بسم الله الرحمن الرحیم-نظریا ت شخصی است-حضرت رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم- میفرمودند من هرگاه حضرت زهرا علیها السلام میبویم بوی بهشت استشمام میکنم- به خاطرانکه ازبهشت عدن یک سیب بهشتی برای پیامبر اکرم اصلواته الله علیه واله والسلم اوردندکه نصف حضرت خدیجه صلواته الله علیها خوردند ودیگرهیچ غدانی نخورند- این سیب جسم حضرت زهراعلیه السلام ساخ تروح ازنور خاص الخاص الهی استکه فقط چهارده معصوم علیهم السلام اجمعین دارا هستند فوق نور عرش وبهشت است فرشتگان فقط چند تا –فرشته عرشی ادرداریم که از ی ساخته شده اند تکامل انهادرگرفتن-نور از چهاده معصوم هستندکه فاصله عظیمی با چهارده معصوم سلام الله علیهم اجمعین وصلوات الله علیهم اجمعینمقربترین موجودات به خداوندمنان است که تقرب انهادرک نمیشودحتی زماین که در زمی ندرمحفلی ذکرانان میشود-نوری را ایجاد میکند که فرشتگان از خداوندمنان اجازه میگیرند کهبرای تکامل خودبه این محافل سربزنند-ضرت ایت الله اقا حاج میرزامهدی پویامیفرمیاد درکربلا گاممیزنید گردی کهبر کفش شما مینشنید سرومه چشم کنید- وخاکی که برسر شما مینشید تاجی است کهبرسرشما گذاشته است-نام انهابردن نورچشم انسان است-تمام نورانبیا یک جرقه از نور حضرت محمد صلواته الله علیه واله والسلم است –یک لحظه دیدن یا احساس کردنچهارده معصوم- خاک را کیمیا میکند به ان نفس میگویند درزمان قدیم حتی قبل از وهابیت ظلمات-درمکه هرکس تاید میشددرجها اسلام تائید شده بود- وهابیت میدانست که چه لجنی هستندانرا بهم زد-حضرت امام سجاد علیه السلام وصلواته الله علیه- به مکه امد- دار دسته هشام به مکه امدند-شخصی به ا مام علیه السلام صوالته الله علیهگفت چقدرحاجی امده است امام سجا د علیه السلام وصلواته اللهعلیه دوانگشت خودرا مانند قیچی باز کردن وفرمودند از درون ان تماشا کن- دیدکه انسانها ماننند گرگ وموش ومانندان هستند اینان برای امام صلواتهالله علیه واله والسلم-راه باز کردنولی برای هشام که کثرانان میبایست سنی باشند وهشام رهبر انها است کوچه باز نکردند هرچه افرادی فریاد زدندکه ایشان هشام است راه باز کنید نکردند تامتوسل بزور- هشان وعلما همراه او گفتند کارماتمامشد بایک حرکت به امرایشان صلئواته اللهعلیه والسلم ازتخت بزیر کشیده میشویم وبرنامه مسموم کردن امام صلواته الله علیه واله والسلم راطرح کردن-بارایما صادق علیه السلام وهم چنین همین اتفاقبرای حضرت موسی بن جعفرصلواته الله علیه واله والسلماتفاق افتاد که همزمان با ورود هارون الرشید شد وایشان دستورداد امام را زندانی وسپس به زندان بغدادمنتقل کنند- وبر سرقبر رسول اکرم صلواتهاللهعلیه واله والسلم رفت وگفت رسول الله میدانم کارمن اشتباه است ولی چاره ؟؟وقاحت تاچه اندازهای ندازه وهرکار یمیتوانست بکند که شیعه به سمت حتی اقل به رکوردبرودوبر شیعیان سخت گیری زیاد ی کرد وترس زیادی ایجاد کرد وشبهه زیادبوجود اورد لذا امام علیه السلام میدانست موقعیت حاد است ودراینده مزمن هم میشود یکی از روحانیون معز ز کاروان مشهد درصثن کاظمین بحثی در گیر شدخلاصه این است علائم هرچقدرزیادباشدمهم نیست شرایط باید زیاد باشد-امروزه درکربلا یک کسی یک چاقو بخرددردست بگیرد همه میترسنذ- تاکسی کم است تاکسی خارجاین سوار میکندافرادداخلی به سختی میکندهیجکس فردی که نمیشناسد سوار نمیکند- برای انکه سیا تاکتیکی ها یاد داده است- یک نمونه را بگویم دشت ها ی ان هیچگونه مانعی نداردازمرز سوریه میتوان به هرنقطه رفتتصور کنید سه تا المانی یاقبلا ویزای عراق را گرفته بودند ویا سیا جعل کرده است انها بافرادی از داعش به حومه بغدا درسیدند- در یک باغ خرما به یک راننده تاکسی گفتند فلان مقدارزیادمیدهیم مارابه فلان باغ ببرداخل باغ گفتن بیا یک چائی مهمان ما ایشان راانجا گشتند ماشین را پراز مهمات کردن لباس راننده پوشیدندامدند دم منطقه سبزکهمحل سفارت خانه ها وادارات مهم است انها پاسپورت نشان دادندکه ما باسفارات المان کار داریمماشین مدارک اش درست بوده وتجربه زیادهم نداشتندواردشده است ماشین را پارک کردند ورفتندتعدادی راننده تاکسی گشتندلذا تاکسی کم شده استیا سوار ماشین یک لفسر پلیس شدند که به سرکارخود میرفته است کلت گذاشتپشت گردنهاش وایشانرا به باغ بردن وگشتند وماشینرا پراز مهمات کردند ولباس ایشان را پوشیدند اتفاقا مثلا داشتند پلیس بگیرننددم در تا فردی بیاید میله راکناربکشد داخل شدن ومنفجر کردن- ما به گاراز رابط گفته میشذ شمیسا گفته میشد-نورین سیدن هم گفته میشودماشینهای هتل انجا بود تعدای سوار شدیم که مال چند هتل بودیک مامورامنیتی ایرانی عراقی روی رکاب-شب بود وخیابان خلوت بود بیشت به سمت شرق میرفتند واندکی به سمت غربیک ماشین درسمت غرب بافاصله ایستاده بود- راننده متوقفشد به ایشان گفت چکار بکنمبوق بزنم اگربوق میزد حرکت میکرددستگیر میشد-گفت بهایست تامن بگویم چکارکن- بلافاصله چندنفرامدند از مغازه وپرسیدندچرایستائی- ایشان مثلا ادرسی میوخواست باز راننده گفت بوق بزنم گفت نهبرو چندچشمه دیگر باور کنید در سامرا اینطور کهمن احساسکردم پل ورودی گفتنئما میزنیم- ویکراهرودرست کردن وگفتندانراهم میزنیمولی بقعه رانمی زنیمهمه نیرهای نظامی میگفتندسریع از پل رد شوید وسریع به لقعه بروید همه ارام واسکت من دران لحظه یکدفعه باخودم گفتم بدنیست کهمن اینجا شهید شوم-ادامهدارد