بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- یک فرد امریکائی- جوانی بوده است وهنوز زن نگرفته بوده استولی صاحب شغل وخانه وغیره بوده است تابستان های به ساحل میامی در ایالت فلوریدا میرفته است- ماشین را درپارکنیک ساحل پارک میکرده است باوسایل ساحل ولباس شنا ویک ورق کاغذ سفید کلفت به ساحل میرفته است - وچتری را کرایه میکرده است باوسایل خاص وکلید ماشین را روی ان ورقه سفید در روی شن میگذاشته است وبه شنا میپرداخته وسپس بیرون میامده خانم ها واقایان وپسران ودختران که دراب یکنوع توب بازی میکردند نگاه میکرده داست وخانمها بیشتر ایشان راجلب میکردند- ولی هرقت میخواسته به هتل باز گردد کلید ماشین رافراموش میکرده است دوباره باز میگشته وکلید را پیدا میکرده است ودر خانه هم کلیدماشین را روی میز میگذاشته است وباز انرا فراموش میکرده است وسپس تصمیم میگرد نزد یک روان پزشک برود وادعا میکند تصور میکنم یک خلل مغزی پیدا کردم- روانپزشک میفرماید هیچ گونه خلل مغزی نداری شما از کار خسته هستی روح بدنبال تعادل وارامش ولذت است- ان خانمها وان جریان بر ای شمالذت اور است وروان انرا انقطاع یارها نمیکند وچون رها نمیکند حافظه نمیتواند کاری انجام دهد تا شما بفکر کلید باشید درخانه هم ان تصویر نیست ولی ان لذت هست باز این اتفاق میافتد حال شما به ساحل برو درجائی که کسی نباشد مگر قایق بعداز مدتی خواهیدید که بلافاصله بفکر کلید خواهی افتاد واین چنین هم میشود مرحوم استاد معزز دکتر شهید علی شریعتی رحمت الله در کتاب نامه ها اخلاق منفی زیادی ما را شرح داده است- که بیاداضافه کردبرای افراد لذت اور بوده است زیرا به اهداف شیطانی نائیل میشدند که انهارا مفید ودرست وخوب میداستند- وجائی برای مذهب که درست مخالف ان ضد ارزش ها بود نمیافتادند حال باید عده ای تحقیق کند چگونه میشود پنبه ان ارزش ها زدوارزش های اسلامی جایگزین کرد وبخصوص مسلک جناب حضرت استاد چگونه بوده است؟؟