بسم الله الرحمن الرحیم-نیم نگاهی به مقاله ":عوامل وموانع محبت خدا":این مقاله از دانشمند گرانسنگ وبنام حضرت ایت الله مصباح یزدی دامت برکات است-در غرب نبوغ های برجسته که کارهای شگفت انگیز کردند بیشتر انان عارف وجاذب الهی بودند- یک از نقاشان معروف فرانسهجناب اقای": رنه:" که ایشان اعجوبه بسیار پیچیده نام گذاشتند درتمام علوم زمان خود مسلط بوده دریک دهکده خودشان با فلسئفان ومهندسین وکشیشان وهمه افراد درگیر بوده است ودرنقاشی معروف اش که اطاق کار اوبوده است اطاق ازنیمه که توسط یک لوستر بزرگ برقی که دران زمان وجودناشته است که ذران نورانی زرد رنگی که سمبل الهامات الهی است بر میز کارش میتابند وتا الهام کامل نمیشد نقاشی نمیکرد از ان ببعد اطاق به سیاهی میرود ودرته اطاق از سیاهی مشخص نمیشود که نشان ان است که دهکده تاریک است- فقط چند دوست فرهیخته وتعدادمعدودی از فامیل با اوارتباط داشتند تنها یک دخترخانم که لباس راهبه میپوشیده است وفقط در منزل مطالعات الهی داشته را بسیارنورانی میدیده است وعشق افلاطونی ویا لیلی ومجنونی نسبت به ایشان داشته است وبه همین علت یک پنچره ازدیوار مقابل پشت بام ان خانه ایجاد میکند ا دختر خانم گاهی بندرن درپشت بام برای لحظات کوتاهی اشکار میشده است که منبع الهام ایاشن میشده است لذا رنگ شیری مات با برس پنچ که فاصله دستهموها به چند میلمیتر ودرمکتب ایشان نشان نور ملکوتی است از پنچره مانند ابشار به داخل اطاق امده است- پائین دیوار پنچره یک مثلث قائم الزاویه سیاه است که سمبل عدم درک اقای رنه از حضور کوتاه مدت ان دختر خانم در بام است":ان چه ما وجدانا درخود میابیم وبه اصطاح به ان ها علم حضوری داریم- به تعریف نیاز ندارد-دوست داشتن نیز همین گونه است وهمه داریم ومیدانیم چیست- کسی کهمحبت دارد احساس میکند که به طرف محبوب کشیده میشود": ایشان مطلب شرح دادندتا انجا":انسان میل پیدا میکند که با محبوب بیشتر ارتباط بر قرار کند وفاصله اش را با او کم کند تا این که هیچ واسطه ای بین او ومحبوبش باقی نماند:" نکته بسیارمهمی که بیان میکنند": انجذاب بدون ادراک وعلم محبت نیست" یکی از فرماندهان نظامی من که درامریکادرس خوانده بود میفرمود که درانجا به ما گفتند درجنگ با تلقین وفریب وغیره کار پیش نمیرود ماتجربه کردیم باید یک ایدولوژی نیرومند داشت واگر مردم این ایدولوژیرا نپذیرفتند وارد جنگ نشوید ولو امتیاز دهید- استادی تعریف میکرد- در یک دانشگاه معتبر یک ایرانی از تهران از یک دانشگاه معروف ایران فوق لیسانس کامپیتور گرفته بود کهمورد علاقه اش نبوده است ورنج زیادی هم کشید ه بود به امریکا رفته ودررشته دکتری درس بخواند بعداز چند روز استعفا داده بود که برودمثلا پزشکی بخواند استاداو گفته بود ده جلسه بیشتر سر کلاس نباش وایاشن بعداز ده جلسه عاشق کامپیوتر شده بود که به حد افراط رسیده بود- ادامه دارد