بسمالله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است-نیم نگاهی به مقاله وزینجناب استادمعزز اقای دکتر ابراهیم فیاض- با عنوان- داعش- فرزند وهابیت—درمجله –نه دی شنبه –28 مرداد—مینویسند- کتاب اسلام- قران—حکیم است-خداوند منان وپیامبراش –حکیم اند-درشب قدر امر حکیم استکهنازل میشود واضافه میفرمودند برای فرد حکیم- وهمین جا- بیان میکردند مکتب یعنی حکمت پیدا کردن- وعرفان یعنی حکمت خاص پیدا کردن- ایشان میفرماید بنای درباره حکمت به سمت عرفان رفت-که ریشه درقبیله گرائی داشت- همچنان ایشان توجه کرده اند-عرفان درقبائل اصل ان-زهد- بوده است که هرگز به سمت اندیشه ورزی نداشت وتاحدی با راستگوئی وعدالت متمایل بود-وهرگز مانند پیامبر اکرم صلواته الله-به غار حرا رفتند وبه اندیشه ورزی وعبادت الهی مشغول شدند-درانها وجودنداشت ایشان میفرمیاند لقب صدیق که به جناب اقایب ابوبکردادند- یک بحث عرفانی قبیله گرائی است=- سخت است-که تصورکنیم - که ایشان مکتب عرفانی دارد- بقول خارجی هنوز ایشان درتئوری است به بیک ئئوری نهانی سترگی نرسیده است-چهارچوبی ندارد که تئوری اینی همه عمل کرد را وحدت دهد- براساس مقتضیات روز عمل- وحفظ مقام ریاست اساس هدف ایشان است- چهار خلیفه راشدین وخوارج که خیلی کوشش میکردند که رهبر انها جزو خلفای راشیدن باشد حاظربودندپول هنگفتی به حضرت ابن عباس رحمت الله علیه که ایشت این امر تصویبکن ویا ایشان را بکشند ونزد ایشان درمسجید دربصره رفتند ودر جلوی جمع ادعا خودربیان کردند که مردم سخت نارحت شدندوگفتند چقدرا ینها پررو هستند وحضرت ابنعباس رحمت االهعلیه فرمودند شما خون های زیادی بگردن دارید وحقالناس زیادیبه گردن دارید وجامعه شمارا نمیپذیرد- این پنج رهبر هرکدام منطق خاص وعلم کلام خاص وفلسفه خاص وفقه خاص واخلاق خاص دارند- وچهارتای منطقی که تضاد را میپذیرد دارابودن وسه تای انها بدنبال پوپولیست بودند که اصحاب نورواحد اطلاق کردند-چناچه مابرای اقای عمرمکتب عرفانی واسلامی که اساس ان زهد قبول کنیم- پس هرکس به جناب ایشان معتقدنباشد ویا مانندایشان عمل نکند عمری نیست پس مسلمان نیست- ویاهرانع منطق وعلم کلام وفلسفه وفقه واخلاق راباید اسلامی دانست- البته بعد عرفان .یا صوفی گری- برای رهبر وعدالت وحکمت واخلاق ملاک ائی دارد-که درخوارج وفرق بعدی بخوبی روشن است