سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خونِ جوشانِ امام حسین علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم- به یاد عزیز از دست رفته حجت الله اسلام سید علی فقیه رحمت الله واسعه من متاسفانه کم خدمت ایشان رسید ولی دومورد اساسی درخمت ایشان تا حدودی پی به عظمت ایشان بردم دفعه اول درجبهه بود یکچاد ر برای نماز بود وگردهمائی برای مسائل دینی  نزدیک بیست متر ی توپخانه وسهمتری سنگری که من دران بودم درحقیقا حیله برای انکه عراق روی ان تیراندازی تا گرای توپخانه اش گرفته شود قانون این است که این چادر درجای خاصی باشد که محاسبات مخصوص دارد به شرطی عراق از تکنیک باند استفاده نکند ومداومتغیر باند ندهد باند به این معنی است درجادهای حساب شد که دقیقا گرای هدف گرفتند ماشینی کهخمپاره حمل میکند گرای مناسب ودقیق میدهند وبا یک علامت کنار جاده به سرعت به انجا میرسد میزند وفرار میکند وباید مداوم رویباند تیراندازی دقیق کرد ولی بعضی باندها دیده نمیشوند واگرهم دیده شوند به نحوی محاسبه شدند تا دیه بامن گزارش دهد واماده تیر شوند دشمن تیراندازی را کرده است تنها راه این است که حداقل یک خمپاره فقط برای این حدف فیکس شود ومداوم دیده بانی کند هردومولفه برای ما امکان پذیر نبود وهر خمپاره ما حداقل 15 هدف را میزد وداخل ان چادرهم باید کانال کند به ردیف در داخل کانال نشست ومثلا نماز خواند غالبا بچه هادرانجا نماز نمیخواند تا انکه مطمن شوند تیراندزی نمیشود وبرای انکه عراق را فریب دهند عین مجسمه می ایستادند وعراقدستور داده بود به محض انکه شک کنید تیراندازی نکنید  موقع اذان یکدفعه یک چیپ امد ایشان پیاده شدند ووضو داشتند ورفتند داخل چادر وبلافاصله یک  مینی بوس بود درحدود 19 نفر پیاده شدند ورفتند داخل عراق شروع به تیراندازی کرد هر دفعه دوتوپ مسلسل این چادر مانند پرچم تکان میخورد بغل دست ما لشگر حمزه بود یک بیست نفری دویدند ووارد چادر شدند من نیمخواستم بانها نماز بخوانمولی برای وضوگرفتن میابست چند متر سر بالائیبروم که یک گودی نیم داشت که فاضللاب یک منبع اب که بالای انبود وچند شیر داشت شدت موج  بقدری بود که من به گودی پرتاپ میکرد مجبور میشددوزانو بنشینیم تا بلند میشدم باز مجبور بودم بنشنیم وسینه خیز تا پای پایه منبع رفتم ویادست من به شیر بود وبادست دیگر به سرعت وضو گرفتم جذبه نماز  که الله اکبرها از ته دل بود به سرعت به چادرر فتم دم درب چادر جای من شد پاها میلرزید درست مانند پرچمی که حرکت کند وجوانان د رکوع بعضی ها میخندیدند وارام شهادتین میگفتنندوایشان کمی تند میخواند نمار تمام شد ایشان نشست وفرومدند غذای منرا همینجا بیاورید همهفرار کردیم دونفر ماندند که اشکلات قران خواندن خودشان رابر طرف کنند ایشان بسیار شوخ بودند شیلیک خنده قطع نمیشدتا نزدیک غروب عراق گول خورد تیراندازی متوقف کرد بعد من شنیدم فرماند لشگر حمزه انافراد خواسته وبشدت توبیخ کرده است وفرموده است دفعه اخر باشد وایشان گوئی درمنزل اش است و غروب رفتند- دفعه دوم من مشرف به مکه بودم ویکفرد روحانی بسیاری اگاهی داشتیم که زبان عربی وتا حدودی اردو میدانست ودرنوشتن مقلات دربعثه مداوم انجا بود وجای خود حضرت ایت الله ملک حسینی که انشائالله شفای عاجل کنند میگذاشت وایشان جناب حضرت سیدعلی فقیه جای خوداش میگذاشت بی مناسبت نبود زیرا بعضی از حاجیان اهل نیریز بودند منخدمت ایشن بودم درهتل وایشان یک قراب بسیار بزرگ وقدیمی میخواند ودرضمن جواب افراد را میداد فردی امد نشست پیر مردی پرسید مراسم انجام گفت بله وفرومود کجا پیاده شده ای  گفت فلان جا بعد ایشان پرسید درب راکی پرسیدی گفت من یک شرطی رادیدم .گفتم کعبهوایشان من راورد کنار یک پنجره فولادی وگفت هذا کعبه مردم داشتند سعی صفاو مروه میکردم  ومن کعبه رادیدم  وازهمان جا طواف را شروع کردم ایشان فرمودند که فکر کردی که پنجره فولاد امارضا علیه السلام است ایندبفعه گذشت دفعه دیگر دو ترکه انار برایت خیس خواهم کرد فردی صدا کرد وگفت وفتیکه حالش جا امد تاهنوز تواندارد وهوا گرمنشده است برو طواف بده و مسئولیت انجام تمام عمالش بعهده شما است بعد رو کرد به من وفرمودند ده بار این مطالب هارا گفتم وچندی نگذشت خانمی امد ویکنگاه به من کرد وچیزی نگفت  مطالب اول را گفت مطلب دوم راهم گفت من چیزی خاص نفهمیدم ایشان فرمودند با کمی جدی بودن مسئله این است گفت بله ایشان فرمودند اینکه خجالت ندارد وکمی ایشانرا سرزنش کردند وجواب مسئله را دادند وبعد ان خانم رفت روکردبه من وفرمودند عجب سربازانی برای امام زمان تربیت کردیم- ادامه دارد

 


ارسال شده در توسط علی

بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
مرداد 1389
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
مهر 95
آبان 95
آذر 95
دی 95
بهمن 95
اسفند 95
فروردین 96
اردیبهشت 96
خرداد 96
تیر 96
مرداد 96
شهریور 96
مهر 96
آبان 96
آذر 96
دی 96
بهمن 96
اسفند 96
فروردین 97
اردیبهشت 97
خرداد 97
تیر 97
مرداد 97
شهریور 97
مهر 97
آبان 97
آذر 97
دی 97
بهمن 97
اسفند 97
فروردین 98
اردیبهشت 98
خرداد 98
تیر 98
مرداد 98
شهریور 98
مهر 98
آبان 98
آذر 98
دی 98
بهمن 98
اسفند 98
فروردین 99
اردیبهشت 99
خرداد 99
تیر 99
مرداد 99
شهریور 99
مهر 99
آبان 99
آذر 99
دی 99
بهمن 99
اسفند 99
فروردین 0
اردیبهشت 0
خرداد 0
تیر 0
مرداد 0
شهریور 0
مهر 0
آبان 0
آذر 0
دی 0
بهمن 0
اسفند 0
فروردین 1
اردیبهشت 1
خرداد 1
تیر 1
مرداد 1
شهریور 1
مهر 1
آبان 1
آذر 1
دی 1
بهمن 1
اسفند 1
فروردین 2
اردیبهشت 2
خرداد 2
تیر 2
مرداد 2
شهریور 2
مهر 2
آبان 2
دی 2
آذر 2
بهمن 2
اسفند 2
فروردین 3
اردیبهشت 3
خرداد 3
تیر 3
مرداد 3
شهریور 3
مهر 3
آبان 3