بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است-وجدان از وجد یعنی یافتن ودریافت کردن- اگاهی پیدا کردن- این اگاهی بسیار کم است که انسان نسبت به ان بیطرف باشدکم کم به سمت طرفی میل میکند وبه اصطلاح علاقمند وتحریک میشود- این علاقه اگر ازروی اگاهی نبود میگویند وجدان نشده است- واگر از روی اگاهی بودمیگویند وجدان شده است اگر دقیق بود میگویند براساس شعوربوده است- واگر براساس دقیق نبود میگیوند ظاهری است یا سطحی است- یالفاظی است- انسان به اگاهی خود از جهتی انس وعلاقه پیدا میکند خطراز ازهمین جا شروع میشودمداوم دردرون درجهت استحکام وقدرت بخشیدن به ان درحال کار کردن است تا به عادت میرسد به سمت بی نهایت حرکت میکند که درنیا زیادقابل مشاهده درونی نمیشود وموانعی است دستاو وپای اورا میبدند ان درک درونی را نمیتواند اشکارکند ونمیداند به اندازه کوه هیمالیا به ان قدرت بخشیده است- حتی گاهی باز گشت ازان بسیار سخت است واختلالات روحی وفکری وحتی جسمی ایجاد میکند- همان است که میگویند عشق انسانرا کروکور ولال میکند- لا خانواده ها والیا بایداز بچه گی را ه فسادرا ببندندودرجهت خیر عمل ند ونه درجهت شر- وحتی اندازه بسیارکوچک را بخوبی لحاظ کنند ومداوم از خداوندمنان کمک بخواهند- درقیامت ان میزان واقعی بروز وظهور پیدا میکند-در روایت از پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم است درسفرمعراج زنی دیدمکه به یک نخ موی خود از درختی اویزان است بروی دریای جهنم ولی اسیبی از اتش جهنم براو وارد نمیشود- سی هزارسال ویا سیصد هزارسالدراین حالت است تا پاک شود ووارد بهشت شود چر با یانکه اینخانم برای تبرجولذت خود که ناپاکان تحت تاثیر واقع میشوند وانهارا ب فساد دعوت میکندخوشش می امده است باانها بااین روش برخورد داشته است این گناه کوچک تبدیل به گناه کبیره وبزرگ میشود ان فشار سازنده میشود تافرد جهنمیان که برای انها تره خورد میکرد خو ب نظاره کندمادری که خود درجهت باطل استومادر فرزند درجهت باطل رشد میدهد ولی فرزند باطل دیگری قبول میکند- هردوبه جهنم میرورد مادربه نزد فرزند میرود تودرجهت باطل بودی فرزند مادر میگیرد ودهانش را باز میکندواب جهنم را درحلقوم او فرودمیکند که تودرجهت باطل بودی نه من- ومادربه و لگدی میزند تانصف عمق جهنم پایئن میرود وگاهی درانجا میماند وگاهی بالا می اید - تمام رهبران دنی جهانی حرف انها این است که ما کاری به کتاب های دیگران نداریم- اقائی در دریک از کانال ماواره ا ی وهابی که ملای اعظم انها است از زهدان - بافردی گفتمان داشت که ان فرد بیان کرد کهمن سنی هستم بادوست شیعی دریک جا کار میکنیم یک روز به منزل ایشان رفتم- وپگفتم دلی شما چیست وایشان چند تاب بهمن هدیه دادکهازروی منابع اهل سنت- امامت وخلافت حضرت علی علیه السلام ا ثبات شود بود ومن بهنزد یک روحانی ریس حوزه رفتم وجریان گفتم ایشان فرمودند من بطلاب خود گفتم تا درحد اجتهاد مطالعه نکرید کار ی به کتب خارجی نداشته باشید شما دیگر شما وضعتان معلوم است شما چه درنظر میدهید-ایشان فرمودند شماغلط کرد ی رفتی کتب شیعه راخواندی من دراینجا تلاش میکنم که بیان کنم کتب انها سرتاپادروغ است و مزخرف است وساختگی وجعلی است واز قول پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم- باکمال وقاحت دروغ ساختند- ان حدیت به ظاهر بنفع شیعه یک روای سنی ازیک شیعه بیان میکند وچون نزمان هرکس اسم شیعه میاورد از چشمان میافتاد اسم ایشان را نیاورده است وان شیعه دروغ ساخته است- شخصی زمان ابوبکر به خدمت حضرت فاطمه علیها السلام الله رسید ان عظمتدرجائی در خیابان ایستاه بودند از ایشان پرسید شمادرجریان غدیرخم بودید فرمودند گفتم چه شد حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمودند اصحاب چه میگویند ساکت شد گیچ شده بود همه میگفتند درغدیر خم پیامبر اکرم صلواته الله علیه والسلم- علی علیه السلام به خلافت وجانشنی منسوب کرده است ولی خلیفه ابو بکر است وگفت شما چه میگوئید ایشان فرمودند من حضور داشتم وپیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم حضرت علی علیه به جانشنین خود وامامت امت منصوب کردند- ومن خداوندمنان شکر گذار ی کردم که ایشان به امامت ما منصوب کردند وان فرد رفت نکته یکی از سران خوارج پلید که دشمن سرسخت علی علیه السلام بود- کسی ابن ملجم مردی لعین اول واخر شقی اول او اخر وسوسه کرد وتطمیع کر د علی علیه السلام رابکشد وگفت هردختری که بخواهی من سرش رای برای تو پایئن میاورم- ایشان شنید ابن عباس ایشان لعنت میکند که اورا بکشید وایشان به راحتی درشهر ها میچرخید ایشان به مکه امد به جلسه ابن عباس رحمت الله علیه که برروی منبر بود وارد- شخصی ندائی داد که نظر شما درباره خلافت علی علیه السلام وکشنده گان چیست ابن عباس رحمت الله به فراست فهمید فلانی درمجلس است ان مرد بلند شد کهتو منرامداوم لعنت میکیند درحالیکه علی علیه السلام هیچ مدرکی برای خلیفه شدن نداشت- وبی جهت خوارج ونهروانیان را کشت- ابن عباس فرمودند من درمنابرزیادی دراین باره بحث کردم به انها رجوع کن دستی بر سرش کشید وگفت بهاندازه مو های سرمن علی علییه السلام دلائل برای حقانیت او است ودستی بریش کشید وگفتبه انداز موهای ریش من مکر و وسو سه وحیله تو وجود دارد ان مرد بلند شد که دیگران تورادرنزدمن دانشمندچنان وچنان معرفی کرده بودندتولیاقت به سگ من اب بدهی نداری ومن میروم طرح کشتم میدهم که درجائی خلوت تورابکشم دراینجا طرفدارداری امکا ن نیست که به منبرتو نزدیک شوم وگردنت رابزنم واز جلسه به سرعت خارج شد عدهای پرسیدنداو کیست گفت فلانی است گفتم دفعه بعداگرامد گردن اش را میزنم این جامعه ارام ارام علقه و تمایلات وخواسته ها راکم کم عوض میکنند جامعه هیچگونه عکس العمل از روی اگاهی نداردو سطحی ورام حکومت است