بسم الله الرحمن الرحیم-سیری دراصول کافی- امام صادق علیه السلام-میفرمود: دانش اموزی است باوجودان خودراخویشتنداری=تقوای- وسنگینی بیارائید ونسبت به ئانش اموزان خودتواضع کنید ونسبت به استاد خود فروتن باشید وازعلملای متکبر نباشید که رفتار باطلتان حق شمارا ضایع کنند- سنگنینی درمقابل سبکی است- سبکی فرد باعلم ناقص فکر میکند علامه است مداوم اظهار علم میکند تصور میکند کاری درست انجام داده است درحالیکه کار احمقانه کرده است فرد رالجوج ومنکر علم او ست وباطلی راحق میداند وعوامی هم ایشان را ریشخند میکند هم مقام علم وهم مقام عالم را بهدر میدهد بخصوص فردی عالم تر در جلسه است وساکت است وگاهی باانها همراهی میکند –چه زیبا امام سلام الله علیه واله والسلم فرموده است رفتار باطلتان حق شمارا ضایع کند-یعنی انها میکنند- یک جوانی از دانشگاه ایران مثلا درمهندسی برق مهندسی گرفته بود- رفته بود کویت یک پست خوب گرفته بود یکجوان انگلیسی بااو کار میکرده است به ایشان گفته است حیف شما است بخاطر پول از مدارک بالاتر وا بمانید من رشتهای درانگلستان به شما پیشنهاد میدهم که بعداحتی روسها دنبال شما باشند ایشان سه ماه کویت بوده است یک کالائی رامیخواسته بخرد دوستان گفته بودند یک هندی تازه امده است یک مغازه کوچک دارد وانرا ارزانتر میفروشد به نزدایشان میرودکه اینفرد مقداری فامیل واز بانک درهند وام گرفته بوده است کالاهائی بدرد کویت میخورد اورده بوده است ومقداری هم شرکت ها ی کویتی جنس به او داده بودند که بفروشد وپولش رابدهددرحال یادگیری عربی از طریق زبان انگلیسی بودظرف بیست روز کاالبته ششماهدرهند جسته وگریخته زبان خوانده بود بین امریکارفتن مثلا باکویت درشک بوده است بقدری پیشرفت کرده بود که جملات ساده را بااعراب صحبت میکرد وتمام کویت رابخوبی شناخته بودکالا راخریدم ومقداری سرماخورده بودم ایشان فرمودند میخواهی یک دکتر خوب معرفی کنم ومعرفی کرد ودر ضمن گفت فلان خیابانبرو وپس از چهاراه بهسمت پائین به پیچ وپنچاه قدم برو به یک عطاری با کلمه عربی بهمن گفت وگفت فلان شیشه ها در ویترین دارد وفلان داروی گیاهی رابخور ایاشان گفت پس از رفتن نزد دکتر فردای انروز به سمان چهاراه رفتم وبه سمت پائین پیچیدم- دم یکمغازه حس کردم که فرد مغازه دار باید ایرانی باشد ویک ایرانی دیگرکنار پیادهرو چسبیده به مغازه ایستاده است- وانهم ایرانی است دل به دریا زدم از ایشان پرسیدمکه شما ایرانی هستید فرمود بله ومن اسم عربی عطاریرا گفتم وپرسیدم اینکجا است هاج واج من را نظاره کرد وپرسید معنای این کلمه چه بود گفتم عطاری گفت فکرنمیکنم توی این خیابان باشد گفتم ویترین ان شیشه های فلان جور دارد گفت هان چهار مغازه پایئن تر این عطاری است؟ گفتم شماچند سال درکویت هستی ایشان جواب داد ده سال گفتم دراین مدت اسم قصابی وناوائی وعطاری راهم یادنگرفتی ایان فرمودند نیازی نیست-ادامه دارد