سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خونِ جوشانِ امام حسین علیه السلام

بسماللهالرحمن الرحیم- خاطرات از قبل ظهور انقلاب- درابادان معلم بودم یک مسجدی در کوی احمد بود بنام مسجد امام حسن صلواتالله علیه یه دالدل خاصی من به ان مسجد رفتم ظهرها انان جا میرفتم روزی کنار دست من یک جوان نشست من از قیاقه اش فکر عرفان زده به که کله اش بهلول شده است باقیقه که نشان از یک پختگی وپریشانی داشت روبه من کرد گفت من تازه از زندان ازاد شدم من قبلا در این مسجد احادیث انقلابی لایه کتاب های دعا وقران میگذاشتم  وبعد کنار افراد میفتم ومیگفتم تفسیر این حدیث چیست به زندان افتادم سه ما بدبختی زیادی کشیدم که قابل گفتن نیست – هیچکس حال من را در زندان حتی قوم وخویش نپرسید امروزه هرکس من را میشناسد ازان طرف خیابان میرود وهیچ تاثیری دربین مردم واهل این مسجد نگذاشتم- گفتم اشتباه میکنی من تنها راه تورا قبول دارم بعدگفت  مرد نیست کسی زندان نرود من به ایشان گفتم شما صلاح نیست به این مسجدی بیائی از هرده نفر یکی ناسیونالیسم- ساسانی- هدایتی دواتیشه علیه السلام است بیشتر با ایما واشره صحبت کن وبرو طلبه حضرت ایتالله العظمی قائمیرحمت الله علیه شد گفت وضع بدتر میشود دیگر کسی با من صحبت نمیکند گفتم ناراحت نباش وبعدارام درگوش گفت احادیث را یکی از طلبه های ایشان بلرایم من جمع کرده است ولی من اسماش به کسی نگفتم ما بلند شدیم وبه ایشان گفتم مطلب انقلابی این نیست ما بفهمیم چند چاه نفت شاه به نیکسون بخشیده است وهمین اشکلات ساده که مئیبنی کافی است رفت   از فردا یک جوانی امد حدیث میخواند قبل از نماز سنت شد یک دفعه یک حدیث خواند کسی از ایشان درباره نفسیر پرسید ایشان که امد جواب بدهد کم سئوالا ت یکدفعه منوجه شدم دارد جواب انقلابی میدهد وبعد ازان روز چند روز نیامد وبعد که امد ایشان فرمودند من سعی کردم ترجمه روان باشد تفسیر ازمن نپرسید از جنابی که جای اقا نماز میخواند ویم اقای دیگ را نمامبرداز ایشان بپرسید ویا خودتان مطالعه کنید یک روز بعداز نماز یکی اقائی بالباس شیک پیش من امد فرمود شما نروز با ان جوانک چرا بلند بلند صحبت کردید انها چه بود که به ایشان میگفتی مگر نمیدانید ساواک ابادان در ایران درجه اول است- خیلی نپخته هستید من دونفر به زور به این مسجد اوردئم با هزار حیلی وکلک شما انها را پراندید اینجا مردم ازجانشان نمیترسند از ابرو واموالشلت میترسند به ساواک بروید شما را شکنجه میکنند که حزب بعث مراوده دارید واگرهم شکنجه نکنند در کیفر خواست میاید که اقرار کرده است اینجا هرسال باید پروانه کسب را ساواک بایدتائید کند و از هر دهنفر یکنفر خبر چین است اشاره کرد به فردی جلو نشسته بود ویک پارچه به سر بسته بود وعبا کمرنگ بردوش انداخته بود که این فرد ساواکی مخصوص این مسجد است وهرگز سرش به اطراف نمی چرخاند الان که پهلوئی صحبت میکند دستور میدهد بعد چگونه کسب خبر کند ویارانش در اطراف هستند فکرمیکنم که مازنی بود مانند مازنی های حضرت مختار علیه السلام بعد فهمیدم ابدارچی یک شرکت خصوص بوده است بعدا ملبس به لباس شده است ساواک به هر طریقی بود ان طلبه سید لرستانی که طلبه حضرت قائمی بود پیدا کرد ایشان با کتاب به نزد ساواک ساواک میگوید که صلاح نیست شما در ابادان باشید ایشان میگوید من بیرون نمی روم مگر با زور منرا بیرون کنید پس صحبت های زیاد به شرطی که مزاحمتس برای حضزت قائمی رحمت الله علیه وطلاب ایجاد نشود ششماه قم خواهم بود وششماه ابادان ساواک میگوید پول رفت وامد را میدهد واگر حجر پیدا نکرد قم نصف کرایه خانه راهم میدهد ایشام میرفت .ولی گاهی بیشاز ششماه میماند وبهانه امد درس عقب هستم سر درس باید بروم حناب حضرقائمی ایشان را کرد قائم مقام خودشان وایشان به فتاوی علمای عراق مسلط بود واگر فتوارانمیدانست فتوای ایشان راقبول داشتن ساواک میرود پیش طلبه میگوید شما باعلنای عراق مراوده دارید ایشان میگوید البته مگر شما با امریکا مراوده ندارید شما اخبار کذب راجع به ایرالن میگوئید وعلمای عراق را گیچ ومگ میکنید وبه اشتباه میاندازید ساواک سئوال میکند با صدام هم مراوده دارید ایشان میگوید ما صدام درست مانند شاه میدانیم مراوده باشیم؟ من سر کلاس دختران رفتم گفتم هرکس انشائ مذهبی مینویسد اول بیاد من حدیث را ببینم وتشخیص انقلابی وغیر انقلابی بدهیم بچه ماندند کهمنظور من چیست یک دختر خانم بود بهترین انشا مذهبی را مینوشت ایشان بلند گفت انقلابی ترین چیز توی این شهر ارایش خانم هاست وعدم حجاب ونماز نخواندن اقایان وخانم ها است من گفتم همرا درچند به صورت بنویس ویه جبعه اگهی بزن وهرکس چیزی گفت بگوئید فلانی گفته است


ارسال شده در توسط علی

بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
مرداد 1389
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
مهر 95
آبان 95
آذر 95
دی 95
بهمن 95
اسفند 95
فروردین 96
اردیبهشت 96
خرداد 96
تیر 96
مرداد 96
شهریور 96
مهر 96
آبان 96
آذر 96
دی 96
بهمن 96
اسفند 96
فروردین 97
اردیبهشت 97
خرداد 97
تیر 97
مرداد 97
شهریور 97
مهر 97
آبان 97
آذر 97
دی 97
بهمن 97
اسفند 97
فروردین 98
اردیبهشت 98
خرداد 98
تیر 98
مرداد 98
شهریور 98
مهر 98
آبان 98
آذر 98
دی 98
بهمن 98
اسفند 98
فروردین 99
اردیبهشت 99
خرداد 99
تیر 99
مرداد 99
شهریور 99
مهر 99
آبان 99
آذر 99
دی 99
بهمن 99
اسفند 99
فروردین 0
اردیبهشت 0
خرداد 0
تیر 0
مرداد 0
شهریور 0
مهر 0
آبان 0
آذر 0
دی 0
بهمن 0
اسفند 0
فروردین 1
اردیبهشت 1
خرداد 1
تیر 1
مرداد 1
شهریور 1
مهر 1
آبان 1
آذر 1
دی 1
بهمن 1
اسفند 1
فروردین 2
اردیبهشت 2
خرداد 2
تیر 2
مرداد 2
شهریور 2
مهر 2
آبان 2
دی 2
آذر 2
بهمن 2
اسفند 2
فروردین 3
اردیبهشت 3
خرداد 3
تیر 3
مرداد 3
شهریور 3
مهر 3
آبان 3
آذر 3