بسم الله الرحمن الرحیم- منبع توجه- عارفی میفرمودنددر کودکی منبع شناخت عرفان من-مادرم وبخصوص مادر بزرگ من بود که هروقت من درکوچه های اطراف با بچه برای بازی میرفتم ودیر میشد مادرم بهسمت حضرت امام زاده علادین حسین رحمت الله درکوچه می نشست ومیفرماند یا حضرت علا دین حسین علیه السلام تا بچه من را بمن ندهید به خانه نمیروم- ایشا ن در جوانی اروز داشت که همس رایشا ت اعل عرفان ومشاعره اشعار عرفانی باشد تصادفا دلبسته خانمی میشود که بعدا کشف میکند این چنین است اهل زهد وقناعت است- روز ی درکنار خیابانی- ایستاده بود ه است خانمی زیبا روی با ماشین گران قیمتی وسط خیابا ن پارک میکند- ودوان -دوان نزد ایشان می اید واز ایشان بسیار تمجید میکند ومیفرماید من راشناختید> ایشا میفرماید مگر من باید شمارا بشناسم؟؟ فرمودند من ان کسی هستم که دران جمعیت چهار صدنفرای از بالای صحنه هم اش به من نگاه میکردید- ایشن فرمودند شما منبع توجه هستید- لطفا هرچه سریع تر حرکت کنید که که احتمال دارد به ماشین بزنند- ایشان رفتند