بسم الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- با الهام از کتاب زندگی ونشاط بندیگ به نویسندگی استادمعزز- حضرت اقای عباسعلی علی پور- دامت البرکاته- درپیشگفتار- بیان کرده اند- صدای پیامک یکی از دوستان بلند شد پیام برای همه خواند-": خلاصه ی توضیح المسائل- مراجع تقلید منتشر شد اگر خوشت امد حرام است یعنی کار حرامی کردی که کهخوش ات امد -باید غمگین شوی ایشان فرموده است شاید با خواندن چنین پیامی بخندیم-و- وتجهی پیامد ها واهداف پشت پرده ای ان داشته باشیم- ولی یادمان باشد از شگردها های خطرناک مبارزه بادین - معرفی انبهعنوان پدیدهای که مخالفلذت ها وگرایشت انسان است - می باشد درحالی که برعکس است اگر از زاویه ای درست به دین نگاه کنیم - دین راه رسیدن به لذت زندگانی است- اتفاق کارهای حلال ولذت بخش بسیار زیاد است از دیدن درختان وسبزی ها وپرندگان وگیاهان دریاچه ها وچشمه ها وغیره است دو قسم کار بسیار مهم است یکی مطالعات وتحقیقات بخصوص در مسائل عبادی وقرانی- علوم دینی و ودعا وعلوم انسانی- همین توضیح المسائل مراجع اعظام تقلید رحمت الله علیهم الاجمعین مانند کتب حل مسائل کنکور ویاعلوم مختلف در درک واستنباز فقهی بخصوص انهائی که پیچیده هستند کمک فراوانی میکند چگونه به این راه حل رسیدند- دوم کار است کار بسیاری از امرض را حل میکند که یکی از مهمترین انها- احساس حقارت و عدم باوری خویشتن ویکنواختکی وغیره اولا بایدازخداوند منان خواست وسپس ازاولیا الله وباید توکل کرد- وباید استعداد ها بروز وظهور پیدا کند تا کم کم خودباوری رشد کند وحقارت ازبین برود- درسکولار کاردرست میکند ویکنوع لذت های سطحی وکم مایه را محصورمیکنند میکنند- ودل انهارا به همان خوش میکنند-وپساز مدتی کم کم مسائلی ایجاد میشود وبه سمت موادمخدره وشهوات نامطلوب سوق داده میشوند- اسلام عزیرز فردرا میخواهد از لذت های کوچکتر حلال به لذتهای بامایه بزرکترسوق دهد کمی رنج راهم فرد تقبل میکند- اولا باید بگویم خداوند زیبائی هارای برای دیدن خلق کرده است وبالاترین زیبائی- لقاالله است- دنیارا نباید رها کرد-دنیا مقدمه رسیدند به اخرت است حداکثر استفاده را باید برد- نباید گفت مداوم برای لذت خرج کن بلکه باید گفت مالت درجهتی خرج کن که سود دنیائی واخرتی داشته باشد ومقداری هم بر گردد وبرای اخرت ذخیره کن- وبرای بانک انچا پسانداز کن- وهمیشه بدنبال لذت پایدارتر حرکت کن- ما دربلوکی بودیم- که یک اپارتمان خانواده عرب از خوزستان بودند همه تحصیل کرده ومهندس بودند شرکت زده بودند مداوم ازخوزستان قوم وخویش ایشان میامدند وبسیار هم ثروتمندبودند- من میگفتم شما فردی خوش شانس هستید ایشان میفرمود که هیچ به اینها علاقمند نیستم پولدار هستند ولی ازپول هیچ استفاده ای نمی کنند ومن به ایشان میگویم بامن شریک شوید من حتیضررکنم پول شماراباسود میدهم حاضر نمیشوند ومداوم میگویند به نزدما به خوزستان بیائید وکاری هم نکنید وبعدمن متجه شدم این سیاست غرب است کهاعراب فقطازپول خودشان استفاده نکنند ودیگران رااستخدام کند ومصرف تمام عیارباشند- یکی ازپسران ایشان توریستی سه ما ه استرالیا-مهندس کامپوتر بود وسپس ایشان رابه جزیره بردند وایشان تعریف کرد که وحشتناک بود ومنهروز سوصدا میکردم دریک خانه بودکه پنچره داشت ومن با الات موسیقی خودم سر گرم میکردم یک پیرمردی ایرانی کمبوده زیادبود من بطریقی از افریقا غذا تهیه میکردم تاحدی به ایشان میدادم ومداوم میگفتم بروید به ایران ویا کشورافریقائی یکروز صبح دم پنچر دیدم که گفت عریضه نوشتم بروم ببینم چهخبر نشده باحالت نزاری برگشت چیزی نگذشت ازخانه ایشان گریه بلند شد ورفتم ومتوجه شدم سنکپ کرده است وفوت کرده استمداوم به امیدواری میدادند وسرانجام گفتند هرکشورافریقائی بخواهی بروی کمک میکنیم وکارجالب برایت تهیه میکنینم من ان جناب راکفن ودفن کردم ونماز میخواندم اگریک مسلسل داشتم حساب استرالیا میرسیدم وبالاخره ازراه افریقا به شیراز امدم- یک خانواده از بلوک ما رفتند یک دخترخانم نرسی که بیکاربود امدانجا ایشان فرمودندمن مخفیانه اینجامشورت پزشکی را میاندازم اگرزنگ زدن به شما ادرس بدهید مدتها فقط روزی سه نفرمیامدند تا کم کم به پانزدهنفر رسید وبرای بلوک خیلی خوب بود مخصوصا برای خانوادهای جوان تازه بچه دار شده بودند- وهیچ تجربه ای نداشتند وهیچ جیزیرا مراعات نمی کردند وبچهمداوم مریض بود ودیگراعضا بسیاری ازناراحتی را برطرف میکردند ودکترهای مناسب معرفی میکردند نمیدانم چه شد رفتند- باز یک اپارتمان دیگر دوخواهرانراگرفتهبودند ودرضمن کارگاه بافتن قالی چه های هنری کوچک گردهبودند ویک هنرجوهم داشتند وبازنمیدانم چرارفتند- باید یک فکر اساسی کرد