بالندگی
بس که از زخم زمانه مانده بر جانم اثر |
|
هیچ زخم خنجری در من نگردد کارگر |
اشکها افشاندهام بر خاک دشت زندگی |
|
تا شود روزی نهال آروزها بارور |
روزهای عافیت را بس که ماندم منتظر |
|
چشم من خو کرده با این انتظار بیثمر |
خوشخیالیهای غم را بین که با این سابقه |
|
باز از خودکامگی بر قتل من بسته کمر |
این تن رنجور من یادآور بالندگیست |
|
همچو سرو سرنگون در دشت خشک کاشمر |
همچنان بر قلّه ی امید بر خواهم کشید |
|
برق ناکامی بسوزاند مرا گر یال و پر [1] |
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است شعر از مرحوم فریخته ای از عالم نور حضرت یدالله طارمی رحمت الله علیه است که چندروز قبل به سمت کانون نور عروج کرد از شانس من درهمسایگی ایشان بودم- درحقیقت شعرخوانی ودرک شعر را تاحدی ازایشان اموختم- فردی بسیارقدر دان فروتن باحافظه نگفتنی وذوق وسلیقه ممتاز بود وبسیارخوب سیاست واجتماع ومذهبرا میشناخت وازدوازده سالگی ایشان به دستور ایت الله العظمی نورالدین الحسینی الهاشمی رحمت الله علیه مرثیه برای امامحسین علیه السلام درماه محرم میخوانده است- خانواده ایشان درنزدیکی امام زاده واجب التعظیم حضرت سید اعلاالدین حسین رحمت اله علیه است درشیراز بسیار مشهور هستند ومادر ایشان بچه زیاد ازدست داده بود وایشان بسختی زائیده شد وبسیارنحیف بود ومادر ایشان به بارگاه حضرت سید الاالدین حسین الهاشمی رفت ودرخواست کرد ایشان زنده باشندویک عنایتی هم درحق ایشان بکنبد—ایشان ریا سال دبستان که مراجعه کردن گفتند ایشان ضعیف است سالبعد بیاورید وایشان درخانه درس خواند وسال بعد مراجعه کرد بسختی قبول کردندولی درکلاس دوم ثبت نام کردند- بچه ها درکوچه سروصدا میکردند وفردی از هسایه بیرونامده است که نمیگذارید ما لحظه ای استراحت کنیم وبخوابیم وشروع کردهاست که انه را بزند وانها فرار میکردند وایشان درپاسخ بهانفرد شعر میگفته است وبچه ها بعدا ان اشعار روی دیوار نوشته بودن- افرادی از رادیو امده بودند با ایشان مصحبه کنند ایشان گفته بود ادرس ندهید—در زمان ازدواج شب عروسی از ایشانخواستند شعری در وصف عروسخان بگوید انزمام کافه رودکی قدم میزند ایشان ده دقیقه درخیابان رودکی قدم میزند- وشعررا میسراید--- مداوم به منزل ایشان زنگ میزدند-که ایشان انهارا راهنمائی ند وایشان همه راهنمائی میکرد وهم دعوت به منزل میکرد وحتی بعضی خانم ها مجانی مدت زیادی نزد ایشان تعلیم میگرفتند ومن از دانش ایشان بخصوص درتاریخ خاندان پهلوی بسیارمتعجب بودم مخصوا تاریخ محمدرضا شاه وعملکرد وزرا وکمونیست ها وبخصوص حزب توده درشیراز واقدامات حضرت مرحوم ایت الله العظمی نورالدین الحسنی الهاشمی که یک مقاله من درباره ایشان درسایت نوشتم- وفردی سیاسی روشن بود وتاحد اخطار رکن دوم ارتش که نقش ساواک راداشت نزدیک شده بود- این اواخر پلاکت خون ایشان زیادشدهبود ومداوم شبها بیدار میشد ایشان فرمودند این لطف الهی است یک مفتایح جنان درکنارتخت داشت که بیدار میشد دعای را شروع بخواندن میکرد وعجیب درخانه پرکاربود وبسیارعالی باغبانی وگلبانی میکرد واین درختان دراوج میوه دادن بودند-در هر حال یادان بزرگوار بخیر وشادی وایشان درراحت جان وجسم ودرنزد اولیا الله فختخرباشد وبازماندگان عزیز ایشان صبر وشادی برای انها فراهم شود وخانم ایشان از الزایمر نجات پیدا کنند انشاالله