بسم الله الرحمن الرحیم- - با الهام از یک فیلسوف ورزشی رومانیائی –بخش سوم- چون نیاز شدیدی به هاوک داشتند وعراق هم دست بردار نبود ومداوم محل مخزنها میزد نفت وگازوئیل انرا تخلیه کرده بودند وتو ان اب کردند مدتی عراق نیامید شاید دلیل انشد که عرب وفارس راباهم ترکیب کنند و سپس همه رااهل غیر عرب کنند ومورد شماتت شیدید جوانان عربشد وکنترول هم جالب نبود دوباره به بچه های عرب دادند عراق علت انکه مدتی متوقف کرد بعلت ان بود که طرح موثری پیدا کند البته اطلاع پیدا کرده بود که هاوک هاربردند وبچه هم سنگ تمامی برای زدن هواپیماهایعراقی که شیرجه روی دهات عربنشین میزدند کرده اند وطرح جالبی ریختند وتعداد زیادی از هواپیماهای انها با دولول زدند بطوریکه صدام شروع به تحبیب عربها کرد .گفت ادرس انها را پیدا کنید وانها را بکشید وازانها با چای سمی پذیرائی کنید وبدنبال انتقام بود وشکست عراق درنزدن مخازن سنگین برای او تمام میشد- لذا طرح مشغول کردن ضد هوا باتعداد زیادی جت وشیرجه زدن یکی ازانهااز فاصله جلو وراست کردن ان وضربه زدن که بچه باکشیدن تعداد زیادی ضد هوائی به جلو انراخنثی کردند وبعد شیرجه زدن یکی ازانها درفاصله زیادی درعقب که انرا باز خنثی کردن وسرانجام مشغول کردن ضد هوائی باتعدادزیادی جت وریختن وبیشا ازدوتن مهان وموشک توسط هواپیمای بار کش از ارتفاع بالا یک جهنمی را بوجود اورد که همه مجبور شدن ضد هوائی را رها کنند به تونل ها کنار ضدهوائی بروند وخاک بقدری بود که چشم چشمرا نمیدید ودریچه های تونل هار باز کرده بودند وبا پیدا کردن کلنک دریچه را گشاد میکردند یکی از بچه ها در زمانی که در تونل بوده است متوجه میشود که یک موشک سنگین به جلوی تونل زده شده است بیرون میاید ولی اثاری از خاک نبوده است جلو میرود تا به جائی موشک خورده میرسد ناگهان بوی خمیر ویکس وپریسکام استشمام میکند وبه پیشانی شروع به سوزش شدید میکند وهمین طور چشم ایشان که مداوم با اب قمقمه میشسته است وکم کم گلوی او شروع به سوزش میکند وسینه اش شروع به خس خس میکند وتنفس برایش مشگل میشود وفکر میکند که ریهایش رااز دستداده است وعنقریب میمیرد وسریع به تونل بر میگردد که سریع یک وصیت نام بنویسد وبه نماز با ایستد ودر سجده باشد تا شهید شود ودوست اش ازاو دلیل کارش را میپرسد اوجریان را میگوید وایشان میگوید نه زاید خطرناک نیست شما زیاد جلو رفتهای ماست به صورت وبدنت بمال ایاشن ماست می میالد وسپس خرما میمالد وبعد نون راخمیر میکند به بدن میمالد وسپس برگ علف انجارا به بدنش میمالد وبه سختی تنفس میکرده است ونمی توانسته غدا بخورد وخواب سنگینی به ایشان وبچه دست میدهد وبعد مدتی که انها درخواب بودند عراق مجدد حمله هوائی میکنند که چند بچه دفاع میکنند وصدای توپ ضد هوائی او را از خواب بیدار نمی کند وزمانی که بیدار میشود میمید بچه درخواب هستند البته انها یک بار بیدار شده بودند مدتی نمیدانسته است که انجا کجا است وبرون میاید بچه ها خیلی تعجب کرده بودند ونمی توانسته است به افتاب نگاه کند وبدنش دربرخورد با نور خورشید سوزان میشده است یک بارانی میپوشد و تاثیرزیادی نداشته است ویک پتو نازم بدور خوداش میندند تا کم کم خوب میشود ایشان میفرمودند ماسک ها دراینشرایط دیگر بدرد نمیخورد زیرا ترکیبی میزند ودرضمن از موادی عراق استفاده میکند که مواد داخل خرطوم ترکیب شده ویک ماده بسیار مضر ایجاد میکند تنها راه ان است که ابداخل انشود وفیلترها ازدرشت به ریز نازک دران باشد ویا یک خرطوم یکمتری داشته باشید وبچه ها که هشت نقر اروند رود را طی میکنند وعراقی گول میخورنند وفکر میکنند جز گروه تحقیقات بصره هستند وبا نیروی ارتش درگیر میشوند وهمه فرار میکنند به خانه های که انواع مهمات داشته است بشکه های موادشیمیائیدرانجا ذخیره کرده بودند که چناچه نتوانند شهر باز پس بگیرنند انها را منفجر کنند- ادامه دارد