بسم الله الرحمن الرحیم-دیدگاه خداشناسی اگوستین-توسط دکترکنیس شولر- جناب اگوستین- درک خویش را ازخداوند جل جلاله الشریف- بعنوان وجودیکه یک هستی فارغ از پوچی را خلق کرده است بیان کرده است- ودارای چند مولفه های دیگری نسبت به این دیدگاه هم است- نخست- جناب اگوستین یک بحث جدلی ومنطقی برای وجودخداوند فراهم میکند که بیشترین شهرت ان – او یک تعریفی از انکه چگونه خوبی خداوند میتوان به تعریف دراورد در منطقی بودن شریرهای دراین جهان میباشد- اگوستین یک نوافلاطونی- اگوستین یک به این نوافلاطونی بود به این معناکه درک افلاطون درباره جهان مادی حقایق قابل شناخت ان بئسیله حس شناخته میشود وجهان ابدی وحقایق جاودانه تنها بوسیله فکر شناخته میشود- حقایق فیزیکی خاص-موقتیودرحال تغیر هساتذ وه بوسیله تجربه شناخته میگردند- وبرعکس قوانین ریاضی وحساب جهان شمول – ابدی و غیرقابل تغیر هستند وتنها توسط هوش قابل کشف میباشند- اگرچه جناب اگوستین در مسیر سنت های افلاطونی است در چندین نکته با جناب افلاطون توافق ندارد- جناب اگوستین هرگز حس را بی ارزش نمیداند بههمان اندازه که جناب افلاطون میداند وبراین باور است که انان مخلوق خداوند میباشند که همراه زندگانی طبیعی انسان ظاهر میشوند جناب افلاطون معتقد بودکه روح دارای یک ذخیره معلومات ازحیات قبل اززندگانی طبیعی اش بوده است.- جناب اگوستین این دیدگاه را نمیپذیرد – تاز مانی که به ماجان داده نشده است مغزما دارای اطلاعات ذخیرشده قبلی تا زمان تولدنیست؟! جناب اگوستین برای تشریح کردن چگونه روح انسان به حقایق متعالی دست پیدا میکند با کمک گرفتن تئوری تجلی خوداش انرابیان میکند-:"درما همیشه حقایق ابدی وجود دارد- ودر نوران حقایق فنا ناپذیردیده میشود وبرای جناب این تجلیات نشات گرفته از خداوند است همانطور که روشنائی از خورشید است- جناب اگوستین براین باور نیست که این حقای قشناخته شده از طریق هوش طبیعی بدست اید انچناچه که فیلسوفان انرا بنام طرح افلاطون میشناسند ترجیحا جناب اگوستین میفرماید شما این حقایق ابدی را در تجلیلات الهی انان را کشف میکند- وانوارالهی که باعث این شناخت میشود نسبت به روح مانند اشعه افتاب به چشم است یک استعاره مستقیم خارج داستان تمثیلی غار افلاطون میباشد هر انسانی نیازمند ان استکه انوار الهی براوبتابد تا بهدرک ویا دیدن اینحقایق را نائل گردد- اگرفرد تصور کند توسط هوش خوداش به کشف اناندست پیدا کرده است در یک اشتباه ساده در شناخت منبع ان دچار شده است- همچنین شامل حقایق اخلاقی که حقایق بسیار متعالی هم هستندکه هوش کشف میشود هم میشود- حقایقی مانند انکه:"ما میبایست یک زندگانی منصفانه وعادلانه ای داشته باشیم-و.یا:"شرارت باید همیشه پست از خوبیها باشد:" ویا تساوی وتعادل ها باید باتساوی ها وتعادلها مقایسه شود و":به هرکس حق اش داده شود:"- اینان حقایق وعلت ها ی فناناپذیر هستند- بنابرادعای جناب اگوستین- اینان ساخته ذهن انسانی نیستند ولی حقایق عینی ذهن ما میباشند- که انها را کشف میکنیم-توجه داشته باشیداین یکبحث عقلانی برای اثبات وجود خداوند است میتوان انر دریک قیاس منطقی خلاصه کرد- مقدمه اول ان – انسانها دارای ایده های حقایق ابدی هستند- 2- مقدمه دوم واین حقایق را باخود نیاوردهاند وخودهمنمیتوانستند انها رابوجوداورند- بنابراین این حقایق فراهم اورده خداوند است که برای درک ان به تجلیات الهی نیاز است .این حقایق درمغز مشوق وایجاد انگیزه وتاثیر زیادی دارد واین تاثیرات زیاد نیازمند علت است وعلت ان خداوند منان است-کامنت- ازطرفی میدانیم که در روزالست روح ما وجود داشت وچنین حقایق را درخود درانجا احساس کردوتجلیلات الهی را شاهد بود درروح خوداش واز طریق قواعد منطقی وعقلانی به خداوند پیبرد وشاهد وحی الله بود- وهمان روح به بدن ملحق شد وشاید این روح درواقعیت به صورت یکنطفه در نطفه ما قرارگرفت وتوسط جسم ما رشد کرد وان مثال برای تقریب به ذهن به اصطلاح یکامر روشتدریسیبوده است همانطورکه حضرت امامصادق علیه السلام فرمودند غالب شدن خداوند بر عرش یعنی غلبه علت به معلول است کههمیشه علت بر معلوخوداش غلبه دارد نه انکه مانند انسان مثلا یک دفعه سیب را ازروی زمینبرمیدارد وبه ان میگویدغالبشدم یعنی علت یکبار خلق نمیکند وسپس بهان غالبشود بلکه به محض خلقت غلبه همراه اوست ولی برای روشتدریسی بیان میشودودرضمن هر وسیله هر چقدر شفاف باشد باز حجاب دارد ومیبایست خداوند خود تجلی کند که به یکتیر دونشان بزند- والسلام