سلام برای نجات عمربن سعد حاضر به گفتمان شد وهربهانهای که اورد امام یکراه حل بهتری به پیشنهاد کرد ولی عمربن سعد ب راینتصوربود که کشتن امام اگر مجبور شود هرچه ازیزید بخواهد خواهدداد زیرا ترس یزیدرا متوجه شده بود لذا اما علیه السلام متوجه شد فساداو عمقی وریشه دوانده است- اما حضرت حربن ریاحی ان زمان لشگر ها از قبائل گرفته میشد وفرمانده ان لشگر یکی از بزرگان ان قبیله بود وفرمانده کل هم شخصی عظمت بیشتری داشته باشدابن زیادحر خواست وگفت حقیقت امر این لست کهامام حسین علیه السلام یک نقشه کشیده است اول کوفه دوم شام سپس کل قلمروی اسلام را دراختیار خود بگیرد ویک جنگ تمام عیار رذخ خواهد داد که همه چیز دراین جنگ نابود خواهد شد حر گول خورد وگفت اینکار امام حسینبسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-علت گفتمان حضرت حسین علیه السلام باعموبن سعد علیه العنت الله- شمر لعنت الله علیه بخوبی میدانست که اهل البیت مکرم رسول الله صلواته الله علیهم اجمعین- تمام برنامه انان ازروی حساب وکتاب است وانچه شفاف بیان میکنند همانطور است وحضرت علی علیه السلام وامام حسن علیه السلام راتجربه کرده بود ومیدانست امام حسین علیه السصلام هم همینطور است انان دنبال یک مبارزه برد- باخت بودند چون جبهه مخالف را باطل وطاغوتی میدانستند لذانه امام حسین حاضربود با شمر گفتمان کند ونه شمر با امام حسین حاضربود گفتمان کند درست ویاغلط شمر خودر پسرخاله یزید معرفی کرد وبرای حکومت یزیدعلیه العنت ابدالابدین دلسوزی میکردکه مستحکم بماند لذا یزید به جنگ با امام حسین تشویق کردودرضمن خودرا بعنوان مرجع دینی یزیدیان جا انداخت ولی از لحاظ نظامی چیزی بلدنبود- ابن زیاد زمانی که درسن جوانی پدراش ازطرف حضرت علی علیه السلام به سمت حاکم کوفه منصوب شد- سیاست اش درست ماند سیاست زمان این بودکه با نیروی قدر قدرت مخالف حضرت علی علیه السلام سیاست برد-برد درپیش بگیرد ولی حضرت علی علیه السلام مخالفت کرد وریسک بزرگی بود سیاست برد- باخت ولی شگفتی ساز شد واین سیاست جواب داد البته باددرنظ ر گرفتن یک اخلاق بسیارکریمانه که دران روز نمونه ای نداشت- لذا عبیدالله ابن زیادمیدانست مبارزه- برد- باخت است امام حسین علیه السلام باو گفتگو نکرد اوهم با امام حسین علیه السلام گفتگو نکرد معاویه سیاست اش ان بودکه چناچه قدرتمند باشد سیاسیت برد- باخت را درپیش میگرفت چناچه پیروزی مشکل بود- سیاست برد- برد را درپیش میگرفت وبفکر چاره میافتاد که دشمن خودرا به طریقی حذف کند- یزید که مغرور به یک ارتش نیرومند بودبرد –برد راقبول نداشت بدنبال برد- باخت بود نمونه کار معاویه علیه العنت صلح با امام حسن علیه السلام است- لذا امام حسین علیه السلام همتجربه پدری راداشت وهم تجربه امام حسن علیه السلام را یزید هم میدانست به محض انکه معاویه مرد وبه درک نائل شد- شورش ها شروع شد لذا بدنبال برد- باخت بود- اما عمربن سعد عمربن سعد دوست کودکی امام حسین علیه السلام به امامحسین علیه السلام عشق میورزید وسعی میکرد نقش امام حسین علیه السلام را درکودکی تقلید کند ولی بدنبال جاه ومقام رفت وعلت هم این بود که پدرش جزخاندان رسول الله صلواته الله علیه واله والسلمهیچکس به لیاقت وشرافت واگاهی سیاسی واجتماعی مانند خوداش راقبول نداشت وبه هیمن علتمعاویه بهعمربن سعد توجه شدید داشت ودرسپاه گذاشت که قابل کنترول باشد وثروت زیادی به اومیداد ویزیدهم مجبور شد اورا مقام اوراحفظ کند ودادن حاکمیت شهری ری بخوبی اینمطلب را مشخص میکند عمربن سعد بدنبال بازی سیاسی برد –برد بودکه امام حسین علیه السلام باگاردی به مدینه باز گردد ودرانجا درحالت تبعیدی باشد وقول دهد هیچگونه کار سیاسی نکند ولی بامخالف شمر وعبید الله زیاد روبرو شد که درایندهچهره یزید اشکار شود طرفدارن امام حسین علیه السلام روبه فزونی خواهد گذاشت وسرانجام نبرد مشخص نیست چه اتفاقی میافتد لذا امام حسین علیه ال علیه السلام دراین شرایط درست نیست- تبلیغات جهنمی امویان هم همین بود ولی بعدا متوجه حیله امویان شد وبه سمت امام حسین علیه السلام باز گشت- داستان عظمت مرحوم تختی رحمت الله علیه باید دقیقا مطالعه کرد