سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خونِ جوشانِ امام حسین علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-انسان- زیا دبه درک عقل خوداش مطمن نیست-مگرانکه مطمن ساده باشد- وعمومیت هم- داشته باشد- مثل دین بسیاربرای انسان مشکل است- حضرت رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم فرمودندقلب مومن مانندحرکات گنچشک- گنچشک نمیداند از کدام راه برود مداوم چب .راست را نگاه میکند شاخع به شاخه میپردتا به یک مسیری را انتخاب کند- هفتاد بار قلبش  زیر رو میشود شناخت خداوند منان هم ساده نیست- حضرت سول صلواته الله علیه واله والسلم- عقلا مانندکبریت احمر هستند یعنی فسفز سرخ که بسیارکم یاب بوده است برای ایجاد اتش از استفاده میکردند وجالب است شتر که بدنش قارج میزند یاپستانش قارج میزد با فسفر معالجه میکردند- عقلا احتیاجی به معجزه نداشتند مثل سلمان فارسی رحمت الله علیه حتی منافق کبیر عبدالله بن ابی که اشیتن گفت من ممکن است دربچه خودم شک کنم که منپدراش نباش ولی درسول الله اکرم صلوالته الله علیه واله والسلم شک نمیکنم چون تمام خصوصیاتش مطابق تورات است ولی ما پیامبران اگر مطابق میل ما عمل نمیکردند سربه نیست میکردیم ولی حضرت رسول صلواته الله علیه واله والسلم ابهتی بالاتر از پادشاهان  ایران  وروم دارد ولی من سرانجام ایشان واداربه تسلیم میکنم- ولی مابقیه افرادتوسط مجموعه ای- از عقل اعجاز واخلاق معجزه وار قبول کردند- همیشه باید خداوند منان یک شوکی ایجاد کند- البته برای کسانی لیاقت دارند تا انها از شک خارج شوند وایمانشان بتون ارمه شود واین امر فراوان است—یک سئوال  کلیدی است که چرا عمر  پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم- کم بوده است وهمچنین عمر حضرت فاطمه سلام الله علیها وباز عمر حضرت زینب سلام الله علیهاوبسیاری از ائمه اطهارعلیهم اجمعین وهمچنی عمر حضرت فاطمه معصومه علیهالسلام- کم است- جواب این است که وظیفه ان عظمت ها بعداز رحلت شروع میشود- این تاکیتک خداوندمنان هیچگونه سد ومانعی رانمیتوان برا ی ان درست کرد-وهم چنین غیبت امام زمان علیه السلام- چند نمونه- یک دانشجوی دانشگاه پهلوی سابق تصور میکنم که پزشکی میخواند ه است- مدتها در دانشگاه بود- بسیارهم اهل مطالعه- ایشان درخدادنود منان واسلام شک داشت ونزد ایت الله عارف شهیر نجابت رحمت الله علیه میرفت هرچه ایشان میگفت ان جناب میفرمودند امریکائی بالاتر ازان گفتند- هرچه رجع به توحید بحث میکردند ایشان میفرمودند سکولار ها چنین ایرادی گرفته اند- حضرت ایت الله نجابت رحمت الله علیه حقیقتا علامه بودند تمتام دروس اسلامی درهر سطحی تدریس میکردند بخصوص درعرفان بسیار متبحر بودند- جناب دانشجو هروقت منزل ایشان میرفت که من رفته بودم-خانه ایشان نزدیکی سر یکی از کوچه های خیابان طویل قصر دشت بود وسه تا پله میخورد وارد حیاط میشد- ان جناب دانشجو وقتیکه از پله ها پائین میرفت توی دلش  میگفت  خدا اگرهستی نگذار یان شیطان بر من مسلط شود- مدتها میگذرد-سال بعد یک دانشجوی سال اولی با ایشان رفیق میشود ومیفرماید من هم میخواهم نزد ایشان بروم- جناب میفرماید شما معلوماتی نداری وایشانهم گرگی است سرشمارا به راحتی شیره مالی میکند- ایشان اصرار میکند هرچه گفت من انمطلب نزد شما میاورم- خلاصه ایشان ادرس میگیرد وچون به خیابان شیراز واردنبوده است شناخت کوچه ها مشکل بوده است یک کوچه پایئن تر از تاکسی پایئن  میشود- هرچه کوچه بالامیرودوپائین میاید متوجه میشودان خانه کذانیست- ازوسط کوچه به کوچه بالاتر میرود متوجه میشود درسمت چپ بیشتر اش باغ است- ایشان راجع به باغ صحبت نکرده بود ومنتظر میماند- تایک فردی تاحدی داش مسلک پید ا میشود- نزدیک ایشان میشود وسئوال خانه حضرت ایت الله رحمت الله علیه میکند- ایشان میفرمایند من ان خانه رابلد هستم همراه من بیاید- وبه سمت سرکوچه حرکت میکنندنزدیکی خانه ایشان به انجناب میفرمیاد  سلام من را به ایشان برسانید- ودرضمن جزو ان ادم هائی نباشید پا درپله میگذارند دردل میگویند خایدا اگر هستی  این شیطان را  بر من مسلط نکن-ان دانشجو میگوید چه کسی این حرف زده است؟؟ ایشان میگویند به گوینده ان کاری نداشته باش- ودرب منزل را نشان میدهد ایشان باترس ولرزوارد منزل میشود وسلام ان جناب به ایشان میرساند وحضرت ایت الله رحمت اله علیه میفرمایدبله من ایشان رامیشناسم- ومتوجه میشود جناب در بحران است- میفرماید این جلسه شما از خود تعریف کن بیوگرافی خودت ابگو- ایشان شرح میدهد- بعدمیفرمایند بر ای ا مروز همین کافی است بروید- ایشان بر میگردد به انجناب داستان شرح میدهد- انجناب مات ومتحیر میگوید اینجمله است کهمن وقتیکه واردمنزل ایشان میشدم باخودم میگفتم بیست روز تمام ان کوچه زنگ میزنند مردم میگفتند چنین کسیرا دیدهایم تصورمیکنم درفلان منزل است تاچندین کوچه بالتر وپایئنتر میروند  تا مایوس میشوند-ادامه دار


ارسال شده در توسط علی

بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
مرداد 1389
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
مهر 95
آبان 95
آذر 95
دی 95
بهمن 95
اسفند 95
فروردین 96
اردیبهشت 96
خرداد 96
تیر 96
مرداد 96
شهریور 96
مهر 96
آبان 96
آذر 96
دی 96
بهمن 96
اسفند 96
فروردین 97
اردیبهشت 97
خرداد 97
تیر 97
مرداد 97
شهریور 97
مهر 97
آبان 97
آذر 97
دی 97
بهمن 97
اسفند 97
فروردین 98
اردیبهشت 98
خرداد 98
تیر 98
مرداد 98
شهریور 98
مهر 98
آبان 98
آذر 98
دی 98
بهمن 98
اسفند 98
فروردین 99
اردیبهشت 99
خرداد 99
تیر 99
مرداد 99
شهریور 99
مهر 99
آبان 99
آذر 99
دی 99
بهمن 99
اسفند 99
فروردین 0
اردیبهشت 0
خرداد 0
تیر 0
مرداد 0
شهریور 0
مهر 0
آبان 0
آذر 0
دی 0
بهمن 0
اسفند 0
فروردین 1
اردیبهشت 1
خرداد 1
تیر 1
مرداد 1
شهریور 1
مهر 1
آبان 1
آذر 1
دی 1
بهمن 1
اسفند 1
فروردین 2
اردیبهشت 2
خرداد 2
تیر 2
مرداد 2
شهریور 2
مهر 2
آبان 2
دی 2
آذر 2
بهمن 2
اسفند 2
فروردین 3
اردیبهشت 3
خرداد 3
تیر 3
مرداد 3
شهریور 3
مهر 3
آبان 3