بسم الله الرحمن الرحیم-دیرگاهی است درین تاریکی -افتاب کربلا عسل نمی افشاند-روح غمزده من سیروسلوک فراتی باید- تا دست جادوایش بران زند—بادرون سوخته ام که جگرخون است- شهد دهانش دواباشد- که به پایان میرسد- افسانه ام – هرزمانی که شمس تبریزیم ندا ارد- جمله مدهوش وگیچ ومنگ وکر- عجبا بانگ برمیاورند که سقراطم- انکه در کلام اش شکرخوار است-خود نفهمیداز کجا امد- شمع روشن محفل انس است- ابن عربی وماغریبان مرید وخریدارش