بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است—باتبریک بعثت بزرگترین عالم هستی رابه همه اسنان های شریف مومن به ایشان عرض میکنم -دربی بی سی-بحثی درباره روح شد برای من خیلی عجیب بود که متخصص ایرانی مغز واعصاب ودکتر ایراین که درامریکا فلسفه خوانده بود واستادفلسفه درغرب بود روح را منکر میشدند وبزرگواری از وجود روح اثبات میکرد یک جا فرمودند علامه طبا طبائی رحمت اله علیه منکر این همانی درشناخت شدند- وبه انکشاف علم معتقد هستند درحالیکه تمام فیلیوفان اسلامی وغیر اسلامی بجز انهائیکه شکاک هستند همگی اینهمانی را قبولدرند پایه علم است حضرت ایت الله شهیددکتر بهشتی بهترین دلیل را برای این همائی- یکایه قران میداند که شماخرچه مبینید حقیقت همان است این معنای دیقیق این همانی است انچه میبینمدرذهن مطابق با واقع است- بالا ترین درجه این همائی هم- در ده متر است درده متر هرچه درذهن است مطابق خارج است درحالیکه اسب- همه چیزرا خاکستری میبیند وانسان را هفتم مرتبه بزرگترمیبیند به هیمن دلیل زود از انسان میترسد ورام انسان میشود این همانی ندارد- کسی منزل 0خودرا پیدا میکند خیابانها وگوچه چون درحافظه – خاطر دارد تشخیص میدهد که راه درست دارد طی میکند اگرحافظه پاک شود کوچه را تشخیص نمیدهد-دراینه- عکس دقیقا میافتد ولی اینه نمیتواند این همانی کندمغز هم نمی تواداین همانی کند مانند اینه است یک لحظه ذهن نمیتواند اینهمنی کند این لحظه غالبا بسیارکوتاه است کسی اضطراب داردمثلا میترسد به فرودگاه نرسد عینک به چشم اش است بدبنال عینک میگردد ویادردست اش است باز بدبنال عینک میگردد لی بعدا اینهمانی میگند- یک مثال دیگر یکمتن چینی رانگاه میکند هیچ چیز ازان درک نمیکند انکشافی ندارد کشفی نمیکند ولی دفعه بعد ان متن را نگاه کندمتوجه میشود کههمان متن قبلی بود این همانی میکند اما بلافاصله ذهن واردشناخت خصوصیاتی از ان تصویر میشود تصویر درعلم بهمعنای تنهادیدن نیست هرچه از طریق حس مادی وارد ذهن شود تصویر گفته میشود- یاتصور گفته میشود اطلاعاتی را بدست میاورد این اطلاعات علم است کوچه باریک است- مال بافت قدیم است وغیره این راانکشاف گفته میشود- فرض کنیم انکشاف توسط خصوصیات مادی- بخواهد رخ دهدبرای حل هر مرحله میبایست یکفعل وانفعلات فیزکی وشمیائی عمدا بیوشیمی که شیمیائی گفته میشودانجام- بگیرد قبلا میگفتند به یکبسته انرژی نیاز است وحال میگویند به یکبسته پروتنینی لازم است- این بسته پروتینی ویا بسته انرژِ بای دتوسط ژنی بوجود بی یادکه امروزه ژن بیخوابی ژن پرخوری وغیره کهاین ژ« پروتین درست کند که روین تصویر ریخته شود تا هسته عصبی درک کند خوب اگراین پروتوین هیچ ترکیبی بوجودنیاورد مسلماتاثیر ندارد واگر ترکیب شودمسلما تصویر راتغیرمیدهد انکاه تصویر دیگر اینهمانی ندارد درنتچه شناخت کارماده نیست وحال بدون ماده هم شناخت امکان ندارد زیرا روح کور وکر ولال غیره و است توسط جسم که درک میکند قران زبیا میفرمیاد ذرمسئله دیگری که انشالله بحث خواهم کرد درا نشرایط روح نه زنده است ونه مرده است تغذدیه روح وتکامل روح بستگی تمامی به جسم دارد بهاین نحو که خاطره حسمی تبیدل به خاطره روحی میشود یعنی مجرداز جسم وانگاه در روح قرر میگیرد به جهنحوی چون جای اختلاف است من واردبحث نمیشوم وروح مطلبرا درک میکند وقدرت درک بالا میرود- نه از لحاظ کمی بلکه از لحاظ کیفی است تارهای صوتی بچه تغیر کیفت مادی میدهد مثلا میزانی کلفت میشود تارها بیشتر میشود ولی روح بچه تجربیات جدیدتر پیدامیکند از سادگی به پیچیدیگی حرکت میکند مهارت جدیددپیدا میکند درک بهتری پیدا میکند—درک روح بهقول استاد علامه الدهر ایت الله عظمت محمد حسین طباطبائی- رحمت الله علیه شناخت روح را شناخت استعلائی مینامندکهدرماده نمیتواتد رخ دهد-مثال یک فیلسوف یک مهندس وحتی یک فرد عادی- طرحی درذهنترسیم میکند درذهن خود روی ان کار میکند ذهن به یکسری معلومات میرسد که خوداش انرا درک کرده است وپس از مدتی متوجه میشودبافکردن بعضی معلوماتی که به رسیده است غلط است وانرا تصیحیح میکند به این اتحاد معلوم وعلم وعالم گفته میشود وبه خارج هیچ نیازینداردولی ماده درهرمرحله نیاز به خارج دارد تاتغیر کند پس درماده درک استعلائی نیست-نمونه کامپییوتر-