بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-موجود به سه قسمت تقسیم میشو د-وجود-ی که کلابی زمانی است- و ان خداوند منان است از ازل -تا ابدخو اهد بود-دوم-موجود زماندار است مانند فرشتگان -وروح زمانی خلق میشوند-ولی مر گ ندارند- و ذات انها-تغیر-نمی کند-سوم موجود-زمانمنداست-که طبیعت موجودات زمینی را بوجودمیاورد- که -مداوم درتغیر است.-موجودزمانمند- یک موجود نسبی است-در هرلحظه بخشی تغیرات دارد- زمان مند تغیرات ان- که مادی است- گذشته را درک نمی کند سلول جدید سلول گذشته را درک نمیکند یک سیر جبری را طی میکند- اقایان سکولار-روح-را -روان مینامند-که پیام های عصبی را درخود جای میدهد- واین پبام ها بصورت -بصورت الکترونی در سلول های عصبی جای میگیرید-مانند کامپوتر وباطری است وسلول عصبی هیچ گونه درکی معنایی از ان ندارد- دو اصطلاح خارجی اینتر اکت- بمعنای تاثیرگذ اشتن دوعامل در درون -یک -سی
ستم که درواقع در ماده رخ نمی دهدفقط در روح است بصورت مجازی دردرون یک سیستم بیان میشود- اما اگر دو سیستم با هم تعامل کردن به ان اگزتراکت- گفته میشود- که در ماده بسیار رخ میدهد مثلا در کامپیوتر دوستون باهم تعامل میکنند در نتچه خروجی انها وارد مانتیتور میشود- خوب اگر دو الکترون پیام عصبی باهم تعامل کنند نتیجه جرقه زدن ونابود شدن وایجاد حر ارات است که مسلما به اعصاب ضر به میزند- نبایدبین انها ارتباطی بوجود بیاید-دوم-مایک لغت میسازیم که اعتباری است ر و ح درک میکندمثلاسنگ---ویک تعریف- ازسنگ میکنیم -که بصورت کلی است - تازمانی که تغیرات سنگ دران تعریف قرار بگیرد سنگ است-ولی ماده اگر برفرض درک داشت فقط انچه راکه میبیند-درک میکردکلیت را درک نمی کرد- سوم بعد -من- درمن اداده زیادی وارد میشود وخارج میشود -باهم تقابل دارند وگاهی باهم تعامل دارند- وگاهی خنثی هستند ولی به درک من اسیبی وارد نمیشود-پس مادی نیست بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-موجود به سه قسمت تقسیم میشو د-وجود-ی که کلابی زمانی است- و ان خداوند منان است از ازل -تا ابدخو اهد بود-دوم-موجود زماندار است مانند فرشتگان -وروح زمانی خلق میشوند-ولی مر گ ندارند- و ذات انها-تغیر-نمی کند-سوم موجود-زمانمنداست-که طبیعت موجودات زمینی را بوجودمیاورد- که -مداوم درتغیر است.-موجودزمانمند- یک موجود نسبی است-در هرلحظه بخشی تغیرات دارد- زمان مند تغیرات ان- که مادی است- گذشته را درک نمی کند سلول جدید سلول گذشته را درک نمیکند یک سیر جبری را طی میکند- اقایان سکولار-روح-را -روان مینامند-که پیام های عصبی را درخود جای میدهد- واین پبام ها بصورت -بصورت الکترونی در سلول های عصبی جای میگیرید-مانند کامپوتر وباطری است وسلول عصبی هیچ گونه درکی معنایی از ان ندارد- دو اصطلاح خارجی اینتر اکت- بمعنای تاثیرگذ اشتن دوعامل در درون -یک -سی
ستم که درواقع در ماده رخ نمی دهدفقط در روح است بصورت مجازی دردرون یک سیستم بیان میشود- اما اگر دو سیستم با هم تعامل کردن به ان اگزتراکت- گفته میشود- که در ماده بسیار رخ میدهد مثلا در کامپیوتر دوستون باهم تعامل میکنند در نتچه خروجی انها وارد مانتیتور میشود- خوب اگر دو الکترون پیام عصبی باهم تعامل کنند نتیجه جرقه زدن ونابود شدن وایجاد حر ارات است که مسلما به اعصاب ضر به میزند- نبایدبین انها ارتباطی بوجود بیاید-دوم-مایک لغت میسازیم که اعتباری است ر و ح درک میکندمثلاسنگ---ویک تعریف- ازسنگ میکنیم -که بصورت کلی است - تازمانی که تغیرات سنگ دران تعریف قرار بگیرد سنگ است-ولی ماده اگر برفرض درک داشت فقط انچه راکه میبیند-درک میکردکلیت را درک نمی کرد- سوم بعد -من- درمن اداده زیادی وارد میشود وخارج میشود -باهم تقابل دارند وگاهی باهم تعامل دارند- وگاهی خنثی هستند ولی به درک من اسیبی وارد نمیشود-پس مادی نیست
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-موجود به سه قسمت تقسیم میشو د-وجود-ی که کلابی زمانی است- و ان خداوند منان است از ازل -تا ابدخو اهد بود-دوم-موجود زماندار است مانند فرشتگان -وروح زمانی خلق میشوند-ولی مر گ ندارند- و ذات انها-تغیر-نمی کند-سوم موجود-زمانمنداست-که طبیعت موجودات زمینی را بوجودمیاورد- که -مداوم درتغیر است.-موجودزمانمند- یک موجود نسبی است-در هرلحظه بخشی تغیرات دارد- زمان مند تغیرات ان- که مادی است- گذشته را درک نمی کند سلول جدید سلول گذشته را درک نمیکند یک سیر جبری را طی میکند- اقایان سکولار-روح-را -روان مینامند-که پیام های عصبی را درخود جای میدهد- واین پبام ها بصورت -بصورت الکترونی در سلول های عصبی جای میگیرید-مانند کامپوتر وباطری است وسلول عصبی هیچ گونه درکی معنایی از ان ندارد- دو اصطلاح خارجی اینتر اکت- بمعنای تاثیرگذ اشتن دوعامل در درون -یک -سی
ستم که درواقع در ماده رخ نمی دهدفقط در روح است بصورت مجازی دردرون یک سیستم بیان میشود- اما اگر دو سیستم با هم تعامل کردن به ان اگزتراکت- گفته میشود- که در ماده بسیار رخ میدهد مثلا در کامپیوتر دوستون باهم تعامل میکنند در نتچه خروجی انها وارد مانتیتور میشود- خوب اگر دو الکترون پیام عصبی باهم تعامل کنند نتیجه جرقه زدن ونابود شدن وایجاد حر ارات است که مسلما به اعصاب ضر به میزند- نبایدبین انها ارتباطی بوجود بیاید-دوم-مایک لغت میسازیم که اعتباری است ر و ح درک میکندمثلاسنگ---ویک تعریف- ازسنگ میکنیم -که بصورت کلی است - تازمانی که تغیرات سنگ دران تعریف قرار بگیرد سنگ است-ولی ماده اگر برفرض درک داشت فقط انچه راکه میبیند-درک میکردکلیت را درک نمی کرد- سوم بعد -من- درمن اداده زیادی وارد میشود وخارج میشود -باهم تقابل دارند وگاهی باهم تعامل دارند- وگاهی خنثی هستند ولی به درک من اسیبی وارد نمیشود-پس مادی نیست
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-موجود به سه قسمت تقسیم میشو د-وجود-ی که کلابی زمانی است- و ان خداوند منان است از ازل -تا ابدخو اهد بود-دوم-موجود زماندار است مانند فرشتگان -وروح زمانی خلق میشوند-ولی مر گ ندارند- و ذات انها-تغیر-نمی کند-سوم موجود-زمانمنداست-که طبیعت موجودات زمینی را بوجودمیاورد- که -مداوم درتغیر است.-موجودزمانمند- یک موجود نسبی است-در هرلحظه بخشی تغیرات دارد- زمان مند تغیرات ان- که مادی است- گذشته را درک نمی کند سلول جدید سلول گذشته را درک نمیکند یک سیر جبری را طی میکند- اقایان سکولار-روح-را -روان مینامند-که پیام های عصبی را درخود جای میدهد- واین پبام ها بصورت -بصورت الکترونی در سلول های عصبی جای میگیرید-مانند کامپوتر وباطری است وسلول عصبی هیچ گونه درکی معنایی از ان ندارد- دو اصطلاح خارجی اینتر اکت- بمعنای تاثیرگذ اشتن دوعامل در درون -یک -سی
ستم که درواقع در ماده رخ نمی دهدفقط در روح است بصورت مجازی دردرون یک سیستم بیان میشود- اما اگر دو سیستم با هم تعامل کردن به ان اگزتراکت- گفته میشود- که در ماده بسیار رخ میدهد مثلا در کامپیوتر دوستون باهم تعامل میکنند در نتچه خروجی انها وارد مانتیتور میشود- خوب اگر دو الکترون پیام عصبی باهم تعامل کنند نتیجه جرقه زدن ونابود شدن وایجاد حر ارات است که مسلما به اعصاب ضر به میزند- نبایدبین انها ارتباطی بوجود بیاید-دوم-مایک لغت میسازیم که اعتباری است ر و ح درک میکندمثلاسنگ---ویک تعریف- ازسنگ میکنیم -که بصورت کلی است - تازمانی که تغیرات سنگ دران تعریف قرار بگیرد سنگ است-ولی ماده اگر برفرض درک داشت فقط انچه راکه میبیند-درک میکردکلیت را درک نمی کرد- سوم بعد -من- درمن اداده زیادی وارد میشود وخارج میشود -باهم تقابل دارند وگاهی باهم تعامل دارند- وگاهی خنثی هستند ولی به درک من اسیبی وارد نمیشود-پس مادی نیست
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-موجود به سه قسمت تقسیم میشو د-وجود-ی که کلابی زمانی است- و ان خداوند منان است از ازل -تا ابدخو اهد بود-دوم-موجود زماندار است مانند فرشتگان -وروح زمانی خلق میشوند-ولی مر گ ندارند- و ذات انها-تغیر-نمی کند-سوم موجود-زمانمنداست-که طبیعت موجودات زمینی را بوجودمیاورد- که -مداوم درتغیر است.-موجودزمانمند- یک موجود نسبی است-در هرلحظه بخشی تغیرات دارد- زمان مند تغیرات ان- که مادی است- گذشته را درک نمی کند سلول جدید سلول گذشته را درک نمیکند یک سیر جبری را طی میکند- اقایان سکولار-روح-را -روان مینامند-که پیام های عصبی را درخود جای میدهد- واین پبام ها بصورت -بصورت الکترونی در سلول های عصبی جای میگیرید-مانند کامپوتر وباطری است وسلول عصبی هیچ گونه درکی معنایی از ان ندارد- دو اصطلاح خارجی اینتر اکت- بمعنای تاثیرگذ اشتن دوعامل در درون -یک -سی
ستم که درواقع در ماده رخ نمی دهدفقط در روح است بصورت مجازی دردرون یک سیستم بیان میشود- اما اگر دو سیستم با هم تعامل کردن به ان اگزتراکت- گفته میشود- که در ماده بسیار رخ میدهد مثلا در کامپیوتر دوستون باهم تعامل میکنند در نتچه خروجی انها وارد مانتیتور میشود- خوب اگر دو الکترون پیام عصبی باهم تعامل کنند نتیجه جرقه زدن ونابود شدن وایجاد حر ارات است که مسلما به اعصاب ضر به میزند- نبایدبین انها ارتباطی بوجود بیاید-دوم-مایک لغت میسازیم که اعتباری است ر و ح درک میکندمثلاسنگ---ویک تعریف- ازسنگ میکنیم -که بصورت کلی است - تازمانی که تغیرات سنگ دران تعریف قرار بگیرد سنگ است-ولی ماده اگر برفرض درک داشت فقط انچه راکه میبیند-درک میکردکلیت را درک نمی کرد- سوم بعد -من- درمن اداده زیادی وارد میشود وخارج میشود -باهم تقابل دارند وگاهی باهم تعامل دارند- وگاهی خنثی هستند ولی به درک من اسیبی وارد نمیشود-پس مادی نیست
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-موجود به سه قسمت تقسیم میشو د-وجود-ی که کلابی زمانی است- و ان خداوند منان است از ازل -تا ابدخو اهد بود-دوم-موجود زماندار است مانند فرشتگان -وروح زمانی خلق میشوند-ولی مر گ ندارند- و ذات انها-تغیر-نمی کند-سوم موجود-زمانمنداست-که طبیعت موجودات زمینی را بوجودمیاورد- که -مداوم درتغیر است.-موجودزمانمند- یک موجود نسبی است-در هرلحظه بخشی تغیرات دارد- زمان مند تغیرات ان- که مادی است- گذشته را درک نمی کند سلول جدید سلول گذشته را درک نمیکند یک سیر جبری را طی میکند- اقایان سکولار-روح-را -روان مینامند-که پیام های عصبی را درخود جای میدهد- واین پبام ها بصورت -بصورت الکترونی در سلول های عصبی جای میگیرید-مانند کامپوتر وباطری است وسلول عصبی هیچ گونه درکی معنایی از ان ندارد- دو اصطلاح خارجی اینتر اکت- بمعنای تاثیرگذ اشتن دوعامل در درون -یک -سی
ستم که درواقع در ماده رخ نمی دهدفقط در روح است بصورت مجازی دردرون یک سیستم بیان میشود- اما اگر دو سیستم با هم تعامل کردن به ان اگزتراکت- گفته میشود- که در ماده بسیار رخ میدهد مثلا در کامپیوتر دوستون باهم تعامل میکنند در نتچه خروجی انها وارد مانتیتور میشود- خوب اگر دو الکترون پیام عصبی باهم تعامل کنند نتیجه جرقه زدن ونابود شدن وایجاد حر ارات است که مسلما به اعصاب ضر به میزند- نبایدبین انها ارتباطی بوجود بیاید-دوم-مایک لغت میسازیم که اعتباری است ر و ح درک میکندمثلاسنگ---ویک تعریف- ازسنگ میکنیم -که بصورت کلی است - تازمانی که تغیرات سنگ دران تعریف قرار بگیرد سنگ است-ولی ماده اگر برفرض درک داشت فقط انچه راکه میبیند-درک میکردکلیت را درک نمی کرد- سوم بعد -من- درمن اداده زیادی وارد میشود وخارج میشود -باهم تقابل دارند وگاهی باهم تعامل دارند- وگاهی خنثی هستند ولی به درک من اسیبی وارد نمیشود-پس مادی نیست
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-موجود به سه قسمت تقسیم میشو د-وجود-ی که کلابی زمانی است- و ان خداوند منان است از ازل -تا ابدخو اهد بود-دوم-موجود زماندار است مانند فرشتگان -وروح زمانی خلق میشوند-ولی مر گ ندارند- و ذات انها-تغیر-نمی کند-سوم موجود-زمانمنداست-که طبیعت موجودات زمینی را بوجودمیاورد- که -مداوم درتغیر است.-موجودزمانمند- یک موجود نسبی است-در هرلحظه بخشی تغیرات دارد- زمان مند تغیرات ان- که مادی است- گذشته را درک نمی کند سلول جدید سلول گذشته را درک نمیکند یک سیر جبری را طی میکند- اقایان سکولار-روح-را -روان مینامند-که پیام های عصبی را درخود جای میدهد- واین پبام ها بصورت -بصورت الکترونی در سلول های عصبی جای میگیرید-مانند کامپوتر وباطری است وسلول عصبی هیچ گونه درکی معنایی از ان ندارد- دو اصطلاح خارجی اینتر اکت- بمعنای تاثیرگذ اشتن دوعامل در درون -یک -سی
ستم که درواقع در ماده رخ نمی دهدفقط در روح است بصورت مجازی دردرون یک سیستم بیان میشود- اما اگر دو سیستم با هم تعامل کردن به ان اگزتراکت- گفته میشود- که در ماده بسیار رخ میدهد مثلا در کامپیوتر دوستون باهم تعامل میکنند در نتچه خروجی انها وارد مانتیتور میشود- خوب اگر دو الکترون پیام عصبی باهم تعامل کنند نتیجه جرقه زدن ونابود شدن وایجاد حر ارات است که مسلما به اعصاب ضر به میزند- نبایدبین انها ارتباطی بوجود بیاید-دوم-مایک لغت میسازیم که اعتباری است ر و ح درک میکندمثلاسنگ---ویک تعریف- ازسنگ میکنیم -که بصورت کلی است - تازمانی که تغیرات سنگ دران تعریف قرار بگیرد سنگ است-ولی ماده اگر برفرض درک داشت فقط انچه راکه میبیند-درک میکردکلیت را درک نمی کرد- سوم بعد -من- درمن اداده زیادی وارد میشود وخارج میشود -باهم تقابل دارند وگاهی باهم تعامل دارند- وگاهی خنثی هستند ولی به درک من اسیبی وارد نمیشود-پس مادی نیست
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-موجود به سه قسمت تقسیم میشو د-وجود-ی که کلابی زمانی است- و ان خداوند منان است از ازل -تا ابدخو اهد بود-دوم-موجود زماندار است مانند فرشتگان -وروح زمانی خلق میشوند-ولی مر گ ندارند- و ذات انها-تغیر-نمی کند-سوم موجود-زمانمنداست-که طبیعت موجودات زمینی را بوجودمیاورد- که -مداوم درتغیر است.-موجودزمانمند- یک موجود نسبی است-در هرلحظه بخشی تغیرات دارد- زمان مند تغیرات ان- که مادی است- گذشته را درک نمی کند سلول جدید سلول گذشته را درک نمیکند یک سیر جبری را طی میکند- اقایان سکولار-روح-را -روان مینامند-که پیام های عصبی را درخود جای میدهد- واین پبام ها بصورت -بصورت الکترونی در سلول های عصبی جای میگیرید-مانند کامپوتر وباطری است وسلول عصبی هیچ گونه درکی معنایی از ان ندارد- دو اصطلاح خارجی اینتر اکت- بمعنای تاثیرگذ اشتن دوعامل در درون -یک -سی
ستم که درواقع در ماده رخ نمی دهدفقط در روح است بصورت مجازی دردرون یک سیستم بیان میشود- اما اگر دو سیستم با هم تعامل کردن به ان اگزتراکت- گفته میشود- که در ماده بسیار رخ میدهد مثلا در کامپیوتر دوستون باهم تعامل میکنند در نتچه خروجی انها وارد مانتیتور میشود- خوب اگر دو الکترون پیام عصبی باهم تعامل کنند نتیجه جرقه زدن ونابود شدن وایجاد حر ارات است که مسلما به اعصاب ضر به میزند- نبایدبین انها ارتباطی بوجود بیاید-دوم-مایک لغت میسازیم که اعتباری است ر و ح درک میکندمثلاسنگ---ویک تعریف- ازسنگ میکنیم -که بصورت کلی است - تازمانی که تغیرات سنگ دران تعریف قرار بگیرد سنگ است-ولی ماده اگر برفرض درک داشت فقط انچه راکه میبیند-درک میکردکلیت را درک نمی کرد- سوم بعد -من- درمن اداده زیادی وارد میشود وخارج میشود -باهم تقابل دارند وگاهی باهم تعامل دارند- وگاهی خنثی هستند ولی به درک من اسیبی وارد نمیشود-پس مادی نیست