بسم الله الرحمن الرحیم-- ایا ناصبی همان سنی ناب است؟ اخیرا غرب بخوبی درک میکند- علوم انسانی وایدولوژیکی ازان شرایط باری به هر جهت وبابرداشت ازاد وبدون تحقیق علمی هرکه هرچه گفت وهرکه هرکاری کرد وهرچه بافت وریشه ساخت فرهنگ بشری درعلوم انسانی از هر ابشخوری سیراب شد که9 رسم روزگار است وسنت بشری است کمی دارد فاصله میگیرد- بشر درطول حیات خوددرمسائل مادی دقت عجیبی داشته است دربدست اوردن نژاد وفرهنگ خاصی را موردتوجه قرار نمیدهد ولی درپس دادن ان به دیگران مته به خشخاش میگذارد یک خانم انگلیسی به فیلیپین میرود وطراح لباس ودکراسیون بوده است وبا یک فرد خارجی انجا ازدواج میکند درمانیل به شرکتی میرود که یک خدمتکار که زیبا باشد اگلیس خوب بلد باشد پرستاری خوبی باشد انتخاب میکند بعد کم کم میفهمد که ایشان سلیقه خیلی خوبی دارد پول ششماه ایشان به خانواده اش میدهد وایشان باخود به انگلستان میاورد وبروزنمیدهد که ایشان چنین فردی است شرکت کم کم متوجه میشود وبعد مسئله روشن میشود شرکت به انگلستان خبر میدهد انگلستان پس از تحقیق به این خانم بورس میدهد ان خانم میگوید من به دادگاه شکایت خواهم کرد من ششماه پول دادم انها میگویند چناچه شما شکایت کنید ماهم تابعیت شمارا لغو میکنیم- ولی شما هرنوع نظر درباره ایدلوژی داشته باشدکک کسی نمیگزد درحالیکه انبیا اعظام که امدند گفتند با مذهب شوخی نکینددرمسائل انسانی دقیق باشید جهنم وبهشتی است با توجه این مسائل باز هرجور خواستند عمل کردند دانشمندان غرب درتحقیقات خودشان درباره عربستان سعودی به این نتجه رسیدند درعلوم مادی موردنظر ومورد نیاز مانند عبور ازبیابان در سطح ممتاز بودند بلکه درمواردی عالیتر بودند ومهارت انها از تمدنهای بزرگ کمتر نبوده است ولی اهمیت نمیدادند وکتاب نمینوشتند فقط درباره ادبیات وتاریخ-ئ بسیار حساس بودند- میزان علومی که درباره گذشتن ازبیابان است که متاسفانه خیلی از انها ثبت ضبط نشده است من مشرف به حج شدم طبق قوانین شیعهاز جده تاز مانی که افتاب باشد مامیبایست درسقف ماشین که روباز سوار شویم ودرغروب میتوانستیم داخل ماشین باشیم داخل ماشین شدیم راننده یک جوان عرب کناردستش بود عده ای فکردندکه ایشان شاگرداست ولی قیافه خیلی از سبک هائی غربی راداشت ایشان خیر ایشان دانشجو است وپسر فامیل ما است وبرای سیاحت امده است- درطول راه گفت فلان کوه نام اش فلان است گفت نه اسم ان فلان است کوه بعدی است ایشان پرسید شما از کجا فهمیدی ایشان گفت ان کوه را گفته اند که اگر دست ات دوبرابر شود به ابر میرسد اتفاقا ابری بودچسبیده به کوه به نظر میرسید وگفتند اگر از پاشنه به سمت قله کوه بروید مثلا هفت برید( برید مسافرتی) ویافلان ساعت بروی به فلان وادیه میرسی که دران وادیه فلان صاحبه مهم بوده است گفت پاشنه کجا است گفت همین جا الان من هستم و پاشنه راتعریف کرد گفت کسی امروزه درانجا زندگانی میکند گفت نه کسی نیست- باز رفتیم ان جوان گفت این فلان دشت است ( انشا الله نحوه تقسیمات را خواهم گفت) ایشان گفت خیر اسمش این نیست باز پرسید شما ازکجا فهمیدی گفت اگر از جاده بیرون روم ماشین خواهدلغزید وان بیابان اگر از جاده خارج شوم نخواهد لغزید واین را تجربه کرد وباز به دشت دیگری رسیدیم از ایضشان سوائل کرد که نام ان این است باز ایشان گفت خیر نام این دشت فلان است باز ایشان میپرسید از کجا فهمیدی ایشان گفت خارهای اینجا چوبش کلفت است وتیغه خار سخت است که کنده شود وایستاد وجوان رفت تجربه کرد ورسیدیم به دشتی انجوان میخواست وانجا خارهای با ساقه نازک زرد رنگ داشت وگفت انجوان خاررا کند وتیغ خار به راحتی کنده شد وگفت یک تیکه کوچک بساز که باان به راحتی میتواند خلال دندان کرد رسیدیم به یک کوهی که سرش یک شبیه بسیارکم با عقاب داشت اسم کوه با اب ارتباط داشت واین کوه متصل به کوهی دیگری بدت ایشان گفت جاده از همین راه میرفت است فرد بالای این کله عقاب میامده است از رهگذر تقاضای اب میکرده است دلو را پائین میانداخته است واب میکشیده است از ترس کشته شدن پائین نمی امده است ودوستانش درکوه بعدی اورا رصد میکردند-ادامه دارد