بسم الله الرحمن الرحیم-اعجاز-من زمانی قبل از انقلاب مدتی درقم بودم شنیدم که یک خانم اروپائی وارد صحن حضرت معصومه علیها السلام شده وسپس مسلمان شده است صبح ان روز به سمت حرم حرکت کردم- نزدیک درب مشرف به خیابان ونزدیکی میدان به یک روحانی پابه سن گذاشته برخورد کردم وجریانرا جویا شدم- ایشان مطلب راتائید کرد وفرمودند که ان خانم به خادم همین درب امده است وگفته است که من مسلمان شده ام و در نزد حجت الاسلامی که هم اکنون کنار ایشان نشسته است شهادتین را گفته است وازایشان پرس وجو کن- ومن به نزد خادم رفتم جریان راپرسیدم- ایشان گفت این خانم فرانسوی بودند وارد صحن شدند ومدتی مردم رانظاره کرد ورفت جلو وبه عقب نگاه کرد وبعد راست جلو رفت وبعدعقب عقب امد وبعد به سمت دیوار امد روی بقعه یک کبوتری نشسته بود دستش راتکان داد وسپس به نزدمن وگفت من مسلمان شدم وحال بایدچه کنم ومنهم گفتم به این جناب حجت السلام که انزمان هم درنزدمن بود شهادتین رابگو وایشان را گفت مناز ایشان توسط مترجم پرسیدم شماچندسال مطالعه کردید- ایشان فرمودند هیچی!! ومن پرسیدم پس چگونه مسلمان شدی؟ ایشان گفت روحیات مردم( که دلیلاش بماند) وان پرنده- من قبلا درفرانسه بایک خانواده ایرانی اشناشدم وانها تابستان منرابه تهران دعوت میکردند وهمیشه چندروز خانه راخالی میکردند وبه قم میامدند واین بار من باخودم گفتم من بروم قم راببینم- درقم به خاطرم خطور کرد-که خداوندا وضع این استانه را برای من روشن کن- وقتیکه وارد شدم روحیات حاکی اطمینان بود وقتکه کمبه جلورفتم وبه عقب نگاه کردم این پرنده دیدم که دقیقا منرانگاه میکند وجلو وعقب رفتم وهمچنان منرانگاه میکند به سمت پرنده رفتم ودست تکان دادم وپرنده حرکت نکرد وهمچنان منرانگاه میکردکه الانهم منرانگاه میکند ومن مقداری پرنده شناسی خواندم وجنین امری امکانندارد که پرنده پرواز نکند