بسم الله الرحمن الرحیم- به بهانه درک فلسفه وعرفان- امروزه به خوبی اثبات میشود که فلیسوفان ار مبنای های مختلف حرکت میکند تا به فلسقه برسند واین امر درک فلسفهای مختلف برای فیلسوفان مشگل کرده است چون نتایج فلسفی بر مقدمات های خاص ان پایه گذاری شده است گرچه امروزه کوشش میشود ملاک های عقلانی که نردبان ترقی فیلسوف است کشف شود ومورد مقایسه واقع شود فیلسوف مشعلی را پیدا میکند که وارد یک عالم جدیدی شود که که مرز خیالبافی وحقبقت یابی عقلانی است وباید ازتخیل عبور کند وارد یک دنیا روشنائی خاصی شود این جا است که با علم تجربی اختلاف پیدا میکند این مبنا میتواند هنر باشد مسائل اجتماعی باشد وغیره چون مقدمات بسیارمهم است بحث دوفیلسوف که مقدمات مختلف را دارند کاری مشکل است- سئوالاتی برای فلیسوف مطرح میشود که این سئوالات خاص اورا فلیسوفی میکند مثلا فلیسوفی بدنبال ان بوده است که وقتیکه حضرت مسیح علیه السلام فهمید پیامبر است تاز مان قبل ار ÷امبری جه تغیراتی درمنش ورفتار وفکر او رخ داد وچرا در سوئد پادشاهی افسرده میشود وناتوان از حل مشکلات اجتماعی شده است به اومیگویند دهی است که خوش اب هوا دارد ومردمان فکور وشاه دوست وارام دارد به انجا میرود وبا جوانی که هم چوپان است وهم شکارجی به شکار میرود ودرضمن بحث ها متوجه میشود که اوپسر شجاع وفهیمی است بعضی مشکلات جامعه را میتواند به خوبی حل کند وارا به کاخ میبرد فیلسوف بدنبال این مسئله میرود متوجه میشود که شکارچیان این مسائل راحل کردند فردی در حین بحث های مسائل اجتماعی به راه حل دست پیدا کرده است فلیسوف به نظم معتقد است نظم را هم به سه قسمت میکند نظم ساده ونظم متوسط ونظم پیچیده همان فلیسوف در یک قهوه هانه با یم فردی که معدن کار خبرهای بود است بحث میکند درضمن بحث معدن کار یک گوی نقره فامی را به موقع به گردش میاندازد که یک مسئله فلیسوف حل میشود اینجا است که فلیسوف چند پله بالارفته است این نظم را فلیسوف پیچیده طبقه بندی میکند حالا سئوال این است که این درک عقلانی بوده است یا یک اشراق بوده است چناچه اشراق بگذاریم طبقه جدیدی نام گذاری میشود بنام عرفان ایا عرفان دنبال فلسفه است که برای بعضی فیلسوفان به همین معنا است وچون عرفان طبقه بندی کردند ومرز انرا مشخص نکردند چه فلیسوف خوداش به اشراق برسد ویا از عالم غیب باشد همان عرفان است حال فلیسوق بدنبال درک این نظم بر میاید درمسائل مذهبی ما همیشه باهمان سطحی که بیان شده است نائل میشویم تصور کنید که خانمی را درجهنم به یک موی اوبه درختی اویزان کردند- ومیانیم دلیل ان از نظر شرعی این است که موی خودش را از نامحرم نپوشانده است شاید ایشان مو را بالاترین معجزه الهی وهنر الهی میدانسته است وهیچ چیز دیگری وجود ندارد که بالاتر ازان باشد وشاید به خاط انکه مادر بزرگ خوداش را عصبانی کند که میتواند اور ا درعصاب خوردن شکست دهد وانواع مختلف-