بسم الله الرحمن الرحیم-کربلا – بخش سه—درهرعصری حکمرانان- مستبد مانند هم عمل میکنند—غالب حکمرانان جهان- بدنبال قدرت- لذت – ومنافع هستند ودر گذشته این منافع فقط برای حاکم که بهتر بگویم سلطان رقم میخورد- وبیشتر این منافع اول برای کاخ وسپس همراهان سلطان وبعدبرای شهر محل سکونت سلطان بود وبرای دیگرمردما ن ارزشی قائل نبودند جز انکه ازانها مالیات بگیرند وبا دیکتاتوری وفریب- وپول دادن افراد مانندمزدور وبرده تبدیل میکردند که عقل واراده انها دراختیار اراده وعقل حاکم بود وحق اعتراض ویا چالش وگفتمان نداشتند- اعتقاد حاکم- غالبا انچه تظاهر میکرد نبود یا اروی ترس مانند-یزید- ه روم شرقی میترسید وهم به انها محتاج بود ادعا مسیحیت میکردوسپس ادعای اسلام کرد که هیچگونه تعهدی نه نسبت به مسیحیت ویا اسلامنداشت واز اجداد بت پرست خودتبعیت میکرد وانها الگوی ایشان بود- واز شکست اجدادوفامیل خود که درجنگ بدرشکست خورده بودند وکشته شده بودند انهارا تجلیل وبدنبال انتقام گرفتن از کسانی کهدراین نبرد شرکت کرده بودند-بود واهلبیت مکرمرسول الله صلواته اله علیه واله والسلم را اعوذبالله فریب کار ورقیب خود کهبرای به قدرت رسیدن حیله کردند وخودرا نماینده خداوند منان میداستند- را فریبی بیش نمیدانست- وهمه افراد قلمرو خوداش میبایست از فرمانهای حاکم تبعیت بیچون وچرا داشته باشند- وحتی ازادی که مذاهب درعصر جاهلیت داشتندچناچه برخوردباحکومت داشته باشندبشدت سرکوب میشدند—فحشا وفساد درعصریزید سالانه رشد عجیبی داشت ودختران وزنانزیادی از خارج برای رقاصی وشهوترانی به شام میاوردند وتعلیماتی میدانند تا موردپسند دربار شوند وشعرای زیاد درشاعار مستهجن گاهی به زور وادار میکردند که شعربسرایند- .یزید مانندحکمران زمان خود-تحمل وصبر مخالف خوانی رانداشت- وبه سرعت باشمشیرپاسخ میداد- لذا نبرد با امام حسین السلام- صلواته اله علیه واله والسلم-حتمی بود وهمچنی با کوفه که برعلیه یزید شورش کرده بودند-اما- امام حسین علیه السلام-چیزی دیگربود- ودرکوفه طرفداران یزید وامام علیه السلام باهم برخورد پیدا کردند- دربحث ها مداوم انها دلائلی برای حقانیت خود ارائه دادند که امامعلیه باکمال خوشروئی ومتانت پاسخ داد وبرجسب ها وتهمت به خاندان اهلبیت مکرم رسول اله صلواته اله علیه واله والسلم زدند-بخصوص-درباره علی علیه السلام کهحضرت پاسخ های شفاف وکوبنده داده اند- وبحث از یزید شد وایشان بخوبی چهره یزید راافشاکردندفردی مطلع از کوفیان گفت- مطالب شما همگی درست است- ما برس راین مطالب باشما جدال ودعوا نداریم-ما دراختیاریزید هستیم واورا ولی خود میدانیم بامابه شام بیائید وبایزید صحبت کنید وشما پسرعموی یزید هستید حتما ایشان باشما به مهربانی برخورد کرد وهرچه یزید گفت ما مطیع خواهیم بود وشما میتوانیدبه هرجا خواستید-بروید-اماعلیه السلام فرمودند بحث بایزید بی فایده است ومن هرگز به شام نخواهم رفت واگر شما منرانمیخوایهد من از همینجا باز میگردم-همه ساکت شدند عمربن سعد گفت شمابایادباما به شام باز گردید همه ساکت بود وامام خواست بیشتر صحبت کند عمربنسعدترسید که امام بر روی اینمردمان تاثیر بگذار-وگفت سروصدا کنید واسبان وشترها به صدا دراورید وسنج وطبل بزنید گفتند چرا- گفت نمیبینید بر شماتثایر صحبت ایشان تاثیر میگذارد- از ساکت بودند اضافه کردنمی خواهید مزدخودرااز ابن زیاد بگیرید- سروصدا شروع شد- امامعلیه اللام فرمودند شکم شمااز حرام پرشده است وشما به ان معتاد هستید- صحبت من تاثیری عمیق نخواهد گذاشت تا درون شکم را نخورید من را رها نخواهید کرد- قران اشاره میکند که اول کتاب یادبگیریدکه همه احکام دران است وسپس ترازو- تراز به معنای معیار وملاک گرفته شده است که حکم اش توسط چهارده معصوم علیهم السلام بیان میشود مطلق است ولی طبق قانون اول موضوعی که بیشتر این کلمه بکارمیرود موردتوجه است بعد موضوعات دگیر مگرانکه قرینه ای خاص داشته باشد-ترازو برای خرید وفروش بوده است بطورکلی اقتصاد- این موضوع راقران برجسته کرده است- وبعدعدالت- که انهم بیشترین مورد استفاده برای عملکرد حاکمان بوده است وتمام مردم نماینده امام هستند وامام علیه السلام نماینده خداوند منان است دراجرای دستورات قران همگی باید کوشش کنند وبعدقران میفرماید حدیدراهم فرستادیم یعنی حکم حدیدرا فرستادیم که باشمشیر سر طاغوتیان راخم کنید