره مند شود. اراک به واسطه حضور آیت الله عبدالکریم حائری (متوفی 1936) از علمای برجسته آن زمان به مرکز مهم تعلیمات دینی تبدیل شده بود. او در سال 1332 به دعوت شهروندان به اراک رسیده بود و حدود سیصد طلبه - که تعداد نسبتاً زیادی بودند - در مدرسه میرزا یوسف خان درس او را دنبال کردند.
احتمالاً هنوز تربیت امام خمینی به گونه ای نبوده است که ایشان مستقیماً زیر نظر حائری تحصیل کند. سپس در منطق نزد شیخ محمد گلپایگانی کامل شد، شرح اللمعه شیخ زین الدین عاملی (متوفی 996/1558) از متون اصلی فقه جعفری را نزد آقا خواند. عباس اراکی، و تحصیلات متوالی خود را نزد شیخ محمد علی بروجردی ادامه داد. حائری یک سال پس از ورود امام به اراک، دعوت علمای قم را پذیرفت تا به آنان بپیوندد و بر فعالیت های آنان ریاست کند.
قم یکی از اولین سنگرهای تشیع در ایران، به طور سنتی مرکز اصلی تعلیمات دینی و همچنین زیارتگاه حرم حضرت معصومه دختر امام موسی کاظم(ع) بوده است. شهرت آن بود، اما برای چندین دهه تحت الشعاع شهرهای مقدس عراق با منابع عالی دانش قرار داشت. ورود حائری به قم نه تنها باعث احیای مدارس شد، بلکه روندی را آغاز کرد که این شهر را به پایتخت معنوی ایران تبدیل کرد، روندی که با مبارزات سیاسی چهل سال بعد توسط امام خمینی (ره) در آنجا تکمیل شد.
امام پس از حدود چهار ماه به دنبال حائری به قم رفتند. این حرکت اولین نقطه عطف بزرگ در زندگی او بود. در واقع در قم بود که او تمام آموزش های عالی فکری و معنوی خود را دید و تا پایان عمر حس همذات پنداری قوی با شهر را حفظ کرد. بنابراین میتوان امام خمینی را محصول قم، هر چند نه به معنای تقلیل، تعریف کرد. وی در سال 1359 خطاب به جمعی از زائران قمی گفت: «هر جا که باشم، شهروند قم میمانم و به آن افتخار میکنم. دلم همیشه با قم و مردمش است.» 13
امام پس از ورود به قم در سال 1922 یا 1923م، عمدتاً خود را وقف تکمیل سطح تحصیلات مدرسه ای موسوم به ستوه کرد. وی این کار را با تحصیل نزد اساتیدی چون شیخ محمدرضا نجفی مسجدشاهی، میرزا محمدتقی خوانساری و سید علی یسریبی کاشانی انجام داد. اما امام از همان روزهای اول اقامت خود در قم این تصور را ایجاد کرد که بیش از یک مرجع مهم در حوزه فقه جعفری خواهد بود.
او به موضوعاتی که نه تنها معمولاً در برنامه درسی مدرسه غایب بودند، بلکه اغلب مورد خصومت و سوء ظن قرار می گرفتند، علاقه استثنایی نشان می داد: فلسفه، در مکاتب سنتی مختلف آن، و عرفان (عرفان). او شروع به پرورش این علاقه با مطالعه تفسیر صافی، تفسیر قرآن ملامحسن فیض کاشانی (متوفی 1091/1680)، نویسنده صوفی گرا، به همراه آیت الله علی اراکی (متوفی 1994) کرد. او هم مانند او دانشجوی جوانی بود. آموزش رسمی او در عرفان و رشته های اخلاقی مربوط به آن با دروسی که حاجی میرزا جواد مالکی تبریزی تدریس می کرد آغاز شد، اما این عالم در سال 1304/1304 درگذشت.
امام در فلسفه نیز به زودی از اولین استاد خود، میرزا علی اکبر حکیم یزدی که شاگرد استاد بزرگ ملا هادی سبزواری (متوفی 1295/1878) بود، محروم شد. یکی دیگر از معلمان اولیه فلسفه که امام داشت، سید ابوالحسن قزوینی (متوفی 1355/1976) دانشمندی بود که فلسفه مشاء و اشراق را تدریس می کرد. امام تا سال 1310 که قزوینی قم را ترک کرد در حلقه ایشان بود.
معلمی که بیشترین تأثیر را در رشد معنوی امام خمینی (ره) داشت، میرزا محمدعلی شاه آبادی (متوفی 1328/1950) بود. امام خمینی در بسیاری از آثار خود از وی با نامهای شیخونه 14 و عارف کمیل 15 یاد کرده و با او نسبتی مشابه آنچه مرید 16 را به مرشد خود می بندد 17 . اولین باری که شاه آبادی وارد قم شد، در سال 1307/1307 خورشیدی، امام جوان از او درباره ماهیت وحی سؤال کرد و او مجذوب پاسخی شد که دریافت کرد.
شاه آبادی به درخواست اصرار خود پذیرفت که او و گروهی از شاگردان منتخب را در فصوص الحکم ابن عربی («کتاب البیزل الحکمه») تدریس کند. اگرچه این آموزش عمدتاً در مورد تفسیر داوود قیصری الفصوص بود، امام گزارش داد که شاه آبادی نیز بینش اصلی خود را در مورد این اثر ارائه کرده است. از جمله آثار دیگری که امام خمینی