- بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است-نیم نگاهی به روضه های اماحسین برای کشفی خاص- منبع سایت-گریزها وذوضه های کوتاه وجانسوز --(soz313.blog.ir) سئوال مورد تحقیق این بود که جناب استادمعزز مجاهد کم نظیر مرحوم دکتر علی شریعتی رحمت الله علیه در کتاب که نقل قولهای مهم ایشان جمع اوری کرده است-بنام- کویر- انسان- سکوت به کوشش اقای محسن نیکبخت- رحمت الله علیه- درصفحه -10- کتاب مینویسد—یکحادثه یا یک امر یا یک مسئله گاه در یک زمان وجود ارد ونظیراش در زمان دیگری نیز مشاهده میشود- اما دارای دومعنی بوده- وباید به دوصورت درباره اش قضاوت کرد- مثلا حادثهای در زمانی بد ومنفور است—در زمانی دیگری خوب جلوه میکند دریک زمان مساله ای اخلاقی ودر زمان دیگری همان مسئله غیر اخلاقی است- یابلعکس- ----به طورکلی میزان قضاوت ها ومعنی مسلیل در طول زمان عوض میشود ودوحادثه اعملا مشابه ودر دوزمان مختلف – از لحاظ روح وهدف ومعنی با یکدیگر فرق کلی دارند یک از این مساله کربلااست- روزی من نزد یک استاد انگلیسی در دانشگاه لندن بودم- ایشان میفرمودند اگر علم ودانش منتشر نشود ودرباره علم کارنشود خرافات جایگزین میشود مانند کشور شما- تصور میکنم یک سه ماه ایران بوده است – درتهران ماشینی دست دوم میخرد که پلاک ان عدد سیزده داشته است دوست دانشنند ایرانی اش بخصوص خانم اش اصرار داشتند که این شماره نحس است وشما سرانجام تصادف میکنید- وشهوراش فرمودند اجازه بدهید که من پلاک را دستکاری کنم وعدد سیزده را تبدیل به عدد دوازده بعلاوه یک کنم وپلیس با شما کاری ندارد من گفتم انجام دهید ولی پلاک را به اداره راهمنائی بردم- وجریان گفتم ایشان فرمودند ماچنین حقی نداریم- ولی شما ادم راستگوئی هستید ما پلاک شمارا عوض میکنیم!! خرافات زیادبود نه مبنای علمی وعقلی ومذهبی درستی هم نداشت- نمونه زن مجددجناب حضرت اقای جهادشهید ابوذر علیه السلام چهارد معصوم صلواته الله علیهم اجمعین هم به علم وعلوم عقلانی وعقلی عظیم دارند وهم به علم غیب الهی مجهز هستند- واز هردو علم بهره میبرنند ونمونه های زیادی است- حال سئوال میشود پس چرا اهلبیت مکرم صلولته الله علیهم اجمعین قبول میکنند- در مسئله اقای ابوبکر وپیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم در غار ثور- ایشان ترسید که البته ترس ایشان تغیردادند که خوف برای پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم که زیرا مورد نداشت برادران سنی ما مینویسند- که حضرت درعار که اینغار درجلوی چشمان اقای ابو بکر عنکوبتی درشت برق اسا یک تور چند لایه ساخت که تقریبادویست سال شایدبیشتر یک عنکبوت معمولی میتوانست چنین کند- بادی راخداوند منان فرستاد که خاک رابلند کرد درکنار این غار ثور یعنی غر گاو نر یک چشمه ای بود ویک حوضچه داشت این محل مال سه نفر بود هرکدام دوگاونر به این چشمه میاوردند اولا زهکشی نکند یک سیفی چات بکارند- ود ضمن عالف انجا برای گاونر بسیار ارزش بود اصل قضیه این است ولی گفتند شکل درب غارمانند یک گاونر خوابیده بوده است- این افرادبسیارخطرناک بودند راهزنی میکردند وقمارخانه داشتند وپول فرد قمار باز پس از مدتی تصاحب میکردند وفرد میگشتند- ومیگفتند-اجنه- باما رفیق هستند دیگران را میکشند ولذا مردم وحشت داشتد که انجا برونند این یکی از دلائل ترس این است جناب اقای ابوبکر- دلیل دوم حضرت عبدالله علیه السلام پدربزگوار حضرت محمد صلواته الله علیه واله والسلم معجزات زیادی در زمان جاهلیت ازایشان ظاهر شد که شعرهای زیادی شعرا جاهلی وصف ایشان گفتند من جمله فردی یک شاعر اجیرمیکند که بامن به جنگل بیا وبرای من شعربخوان که هم من نترسم وهم شعرتو خستگی از تن من در اورد که زیادتر هیزم بشکنم- مرد طماع هرچه شاعر میگفت زودتر حرکت کنیم که راه اشتباه نرویم ایشان میگفت من راه رابلد هستم تا ابری سیاه امد وانفرد گفت امشب مجبور هستیم که بمانیم وگرنه راه را گم میکنیم شاعر گفت من به خانواده گفتم شب بر میگردم ومضافا فردا کار دارم سرت رابایدبشکنم- ناگهان دیدن نوری درحرکت است که به سمت انه میاید اول ترسیدند بعدندائی امد که فلانی نترس وقتیکه نزدیک شد دیدندحضرت عبدالله علیه السلا م است ایشان من کاری دارم وشما زود مهیای حرکت شوید وسجاده ای پهن کرد وشروع به نماز خواندن کرد وسپس بانها توسط نورایشان باز گشتند شاعار این مطلب مطرح کرد ساحرین بقرای انکه دکان انها پر رونق شود فرمود این سحر بود وهرامری سحر میگفتند بخصوص اعجاز خاندان بنی هاشم را- دلیل سوم بنا برقول برادران اهل سنت پیامبر اکرم صلواته الله عایه واله والسلم چرتی زدند وسپس متوحشانه بیدار شدند وفرمودن من درخواب کشتی حضرت ابوطالب را دیدم که پهلوبه پهلو میشود ونزدیک بود که عرق شود ولی خداوندمنان دریا را ارام کرد- منتعجب میکنم که چرا جمله تنگدست بودن حضرت ابوطالبعلیه السلام بهفقر ترجمه کردند دریک روایت ایشان هزار شتر داشته است ودریک روایت دیگر زمانی که پامبر اکرم صلواته الله علیه واله –السلم- پستان دایه های رد کرد بزرگانقوم فرمودند برویم وهفته دیگر بیایم افراد جدیدی میایند- ایشان فرمودند- خداوندمنان درب رابروی پیامبر خودنمی بندد بلکه گشایش میدهد- بروید وبگردید- جوانان خندیدند- حضرت حلیمه سعدی را پیدا کردند که یک پستانش ضربه شمشیرخورده بود پماد برروی ان گذاشته بودند خشک شده بود . وپستان دیگر کم شیر بود ویک نوزاد هم داشت بزرگان قوم درگوش حضرت ابوطالب گفتند اینفرد برای بچه خودهم شیر کافی ندارد وبچه خودرا بر حضرت محمد صلواته اللهعلیه والیه والسلم ترجیح خواهد وحضرت صلواته الهعلیه واله والسلم گرسنه خواهند ماند وایشان فرمودند پسانش رابدهد ببینم حضرت صلوات الهعلیه واله والسلم چکار میکندباز جوانان خندیدند پستان سالم را دادند وناگهانپستان بقدری شیر پیدا کرد که حضرت حلیه رحمت الله احساس درد کرد وحضرت محمد صلواته اللهعیه والسلم انچنان تند تند مینوشیدند که ایشان احساس درد نکند وجماعت تکبیر گفتند ویعنی یا الله عرب جاهلی میدانست که درمسائل عجیب وشگفتی ساز کارخداوندمنان ولی اهل باطل سعی میکردندکه انرا به بت ویابه سحرکمنصوب کنند وپستان زخم خورده رادادند وباز ان پرشیر شدند وباز تکبیر فرستادند درهمان لحظهحضذت ابوطالب علیه السلام فرمودند صدشتر منرا ذبح کنید وهمه رابه غذا دعوت کنید گفتن وقت نیست فرمودندبه مردم اعلان کنیدکه غذا نخورند-ادامهدارد