بسمالله الرحمن الرحیم اقای رضا پهلوی در یک در مصاحبه ای بارادیوفرانسه یک مصحابه تاتری دادکه همه چیز از از اول سازمان یافته بود کهاب در دل ایشان تکان نخورد بسیار بچه گانه-مداوم نظریات یکدیگر تائید میکردند وبه ایشان سرنخ میدادند- که هرچه قدر بخواهد غلوکندول از دایره عقل هم زیادبیرون زده باشد مثلا ایرا ن هم دنیارافریب داده است- حتی اقای اوباما را؟؟ واز همه دنیا حتی اامریکا باج میگیردتوسط بمب اتمی کهدرحال درست شدن است ودیگر خیال اش ارام است که کسی نمیتواند با اوکاری بکند سیستم مرعوب کردن-مدتها امریکااز ایران باج گرفت اسمان به زمین نیامد حال ماهم باج بگیرم اندکی قصاص شده است اسمان به زمین نخواهدامد- نکتهای فرمودند زمان شاه ایران جزیره ثبات بود وایشان خیلی دلسوزی برای ایرانکرد این دونکته رامیخواهم اندکی موشکافی کنم- مردم ایران ذاتا یکمردم نجیب سر درگریبان بافرهنگ سعدی و.حافظ هستند ولی مردم اگاه ودارای نبوغ های عجیب وغریب درمیان انها است -ساواک شیرازرا به پانصد قسمت کرده بود – هرقسمت یک ساواکی به مدت ششماه مستقر میشد طبق یک نقشه دقیق افراد ان حوزه را شناسی میکرد تعدادی مثلا چهارتا از جوانان ساده لوح انتخاب میکرد که شما سرانجام به دانشگاه راه پیدا میکنید تعلیمات میداد از طریق انان جوانان وتاحدودی افردارا شناسی میکرد- یک سرکرده ویا سرگروه انتخاب میکرد که میتوانست یک خانم باشد به ایاشن وعده میدادکه پسرشمادرامریکا استاد دانشگاه پزشکی میشود وماهم چیزایشان رافراهم میکینم- درهرحوزه حداکثر چهارنفرروحیه رادیکال وانقلابی داشتند اینهاراتحت کنترول میگرفت که از اخر دبیرستان شروع میشود به بالا-درمحله من یکخانم مالک وثروتمند بود ساواک نسبت به عظمت ایت الله مرحوم پیشوا رحمت الله علیهکه یک انقلابی سلیم نفس امام گونه بود وبسیاری جاهانماینده تام اختیار حضرا ایت الله العظمی محلات رحمت الله علیه بودندکه من درا وائل فقط اسم ایشان رامیدانستم علت مشکوک بودن ساواک این بود به ایاشن میزانزیادی خمس ونذورات داده میشد وساواک چرتکه زده بودکه پول های طلبه وغیره نسبت به دارمد ایاشن کم است نکندایاشن پول به خانواده های زندانی سیاسی میدهد؟ میخواست مچ ایشان را بگیرد البته من یک همسایه ای پیدا کردم که ایشان سرهنگ باز نشسته ژاندامری بود که برحمت الهی رحمت ومن از ایشان نقش سیاسی ژندارمری راسئوال کردم ایان فرمودند پاسگاه من در کنار جاده دریک سربالائی بود کنار یک روستا بعضی مواقع یک ماشین کنار پاسگا ه می ایستاد ومیفمرود به من که اینمیزان تریاک سهم شما است البته ایاشن از این تاکتیک دفاع میکرد کهبرای کنترول مواد راه درستی بود وما دونفر سرکرده جاسوس در روستا داشتیم که انها با ما از طریق خاص ی ارتباط داشتندوچندنفر هم پادو انها بودند مابه انهاپول میدادیم ودستور امدکه تریاک هم بدهید یکی از انها بی سیمداشت که هرگاه ما درخطرباشیم نیروی کمکی بیاوردیک روحانیدر روستا بودعلنا به رژیم فحش میداد یک دستور امد که میتوان ایشان را ترور کرد من از سرکرده پرسیدم نظرشما چیست؟ گفتند مثل اب خوردن است وازمن سئوال کردد نظر شما چیست ومنگفتم بعداز ان روستا از کنترول خارج میشود گفتندبادادن تریاک به ایشان بطرغیر مستقیم سعی کنیددهان ایشان بسته شود-ادامهدارد