بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- دراعراب جاهلی – تصور میکردند یک موجودی به اسم روح در باد قرارمیگیرد وهوارا تبدیل به باد میکند روح به معنای حرکت دهنده- وهرقت این عامل روح از باد ایستا یی مییابد- درانسان هم چنین است روح مانند انرژی بعاث حرکت میشود قران مجید روح را غیرمادی نامید ولی بدون ماده جسم نمیتواند کاری انجام دهد وازتبدیل جسم به غیره ماده بوجود می اید- وخصوصیاتش برخلاف ومتضاد باه ماده است موجوداتی که ذات انها یکی است مثلا ماده درصورت در اندازه مواد اختلاف دارند درلغت عربی به انها را مختلف میگوید مختلف الوانه رنگه انها مختلف است و اختلاف لیل ونهار اختلاف شب وروز پلی اگر ذات انها تغیر کند دیگر از کلمه اختلاف نمیشوداستفاده کرد وبهترین لغت –لم است یعنی نفیه ابذ میکند جزمیت دارد از لن ولا وفط وغیره که به معنای هرگز است قوی تر است ان موضوع درگذشته متضادبوده است ودرحالهم متضاد است ودرانده هم متضاد خواهدبود یعنیدرهر همه زمانها این چنین است انسان ماده را درک میکند ومیتواند درشناخت ذات ولو اندک \یشرفت داشته باسد ولی روح را هرگز ذات انرا نخواهد شناخت ولی بعضی صفات انرا را درک میکند مانندتفکر وتعقل واحساسات وتخیل وغیره که تمام انها خصوصیات غیر مادی دارند یعنی نه وزن دار- هستند یعین مفهوم کتاب ثابت باقی میماند واگر بخواهیم مفهوم کتاب صفات انر مشخص کنیم یک فکر دیگر است چون مادی نیست واز ماده گرفته نشده است انرا ذهن خلق میکند که به ان اشراق میگویپم طرز کار ذهن به این صورت است در جریان مثلا دیدن از رویت چشم تا به سلول مغزی – برسد یک جریان \شت سرهم مادی رخ میدهد که بصورت خطی متصل است وجبری است واز سلول مغزی تبدیل به غیرمادی وازجنس روح میشود که روان یا روح انر مشاهده میکند یک حهش از ماده وبه غیر ماده تغیر میکند ولی با دین درخت در ذهن که غیر مادی است ولی به کمک سلولهای مغزی نیاز دارد اشراق کلمه درخت را میکند وان لغت را میسازد-ادامه دارد