بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-انسان- زیا دبه درک عقل خوداش مطمن نیست-مگرانکه مطمن ساده باشد- وعمومیت هم- داشته باشد- مثل دین بسیاربرای انسان مشکل است- حضرت رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم فرمودندقلب مومن مانندحرکات گنچشک- گنچشک نمیداند از کدام راه برود مداوم چب .راست را نگاه میکند شاخع به شاخه میپردتا به یک مسیری را انتخاب کند- هفتاد بار قلبش زیر رو میشود شناخت خداوند منان هم ساده نیست- حضرت سول صلواته الله علیه واله والسلم- عقلا مانندکبریت احمر هستند یعنی فسفز سرخ که بسیارکم یاب بوده است برای ایجاد اتش از استفاده میکردند وجالب است شتر که بدنش قارج میزند یاپستانش قارج میزد با فسفر معالجه میکردند- عقلا احتیاجی به معجزه نداشتند مثل سلمان فارسی رحمت الله علیه حتی منافق کبیر عبدالله بن ابی که اشیتن گفت من ممکن است دربچه خودم شک کنم که منپدراش نباش ولی درسول الله اکرم صلوالته الله علیه واله والسلم شک نمیکنم چون تمام خصوصیاتش مطابق تورات است ولی ما پیامبران اگر مطابق میل ما عمل نمیکردند سربه نیست میکردیم ولی حضرت رسول صلواته الله علیه واله والسلم ابهتی بالاتر از پادشاهان ایران وروم دارد ولی من سرانجام ایشان واداربه تسلیم میکنم- ولی مابقیه افرادتوسط مجموعه ای- از عقل اعجاز واخلاق معجزه وار قبول کردند- همیشه باید خداوند منان یک شوکی ایجاد کند- البته برای کسانی لیاقت دارند تا انها از شک خارج شوند وایمانشان بتون ارمه شود واین امر فراوان است—یک سئوال کلیدی است که چرا عمر پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم- کم بوده است وهمچنین عمر حضرت فاطمه سلام الله علیها وباز عمر حضرت زینب سلام الله علیهاوبسیاری از ائمه اطهارعلیهم اجمعین وهمچنی عمر حضرت فاطمه معصومه علیهالسلام- کم است- جواب این است که وظیفه ان عظمت ها بعداز رحلت شروع میشود- این تاکیتک خداوندمنان هیچگونه سد ومانعی رانمیتوان برا ی ان درست کرد-وهم چنین غیبت امام زمان علیه السلام- چند نمونه- یک دانشجوی دانشگاه پهلوی سابق تصور میکنم که پزشکی میخواند ه است- مدتها در دانشگاه بود- بسیارهم اهل مطالعه- ایشان درخدادنود منان واسلام شک داشت ونزد ایت الله عارف شهیر نجابت رحمت الله علیه میرفت هرچه ایشان میگفت ان جناب میفرمودند امریکائی بالاتر ازان گفتند- هرچه رجع به توحید بحث میکردند ایشان میفرمودند سکولار ها چنین ایرادی گرفته اند- حضرت ایت الله نجابت رحمت الله علیه حقیقتا علامه بودند تمتام دروس اسلامی درهر سطحی تدریس میکردند بخصوص درعرفان بسیار متبحر بودند- جناب دانشجو هروقت منزل ایشان میرفت که من رفته بودم-خانه ایشان نزدیکی سر یکی از کوچه های خیابان طویل قصر دشت بود وسه تا پله میخورد وارد حیاط میشد- ان جناب دانشجو وقتیکه از پله ها پائین میرفت توی دلش میگفت خدا اگرهستی نگذار یان شیطان بر من مسلط شود- مدتها میگذرد-سال بعد یک دانشجوی سال اولی با ایشان رفیق میشود ومیفرماید من هم میخواهم نزد ایشان بروم- جناب میفرماید شما معلوماتی نداری وایشانهم گرگی است سرشمارا به راحتی شیره مالی میکند- ایشان اصرار میکند هرچه گفت من انمطلب نزد شما میاورم- خلاصه ایشان ادرس میگیرد وچون به خیابان شیراز واردنبوده است شناخت کوچه ها مشکل بوده است یک کوچه پایئن تر از تاکسی پایئن میشود- هرچه کوچه بالامیرودوپائین میاید متوجه میشودان خانه کذانیست- ازوسط کوچه به کوچه بالاتر میرود متوجه میشود درسمت چپ بیشتر اش باغ است- ایشان راجع به باغ صحبت نکرده بود ومنتظر میماند- تایک فردی تاحدی داش مسلک پید ا میشود- نزدیک ایشان میشود وسئوال خانه حضرت ایت الله رحمت الله علیه میکند- ایشان میفرمایند من ان خانه رابلد هستم همراه من بیاید- وبه سمت سرکوچه حرکت میکنندنزدیکی خانه ایشان به انجناب میفرمیاد سلام من را به ایشان برسانید- ودرضمن جزو ان ادم هائی نباشید پا درپله میگذارند دردل میگویند خایدا اگر هستی این شیطان را بر من مسلط نکن-ان دانشجو میگوید چه کسی این حرف زده است؟؟ ایشان میگویند به گوینده ان کاری نداشته باش- ودرب منزل را نشان میدهد ایشان باترس ولرزوارد منزل میشود وسلام ان جناب به ایشان میرساند وحضرت ایت الله رحمت اله علیه میفرمایدبله من ایشان رامیشناسم- ومتوجه میشود جناب در بحران است- میفرماید این جلسه شما از خود تعریف کن بیوگرافی خودت ابگو- ایشان شرح میدهد- بعدمیفرمایند بر ای ا مروز همین کافی است بروید- ایشان بر میگردد به انجناب داستان شرح میدهد- انجناب مات ومتحیر میگوید اینجمله است کهمن وقتیکه واردمنزل ایشان میشدم باخودم میگفتم بیست روز تمام ان کوچه زنگ میزنند مردم میگفتند چنین کسیرا دیدهایم تصورمیکنم درفلان منزل است تاچندین کوچه بالتر وپایئنتر میروند تا مایوس میشوند-ادامه دار