بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است-جناب اقای محمد عسلی کتابی جالب درباره خاطرات پرکشمکش پرپیچ وتاب وفراز ونشیب- بخصوص در جنبه های فرهنگی که ایشان از جوانی بخصوص ا ززمان دانشسرای راهنمای فرو غلتیدن- ومن تصور نمیکردم کارفرهنگی چقدر سخت وافراد فرهنگی کمیاب وبسختی بدست میایند مثلا تاپیست کامیتور کم یاب بود ویک جوان سال دوم دانشگاه نقد شعری وصفحه شعری اداره کند درهرحال این امراز نان روزخوردن واجب تر است- گرچه شیراز از جهاتی غنی است ولی هرروز روزنامه را چرخاندن کاری اسان نیست- ایشان بیان کردند خانمی ریس دانشسرا شد وجلوی دختران با حجاب میکرفت لطف کردن اسم مادرمن رانبردند- اگرهم نام میردند اشکالی نداشت- من مدتها منزل خانم مادرخانم دکترمرحوم خدادوست بودم-تامادرمن امد وعذرخواهی کردازمن وومادر دوست من تشکر کرد که هردو دریک گروه سیاسی بودیم وبعدا ایشان استعفاداد- بچه ها گفته بودند که پسرشما مذهبی است ساواک گفته بودکه بگوءید ایشان دیوانه است - بچه ها خواستهبودند بایکسبد گل وغیره به منزل ما بیایند وبعدفکر کرده بودند که ممکن است بد تمام شود این مطلب بعدها دوست مرحوم نازنین من جناب اقیا رسول کاهیدوند به من گفت-مادرمن جزو هیت ریسه سازمان زنان شیرازبود چندبار اشرف به شیراز امد درجلسه این هیت میگفت هرچه بلد هستید به من هم یادبدهید وصرارداشت بعضی از خانم هارابهتهران ببرد از جمله مادرمنرا درهرحال کتابی است ازهوش و حافض سرشاری برخودار است وبقول استادفلسفی رحمت الله درست مقاومت وپشتکار وامیدواری دراینده رابخوبی نشان میدهد