بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است –بیعت حضرت علی علیه السلام با جناب ابوبکر-اولا عدم بیعت علی وحضرت فاطمه سلام الله علیها والها والسلمه توطئه بر ای سرنگونی خلافت اقای ابوبکر نیست وبقول حضرت علی علیه السلام تقدیر سرنوشت است- در ثانی شصت نفربیرون منزل حضرت علی علیه السلام بودند که بنفع حضرت علی علیه السلام شعار میدادند نه درون خانه تازه در درون خانه بودند نشانه توطئه نبوده است یکی از اینها جناب زبیر است کهخواست انها پراکنده کنند جناب زبیر شمشیر کشید وگفت حق علی علیه السلام است ازخانه کسی امد که زییر ساکت باش وزبیر شمشیر درغلاف کرد وجناب اقای عمرشمشیراورابیرون کشید وبر سنگی زد ودونیمه کرد وفرمود باتو میتوانم چنین کنم زبیر جواب دادکه اگر حضرت علی علیه السلام اجازه نمیداد من حالی ات میکردم که من کیستم- حضرت علی علیه السلام طناب در گردن ودستان ازپشت بسته شده به سمت مسجد بردند ایا این نشانه بیعت ازروی شوق است ولی عجیب دیگران که بیعت نکردندمکانند شخص زبیر وحضرت سلمان رحمت الله علیه وحضرت ابوذررحمت الله علیه وان شصت نفری کاری به انهانداشتندمعلوم میشود کلید اصلی علیه علیه السلام است پس چگونه است میگویند علی علیه السلام ابوبکر رابرخود مقدم میدانست؟؟ حضرت درمسجد یک بیعت دوفاکتو کرد که من مشاور باشم حتی امارضا علیه السلام حاضر به بیعت دوفاکتو هم نشد دوفاکتو ازروی اجبار است- مذهب یک امر بسیار ارزشمند وبسیار گرانسنگ است درضمن اسانی ولی بانفس اماره هیچگونه ساز گاری ندارد علم هم چنین است درتمام دانشگاه تعلیم میدهند با کسانی مقدمات را نمیدانند سرشاخ نشوید نمیتوانندحدس بزنند بامعلومات انها سازگار نیست قدرهضم ندارند وبه اصطلاح میبرنند وخشمگین میشوند ونمیتوانند هضم کنند-مانند بچه میمانند دانش اموزسال اول ابتدائی از مدرسه رفتن از مشق نوشتن از درس حاضر کردن گریزان است تاخوش خط شود زجر بایدبکشد وراضی نمیشودحضرت ابوطالب چقدر زیبا بایان بچه های ریش دار مماشات کرد سرانجام گفت حضرت محمد صلواته الله علیه واله السلم بر ای ایشان مسلما است که پیامبر است ولی برای من هنوز اثبات نشده است-ولی به پیانمبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم میفرمود نور چشم من به راه ات ادامه بده من تورا قبول دارم- نکته ظریفی است- ابوجهل تحت تاثیر ان اخلاق کهاسوه حسنه واورا ساحره غیرمغلوب گفته بودند به حضرت گفت ماچند گزینه بر یا شمادرنظر گرفتیم ولی ماهم شعب را درگزینه اوردیم- انزمان بنابرقولی هشتاد وپنج نفر مسلمان شدند کشتن انها غیر ممکن بود وپس از مدتی باز ابوجهل به پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم گفت ما به قرارد داد ها عمل کردیم حضرت فرمود ندما به بیشتراز شمارعایت شمارا کردیم ابوجهل گفت چطور وحضرت جریان کهموریانه تنها موجودی است که شنا بلد نیست دراب غرق میشود وپیمان نامه خرده وفقط بسم الله تعالی گذاشته که چهل نفر پس از فهمیدن مسلمان شدند –همین زبیردراواخر عمر جناب عمر که من نزد بروم چناچه شمارا انتخاب نکند سرش دروی دستانش قرار دهم هیچگونه اتفاقی نمیافتد حضرت فرمودند تقدیر سرنوشت عثمان است -