بسم الله الله الرحمان الرحیم- عاشقان اسوه میخواستند- املک تانبی- نقاش عشق خسته معشوقمیخواستند-فلک ملک این کمالنداشت- نه چنین شور ونه چنین دام نداشت- اتش ها دردل خاکی - دلپذیر - فراوان بخطا میرود اگر درفلک معشوق نباشی به عشوهای غمبازی دیگران جان بازی- اب شور است که چون اب بهشتی رخ مینماید- معشوق درپرده است رخ به خاکی ننماید-درمقتل خون مهری عاشقانه باید خواند گرچه خنجر کین برقفا داشته باشد دردعای زعاشقانه سرافکنده است همچنان قران وصل باید خواند من ناچیز کجا گنچ بی پایان کجا- فلسفه درفلسفه ازبهر عشق باد گفت شعر درشعر باید گریزان بعشق گریان خواند- هرچه دل داردارد ازان گذشت ازهرچه وادی است باید عبور کرد- بهر غوکان که سراب را باران دید عاشق زر شد رخ پنهان ندید - جانبازی عاشق بیچاره درره عشق دیگران بایدکرد- تابفهمند فلک عشق کدام است وچه باید کرد