بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-نظر ابوموسی آن بود که عبدالله پسر عمر بن خطاب را به خلافت برگزینند که داماد وی بود. اما عمرو عاص معاویه را پیشنهاد کرد که ابوموسی گفت که وی شایستگی آن را ندارد. [94]
عمرو عاص از مظلوم کشته شدن عثمان و ولی دم بودن معاویه و خویشاوندی او با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سخن گفت (منظور وی امحبیبه دختر ابو سفیان بود که پس از درگذشت عبید الله بن جحش، در سال هفتم هجرت به همسری پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درآمد.) [95]
و سرانجام پسرش عبدالله را به خلافت پیشنهاد کرد که بار دیگر با مخالفت ابوموسی مواجه شد. [96]
پس از بحث و مذاکره طی روزهای متوالی میان حکمین و نگرانی یاران وفادار امام علی (علیهالسّلام) از عمل کرد ابوموسی و هشدار آنان درباره ی نیرنگ عمرو عاص به ابوموسی، دو حکم نتوانستند بر شخص واحدی اتفاق نمایند، نهایتا ابوموسی پیشنهاد کرد که: علی (علیهالسّلام) و معاویه را از خلافت خلع کنیم و کار را میان مسلمانان به شوری واگذاریم. عمرو موافقت کرد و گفت: «کاری است که صلاح مردم در آن است.» [97]
به روایت دیگر آن دو با توافق در مورد انتصاب عبدالله بن عمر به خلافت از یک دیگر جدا شدند. [98]
در پی اقدام ابوموسی برای معرفی عبدالله بن عمر به خلافت، ابن عمر طی نامهای به ابوموسی اظهار داشت، کاری که عمر وی را از آن نهی کرده بدان وارد نخواهد شد. ابن عمر در این نامه -که در اصالت بخشهایی از آن میتوان تردید کرد- امام علی (علیهالسّلام) را شایسته تر از خود به خلافت دانست و ابوموسی را به تندی سرزنش کرده و در نزاع امام علی (علیهالسّلام) و معاویه، امام را بر حق دانست. ابوموسی به ابن عمر جواب داد که این کار را برای رضای خدا انجام داده و قصد قربت به خداداشته نه قصد قربت به وی. [99]
معاویه که از مخالفت اصحاب برجسته امام علی (علیهالسّلام) با انتخاب ابوموسی اطلاع داشت، برای جلب نظر ابوموسی در نامهای به او نوشت: عمرو بن عاص با من بیعت کرده است، به خدا سوگند اگر تو نیز با من بیعت کنی دو پسرت را یکی بر کوفه و دیگری را بر بصره میگمارم و هیچ دری بر روی تو بسته نخواهد شد و همه خواستههای تو برآورده میشود. اما ابوموسی پیشنهاد معاویه را نپذیرفت. –جهالیت اعراب پساز رحلت جانسوز رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم تنها متعلق به کوفه نبوده است-جهان انروز چنین بوده است واعراب هم درصدر جاهلیت واقع شدهبودند وکم کم به ان سمت رفتند-ابومسی اشعری درتحکیم حکومت جناب عمروعثمان کاری برجسته کرد وریس دفتر خانم عایشه بود حرفهای ایشان منجمله در جعل کردن مقداری از ایات قران که توسط خان عایشه مطرح شد ایشان ا نرا تائید کرد-تائید گرد ودستورات ایشان راهم اجرا میکرد وچون از حکومت کوفه توسط علی علیه السلام بعلت اعتراض مردم-برکنار شد باندیمنی های ضد علی علیه السلام رابوجودارد وتاخرعمرمخالفت با ایشان ودرتائید خانم عایشه بود-حال تاریخ درکشورهای عربی وغیر عربی درحال تکرار است وبدانند نتجه ای-کوتاه مدت خواهند داشت انشاالله[93]