سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خونِ جوشانِ امام حسین علیه السلام

 

بسم الله  الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است -خاطرات مکه- بخش دوم- درفرودگاه جده در منطقه هوای باز -که البته سرپوشی داشت جای سالن کار میکرد وجمعیت انجا اطراق کرده بود-درکنار  محوطه ده باجه بود کنارهم- که هرکدام متعلق به یک کشوری بود که کارصرافی میکرد- اولی ان متعلق به کشور اندونزی بود من از ایشان سئوال کردم به پول شما یک دلار چقدر است- فرمود 110-تا  -گفتم چرا حاجی درکشورشما تبدیل نمیکند- ایشان گفت برای خیانت حکومت به حاجی-گفتم چرا  ایشان گفته حکومت گفته است درجدیه بنفع شما است پول تبدیل کنید ولی اینجا دلار گرانتر است- از باجه بعد متعلق به افغانستان بود گفتم شما  دلاربه پول شما چقدر است عصبانی شد گفت این سئوال بسیارمحرمانه است-من گفتم نارحت نباش من از حاجی افعانی سئوال میکنم- ایشان گفت ده افغانی یک دلار است ولی خیلی ناراحت بود ودیگرمن سئوال نکردم-  به ما هرکدام سیصد دلار150 دلار بهماداده بودند-150 دلار یک بره بود دونفری سیصد دلار داشتیم فقط یک تلویزیون اخرین مدل بخریم عربستان ارزانترین کشور دنیا- است چیز عجیب این بود  فقط به لهستان اجازهدادهبودند کلای پوشاکی  صادر کند علت ان این بودتنها لهستان بود که انقلابیون انها مسیحی وطرفدار غرب بودند ایرانیان در درک این نوع مطالب عجیبی دارند-  که درانگلستان من متوجه شدم وبه کسی هم بروز نمیدهند مگر اشنا باشد-کلاهای انها درسطح یکقرن گذشته بود- وبسیارارزان بودمثلا  بارانی  علاوهانکه تعرفهنداشت وفروشنده مالیات نمیداد بلکه کمک مالی هم میگرفت ایرانیان ها بیست-تا- بیست ها بارانی میخریندند-حداکثر تعرفه پنج درصد بود- فامیل مقدار دلار وپو ل ایرانی وریا عربستان بهمادادند ومقداریهم خانم من دلار خرید درمجموع میشد هفتاد دلار ایشان یک طاقه پارخرید کهبری خانمهای  فامیل ودستان  ویک طاقه پارچه پیراهی خرید ومقداریهم اسباب باز ی برای په ها وبچهای دیگران پول تمامشد ایشان گفت پرده بسیارشیک ارزان دارد یک شصد لاری قرض کن ودرفرودگاه ان پول ما خواهیم داد-من پشت گوش انداختم- با یک جناب حاجی پا به سن گذاشته لاری اشنا شدم ایشان فرمودند شما چقدرپول اوردی من جریان را گفتم فرمودند بسیارکم است من به شما 600 دلار میدهم یک سال میگیرم این فرممکن است دیگر پا ندهد من گفتم نیازنداریم اصرار کد  ومن قبول کردم ایشان جوانی به کویت میرود انزمان گفت  رافرای جذب میکرد که درشرکت انه مسئولیت بخشی بعهده بگیرنند وخوداش هم تعلیممیداد ان جناب مدت دوسال برای یک بازرگان لاری کار کرد-هم عربی یاد گرفت وهم اردو وهم زبان انگلیسی- به راحتی صحبت میکرده است درازمون شرکت نفت کویت شرکت کرد وقبول شدمتوجه نبود درگرما مداوم زیاد    دوشسرد بگیرد واز تفریحات ایشان ماهی گیری دردریا بود کمکم کم یک دردی مانند درد روماتیسیم گرفت از شرکت  نفت بیرون امد ویک بازرگانی  زد وابریشم وفرش ابریشم وپشم راازایرانمیخرید وبه جهان میفروخت ودرعوض بعضی مواد پا یاپای-جنس وارد مکیرد در کویت وایران  وکشورها یه م جوار تا پاکستان میفروخت- وکم کم به ابادان  امد درشکرتنفت در قشمت کشتی ها کارکرد انجاباز روماتسیم عودت کرد وبه شراز امد سال گذشته به مکه رفته بود ودریک بانک انجا حساب باز کرد بهمن گفت درکویت شرکت منرا پسرم اداره میکند من 1400 دلار پول اوردم خرید کردم ایندفعه دوهزاردلار به پسرم گفتم به حساب من در عربستان ارسال کند- ششصد تا ان برای شما ومابقه برای من خواهدبود فرا ساعت بین نه تا نه وربع-پول ارسال میکند مابرای اطمینان ساعت ده ونیم میرویم- رفتیم یک بانک دویست قدمی ممسجد احرام برسری یک سه راه بود ماند دلتای- خیلی کوچک سه تا باجه بسیار کوچک داشت  درحدود پانزده مترمریع- نصف ان محل مدیریت بود  امریکائی وه اروپائی که در شرکتی انهاسهیم بودند درعربستان میایست شصت درصدمالانها باشند وطبق مقرارتا انها شد  وهمه چیز مباق یلقه انها باشد که جناب لاری انرا اسپانسر میگفت- امریکا چهدرهتل وچهدرشرکت ها دیگر اسپانسرانهامال خودشان است واروپائی میتواند ا زیک اسپانسر بین اللملی  استفاده کنند-که متعلق به سه کشور است امریکا و انگلستان وفرانسه-وارد شدیم ریس ایستاد هرچه گفتم لطفا بنشنید که من میگفتم- قبول نمیکرد ولبخند برلب داشت وپاپیون قرمزرا اش در روی میزبزرگی بود غالیا افراد باجه درعربستان پاکستانی  های اریائی هستند ولی ایشان پاکستانی گندم گون بود ایشان جریان گفت وفرمودند الان باید امده باشد ایشان بالخند گفت مگر ایرانیان چنین کار هائی رابلد هستند؟؟ جناب لاری منفجر شد مانندشیر توسینه اش رفت - وفرمودند  زمانی که اینجا شترچران بودند ما پته از بلخ به جیحون میفرستادیم وجریان خودربیان کرد درهمین ضمن یک بلوچ ایرانی امدمتوجه شده گفت چه شده است-من جریان گفتم سخت نارحت شد فرمودندکاربدست من بدهید این بیچاره اطلاع ندارند من اینهاراحالی کنم ومن گفتم کارتمام شد وایشان به دفر مراجعه کرددرحالیکه نوت بوک بزرگی روی میزدوگفت درست گفتید پول امده است دوهزار دلار به ایشان داد-ما بیرون امدیم من گفتم فلانی زیاد ککارشما صحیحح نبود- ایشان اعراب وافراد درعربستان اگر طنزبگوی وباخنده بوگوی وجوک بگوئی حمل میکند که حرفاش درست است بایدمانندشیربروی تو سینه داش تادرک کند

 

 


ارسال شده در توسط علی

بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
مرداد 1389
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
مهر 95
آبان 95
آذر 95
دی 95
بهمن 95
اسفند 95
فروردین 96
اردیبهشت 96
خرداد 96
تیر 96
مرداد 96
شهریور 96
مهر 96
آبان 96
آذر 96
دی 96
بهمن 96
اسفند 96
فروردین 97
اردیبهشت 97
خرداد 97
تیر 97
مرداد 97
شهریور 97
مهر 97
آبان 97
آذر 97
دی 97
بهمن 97
اسفند 97
فروردین 98
اردیبهشت 98
خرداد 98
تیر 98
مرداد 98
شهریور 98
مهر 98
آبان 98
آذر 98
دی 98
بهمن 98
اسفند 98
فروردین 99
اردیبهشت 99
خرداد 99
تیر 99
مرداد 99
شهریور 99
مهر 99
آبان 99
آذر 99
دی 99
بهمن 99
اسفند 99
فروردین 0
اردیبهشت 0
خرداد 0
تیر 0
مرداد 0
شهریور 0
مهر 0
آبان 0
آذر 0
دی 0
بهمن 0
اسفند 0
فروردین 1
اردیبهشت 1
خرداد 1
تیر 1
مرداد 1
شهریور 1
مهر 1
آبان 1
آذر 1
دی 1
بهمن 1
اسفند 1
فروردین 2
اردیبهشت 2
خرداد 2
تیر 2
مرداد 2
شهریور 2
مهر 2
آبان 2
دی 2
آذر 2
بهمن 2
اسفند 2
فروردین 3
اردیبهشت 3
خرداد 3
تیر 3
مرداد 3
شهریور 3
مهر 3
آبان 3