بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-برگرفته از مجله-خردنامه-اذر 95- با اظهار کوچکی وشاگردی چند سئوال از مبحث- اهداف فلسفه ی مضاف- برای حقیر مطرح است- تاچندی پیش مااصطلاح فلسفه علم را مسخره میکردیم- که بایدگفت مبانی عقلانی علم- که امروزه معلوم میشود که حرف غربی ها چربیده است ونام انرا فلسفه ی مضاف علم نامیدیم- این عنوان جدید چه مزیتی دارد وچه مسئلی راحل میکند-؟؟- فرمودند- فلسفه ی مضافی ازسنخ علوم عقلانی است- که فرانگر است- درکلیت کار میکند به این معنا که داور است – بازیگر نیست ومشرف است—کلا علوم عقلانی چنین هستند- ومیتوان گفت کاشف حقیقت هستند ولی این حقیقت ها- شناخت در تعریف وقوانین کلان هستند- قوانین هم همان نظم است- که قران هم به نظم درهستی وهم به خصوصیات علمی درمخلوقات توجه داده است- که علت وجودی انها را ریشه یابی کند –فلسفه وعلوم عقلی دربخشی ی- یکسان هستند- هردو کانالیزه شده منطق هستند وازقوانین کلی واحکام کلی عقلانی برخوردار هستند ولی تفاوت در شتاخت کلیت هستی وشناخت درجزیت هستی هست- چون غربیان میگویند سیاست کلان وسیاست جز ویا اقتصاد کلان واقتصاد جز- درهستی چنین گفتند- ماهم به تبعیت انها فلسفه هستی وفلسفه امورجزمطرح کردیم ولی دوریل مختلف هستند گرچه علم به سمت کلان حرکت میکند ولذا مبانی عقلانی به سمت کلان حرکت میکند ولی ماهیت هانها بسیارمتفاوت است چرا برا ی انکه فلسفه محض از جزبه کل میرسد وفلسفه مضاف ازکل به جز میرسد واین امرمیتواند مسئله ساز باشد- درحقیقت فلسفه مضاف میخواهد- ماهیت شناسی میکند ولی فلسفه محض میخواهدهستی شناسی کند واز ماهیت به وجود برسد-نکته دوم فرمودند- که فلسفه محض به گونه تغیر یابد که همه ی فلسفه های مضاف- یعنی فلسفه امور جز را دربر بگیرد –ما که نمیتوانیم برای فلسفه محض ریل ایجاد کنیم فلسفه محض بالاجبار ریل خودراخواهدرفت مگر انکه یک اصطلاح جدیدی راابداع کنیم-که دوشاخه فلسفه محض وفلسفه مضاف را جزو شقوق ان باشد—سئوال بعد—وقتی از فلسفه ی علوم سخن میگویئم- باید توجه داشت باشیم که درغرب ان دورا بادوریکردتاریخی- یا منطقی برسی میکنند- اما ما هیچ کدام از این دوری کرد را قبول نداریم وریکرد دیه بانیکه- منطقی-تاریخی است موردقبول ما است-تا انجا که ماشهد بودیم این دوریکرد باهم تدریس میشود هم تاریخ وبع ازدچند سیمتستر منطقی وهمان تریخی –منطقی میشود زیرا درک تاریخی ان حجیم است وفقط بدنبال شناخت مکتبهای محتلف نگارش تاریخی بوده است- دقیقا متن دقیق این مکتب ها بدست بیاید البته درطول دریس بعضی مکتب ها نقد میشودکه غلط هستند- تاحدی بحث های عقلانی ومنطقی مطرح میشود ولی بحث منطقی پس از شناخت بحثهای دقیق تاریخی اغاز میشود- که ان هم مشکلات زیاد دارد- در درس حوزه که فقه حضرت شهید ایت الله العظمی خوئی رحمت الله علیه تدریس میشدنویسنده کتاب یکی از شاگردان مبرز ایشان بود که به سبک غربیان از فصل بندی کرده بود واز جزااول مثالا نماز –بحث اول نیت بود بحث قبله بود بعد وضو بود به اخر- ایشان بیان کرده بود درموردی این تعریف من برگرفته اخرین مطالعات من از تعاریف بوده است که استا دفرموده است وموردتائید ایشان است- این مطلب ازلحاظ علمی اشکال دارد ازکجا معلوم که تعریف ایشان درست مانند اخرین تعریف استاداست یا کامل تر است- هیچکدام از تعاریف استادراننوشته است-واستادهم کتاب را امضا نکرده است- بدست اوردن تعاریف استادشاید کاری مشکل باشد- حق این بود که کتاب تاریخی استادنوشته میشد- وسپس ایشان منطق خوداش را- وجز به جز بیان میکردوسپس این کتاب - والسلام