بسم الله الرحمن الرحیم
خواستم شعری درباره علی اضغر سلام خدواند بی انتها براو باد بنویسم- دیدن قلبها سوراخ خواهندشد ودفترها شعلهور میگردند- هاتفی گفت شعر را ازقلب امام- حسین علیه السلام بیرون بکش ستون فقرات اسمان راخمشده بود وصحرا رنگ خون بخود گرفته بود نامهایئی که قطعه قطعه شده بود اما کر- بلا مقدس وخدائیشده بود میخواستم با این ماجرا گلاویز شوم داستان مردانی که باشکخون وزخم شمشیر وزبان وحی گوی چون اتش تفتدیده میجنگیدند خونشان شان پیام رسان عشقانان بودهرچه گفتند پیامی برای پاسخ ونجات انان نیامد مردمانی که دنیا بودن انان معنائی ندارد بودن دعای انان حلال مشکلاتی نیست- امام فرمود خداوند حر وصلح را برای انسان پسندید این جنگ وتوطئه وزشت خوئی رابرای چه کسانی میکنید؟ ای بدهای مسموم ضم حریر که بر بی پناهان پورش اوردهاید – خاندان من معلم نیکخوئ ونیک اندیشان بشر هستندچشمانتان را کور کردند که افتاب را شب ظلمانی میبیندید نمی دانید چه دفتری را برای خودسیاه کردید نمی دانید از روزگار چه باید خواست- شما فرشتگان را به گریه انداختید وغضب الهی را شعله ورساختید این حادثه بر سرداق عرش نوشته شد تا فرشتگان را تا روز انتقام گریان ومحزون سازد—هرگز پرده استتار مغفرت برای شما کشیده نخواهد شد لباس شما روغن داغ سورانی است که بعد ازاین در بر شما خواهد بود- در زوز صاف وروشن طوفان خون به پا کردید- مه همه را برادر میخواستیم شما دشمنی را بجای برادری برگزیدید از امروز هیچ بادرحمتی بر شما نخوهد ورزید این علی اضغر من است روشنائی چشماناش اکسیر حیات من است هنیور پستان مادراش را بخوبی نمی شناسد داغ ها بر من وبر مادران گداشتتید که هیچ مرحمی نخواهد داشت دیدید که فرزندم خون مزمزه کرد ازدست دادن اش اسان هیهات که دیگر باربدست اید کودکاش مینگرید؟ شهباز اسمان معرفت الهی است- قهرمان میدان عشق الهی است اینده جهان درگروه بخشش او است- راه نجات شما در دعا از دل برخواسته او است خواستید وحی را محو کنید او مستدام نگهدانرند امانت الهی است – پشت یامبران خم شداز دیدن تیر سه شعله تان- که فولاد را خاکستر کرد این گلوی بریده سند جنایات شما است وبرگ افتخار ما است تاریخ با خون او ورق خورد که قدرت تغیر ان از شما سلب شد داستانش وخون اش اسطوره زمانها شد خوناش حافظ دین شد شما را خوکان وگرازان تاریخ کرد- ایفرزندان جنایتکاران تاریخ بد گواهی برای روزقیامت برای خود ساختید هیچ سرزمینی نخواهد بود جز انکه شمارا نفرین خواهد کرد هروز مادراش را دغمی تازه فرو بردید- روح گشاده منرا تنگ کردید رحمتروح منرا به خشم تبدیل ساختید.- جان دادن ایشان را جلوی چشمان من تدارک کردید این سوغات شام بود؟ تف برشما